هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۲:۰۲ یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۵
#1
قق بازی ( سایه حذب )


اینو برای اون مدیرایی میگم که دسترسی مدیریتی دارن و ما رپ خونهارو تهدید میکنن ... گوش کن مدير ... گوش کن بگرخ ...

بلر و قق بازی امشب با هم ، واسه هر جادوگرانی حرف دارن ... دستا بالا از هر کجا ، بگو با ما زنده باد حذبی ها

من تو جادوگران اسيرم واسه وابستگي ای تلخ .
چونکه همه روزهاي منو داره ميکنه سرد .

آزاديهام سخته تو اين غروب سرد .
رپ خون شدم و رپ بلر و عوض کرد .

تو انجمنهاي پوشالي پر از ادم مجازي ،
مگه ميشه تو اين خفا غرورتو نبازي .

وقتي از کنارت رد ميشن ملت ميدن نشون .
انگار که پاهات از دست رفتن ميري کشون کشون .

ميري به سمت ظلمي که آرزوته ببيني .
که گل زندگيتم توي تاريکيش بيچيني .

تو روياهاي سياهت شدي غرق .
انگار که ولدي کچل پر مو شده مثل کبک


بلر ... سگکش ... قق بازي ... شاخ نشو اي مدير ... گوش کن ...

من مجرم نيستم اينو بدون توي اي مدير .


فقط بخاطر عشقم رفتم تو کار رپ .
تو اين جادورگان واسه آزاديت ميزارن شرط .

دنياي فانتزي و رپ پر از حادثست .
اينو بدون بي ناموسي هم جزئي از اين جاذبست .

عشق و محبت و گل توهمن ، مثل ترس .
وب مسترها بهتره بشينن سر درس .

وب مسترها پيروز شدن ما خيلي باخت داديم .
مجبوريم قبول کنيم و ظاهرا کمي شاديم .

آتيش مبارزه با بيناموسي پيروز شد با يک طرفند .
که خيلي هارو نادون نگه داشت با خواب يک لبخند .

واسه قدرت پوشاليته جادورگرا خرت شدن .
ولي من دارم اعتبارم رو با رپ کردن .

رپ کردن يه بازي نيست بلکه حوسیه تو خلوت .
ولي مسير تو بن بستيه بنام شهوت .

قدرت يه جسم مردست با زمان خاک ميشه .
اما شهرت بلر يه سايست کنار تو راه ميره .

بخاطر دسترسي ای بي ارزش به شما بها ميدن .
اينا بايد توي کابوس مديريت به فنا برن .

کريچر رو ولدي کچل شيطونن تو لباس فرشتن .
دل جادوگران رو با آب نفرت شستن .

روي قلبمون با تير داغ نوشتن .
پست بي ناموسي نزنين وگرنه شرمندن


.... قق بازي ... بلرسگکش ... سينا ققي ... بلر ...

برميگردم


دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۴:۲۹ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۵
#2
مرحله نیم نهایی جام جهانی کوییدیچ


تصویر کوچک شده










































- حذم تار کبود & گروه فمن ----- 8 ، 9 ، 10 مرداد


- پاور آداس & آجاس ----- 11 ، 12 ، 13 مرداد


دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


Re: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۷:۵۰ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۵
#3
سلام پروفسور کوییرل .


اگر اجازه بدین من از تدریس کلاس پرواز و کوییدیچ استعفا بدم . چون واقعا سرم شلوغه و ممکنه بعضی از جلسات رو با تاخیر برگزار کنم .
تو این پنج جلسه ای که برگزار کردم دوبار تاخیر داشتم ، یکبار چند دقیقه و یکبار یکی دو ساعت . هر دوبار هم از گروهم امتیاز کم شد . خیلی دلم می خواست بازم معلم این کلاس باشم چون به نظرم اصلا خسته کننده نبود و به عنوان معلم از برگزاری کلاس لذت میبردم . ولی با این اوصاف ، مجبورم استئفا بدم .


متشکرم ---- بلرویچ

موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۴ ۱۸:۱۷:۱۹

دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


Re: دفتر رسیدگی به مشکلات بازیکنان
پیام زده شده در: ۱۵:۵۳ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۵
#4
نقل قول:
آقا من دو روز نبود ها
این دیگه چه وضعش هست کجای دنیا دیدید که یه داور بیاد یه بار یه چیزی بگه و دفعه بعد بیاد حرف دیگه ای بزنه آقا تکلیفتو مشخص کن برادر یه حرفی بزن دیگه

اوتو بگمن جان .
هدویگ شب بود خوابش میومد یه اشتباهی کرد ، بعد صبح پاشد و متوجه اشتباهش شد . اگرم اون اشتباهشو اصلاح نمیکرد من خودم نتیجه رو تغییر میدادم . چون برنده فمن بود و از شما بهتر بود .

حالا اگه دوست داری ده هزار بار دیگم اعتراض کن و من دوباره همین جواب رو میدم .

نقل قول:
بلر جان میشه بدونم شما بر اساس چه چیزی جناب هدویگ رو به عنوان داور انتخاب کردید .اولا ما در دور اول با تیم ایشون بازی داشتیم و این معلومه که ایشون داره به نفع تیم مقابل امتیاز میده

هدویگ داور خوبه و من بهش اعتماد دارم و میدونم که هیچوقت به نفع کسی داوری نمیکنه . ایندفعه هم اشتباه کرد . مطمئنن اگر اشتباهش تکرار بشه اخراج میشه . ولی من میدونم دیگه اشتباه نمیکنه .

نقل قول:
بلر جان رسیدگی کن داداش ماکه مسخره نیستیم

یا شما مسخره اید که اید موضوع رو این همه تکرار میکنید یا من بیکارم که روزی دهبار باید جواب این اعتراض تکراری شما رو بدم . اگه دوست داری میتونی بری به مدیرهای سایت هم بگی بیان در مورد مسابقه شما با فمن نظر بدن . من مطمئنم اونها هم فمن رو برنده اعلام میکنند

نقل قول:
اینم بگم ما به هیچ وجه از حقمون نمیگذریم.

خب اگه احساس میکنی حقت پایمال شده تلاش کن و حقت رو بگیر . ولی اینو بدون که برد حق فمن بود .

نقل قول:
همین طور که گفته بودی اومدم اینجا گفتم

خوشحالم که لااقل تو به حرفم گوش کردی و اینجا اعتراض کردی


مرسی ---- بلرویچ


دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


Re: کمیته داوران
پیام زده شده در: ۲:۰۶ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۵
#5
تریسیلوانیا & پاور آداس


قبل از اعلام نتایج بگم که این مشکلترین مسابقه ای بود که داوری کردم . هر دو تیم عالی بودن و خیلی به هم نزدیک بودن ، یکجورایی نمیشد برنده رو انتخاب کرد .

------------------------------------------------------------

بررسی نمایشنامه پاور آداس :


- پستهای شماره : 95 ، 96 ، 99 ، 100 ، 102 ، 106


- حضور 4 بازیکن و زدن 6 پست


- در مجموع نمایشنامه خوبی بود . هماهنگی و زیبایی خوبی داشت و تماشاگر پسند بود .
به نظر من تنها مشکل پست پایانی این تیم بود که معلوم بود یخورده با عجله زده شده . البته کار سالی حرف نداره و من خیلی می خوامش


امتیاز :

زیبایی از 45 امتیاز : 40 امتیاز

هماهنگی از 45 امتیاز : 41 امتیاز

غلط املایی از 10 امتیاز : 9 امتیاز

مجموع از 100 امتیاز : 90 امتیاز



-----------------------------------------------------------------------


بررسی نمایشنامه تیم تریسیلوانیا :


- پستهای شماره : 97 ، 98 ، 101 ، 103 ، 104 ، 105


- حضور 5 بازیکن و زدن 6 پست


- نمایشنامه عالی ای بود . زیبایی و جذابیت خوبی داشت و هماهنگی هم بدک نبود . بخصوص مک بون پشمالو عالی کار کرده بود .


امتیاز :

زیبایی از 45 امتیاز : 40 امتیاز

هماهنگی از 45 امتیاز : 40 امتیاز

غلط املایی از 10 امتیاز : 9 امتیاز

مجموع از 100 امتیاز : 89 امتیاز


----------------------------------------------------------------------


پاور آداس 90 ----- تریسیلوانیا 89


با تقدیر از تیم فوق العاده تریسیلونیا ، پاور آداس به مرحله نیم نهایی صعود کرد .


دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


Re: ماموریتهای سپید
پیام زده شده در: ۱۹:۰۶ یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۵
#6
ماموریتهای سپید ( ویژه ارتش سفید )


نام ماموریت : زاخاریاس اسمیت ( زاخی ) ، نابغه خاله باز

گروه انجام دهنده :

- مادام رزمرتا

- رونان

- آرماندو دیپت

- آنجلینا جانسون

- داولیش

- دورنت دايليس

- ‌هپزيبا اسميت

توضیحات ماموریت : این ماموریت یکی از مهمترین ماموریتهایی که محفل انجام داده ؛ شما باید توسط یک چمدان پر از دینامیت ، خانه ریدل هارو منفجر کنین . و ولدی کچل و مرگخوارهاش رو بترکونین . برای فرستادن این چمدان به داخل خانه ریدل ، باید خوتون رو به شکل پریزادهایی بسیار زیبا در بیارین و طی نقشه ای ماهرانه ، زاخاریاس اسمیت ( خاله باز ترین خاله بازها ) رو گول بزنین و بهش بگین که این چمدون پر از هدیه های جورواجوره که به مناسبت تولدت برات خریدیم . زاخی هم به دلیل هوش اندکش و حس خاله بازی فراوانش فریب پریزادهای زیبا رو میخوره و چمدون رو به داخل خانه ریدل میبره . بعدشم که خودتون میدونین >>> [b]بوم
<<<


محل انجام ماموریت : جادوگر تی وی[/b]
-------------------------------------------------------------

- تمامی اعضای محفل ققنوس و دوستداران محفل و سیفیدی ، میتونن در این ماموریت شرکت کنند .

- این ماموریت سرگروه نداره و هر کسی میتونه پست اول رو در جادوگر تی وی بزنه .


دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۷:۴۵ شنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۵
#7
اتمام بازی آجاس & پوپیتر

و


آغاز بازی تریسیلوانیا & پاور آداس

------------------------------------------------------------------

این بازی به علت تور دسته جمعی عده ای جادوگرانی ها در روز آغازین مسابقه ، تا روز 2 مرداد ادامه دارد .
31 تیر ، 1 مرداد ، 2 مرداد


دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲:۱۱ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۸۵
#8
جلسه پنجم : تمرینهای قدرتی و آموزش مقدماتی نبرهای تک به تک .



بلرویچ : هزار و صد و بیست و یک

ملت دانش آموز : آخ ... وای ... آخ ...

بلرویچ : هزار و صد و بیست و دو

ملت دانش آموز : وای ... آخ ... پروفسور ! جان ولدی کچل دیگه بسه .

بلرویچ : حرف نباشه !! بجنبین تنبلها ... تو این جلسه باید کارهای قدرتی انجام بدین و خودتون رو برای نبردهای تک به تک آماده کنین .... هزار و صد و بیست و سه

ملت دانش آموز : آخ ... وای ... آخ

بلرویچ : هزار و صدو بیست و چهار ... سریعتر تنبلا !
......

( لازم به ذکر است این آخ و واخها بخاطر یکی از تمرینات سخت و فشرده ای است که بلرویچ برای دانش آموزان تعیین کرده است . دانش آموزان در این تمرین باید با شمارش بلرویچ دست راست خود را دور گردن خود بچرخانند و پای چپ خود را بالای سر خود بیاورند . در همین حال هم با دست چپ خود مشت بزنن تو صورت خودشون و با پای راست به نفر جلویی همچون اسب لگد بزنند . باز هم لازم به ذکر است که چون کسی پشت سر نفر آخر یعنی هدویگ نبود تا با لگد بزندش ، بلرویچ خودش این کار را انجام میداد و بعد از هر شمارش لگدی همچون اسب نثار هدویگ میکرد تا جونش دراد )


بلرویچ : سیزده هزار و پانصد و پنچ

ملت :

بلرویچ : سیزده هزار و پانصد و شش

ملت : ( باز هم صدایی نیومد )

بلرویچ : اینا چرا دیگه صداشون در نمیاد ؟!! ولی حالا که تا اینجا شمردیم ، لااقل تا چهارده هزار بشمرم تا رند شه !!! سیزده هزار و پانصد و هفت .....


-------------------------------------------------------------------

تکالیف این جلسه :

- ادامه نمایشنامه . ( 10 امتیاز )

- سوال 1 : به نظر شما چرا دانش آموزان کلاس ، دیگر هیچ نگفتند و صدایی از آنها در نیامد ؟ آیا دلیلش توان پایین دانش آموزان بود ؟ ( 5 امتیاز )

- سوال 2 : آیا تمرین این جلسه برای تقویت پشت بازو هم موثر است ؟ آگر نه چرا ؟ اگر بله چرا ؟ ( 5 امتیاز )

- در مصافی تک به تک شما با حریفتان قرار دارید . این حریف گراوپی است ؟ چه میکنید ؟ ( 5 امتیاز )

- در مصافی تک به تک ، جاسم کوافل به دست از دور دستها به سمت نور ممد در حال حرکت است ، سرعت جاسم چیزی بین 2 الی 180 مایل در ساعت است . نور ممد باید چه بکند ؟ ( 5 امتیاز )


دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


Re: کافه محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۵:۳۰ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۵
#9
به به ... به به .... به به ... عجب جشن با شکوهی !!!

شکوه و عظمت این جشن از بندری زدنهای بی امان دامبلدور در هنگام رقص تانگو شروع شده و به جوات بازی های بلرویچ در هنگام مصرف نوشیدنی های الکلی ختم میشد .

به به ... به به ... به به ...

دامبل : هله هله هله هله ... دستای بندری بالا ... هله هله هله هله

چو چانگ : میگم آنیتا ، برو اون بابات رو جمع کن ، آخه کی با آهنگ ملایم بندری میزنه ؟!

آنیتا : اصلا به من چه ؟!!! مگه از جونم سیر شدم ؟! آخرین باری که به بندری زدن پاپا دامبل گیر دادم دقیق یادمه . چهار روز توی دستشویی زندونی شده بودم . آخرشم پاپا دامبل بخاطر اینکه چهار روز دستشویی نرفته بود و فشارش زده بود بالا منو از دستشویی درآورد ، وگرنه حالا حالاها اون تو زندانی بودم .

در این جشن تابلوترین افراد بلرویچ و دامبلدور بودند ، این دو شخصیت تابلو جشن را کاملا ارزشی کرده بودند ، برای مثال :



این دو شخصیت تابلو در این جمع کاملا مشخصن . اونی که بندری میزنه دامبله و اونی که بر اثر مصرف زیاد مشروبات الکلی این اسب میخنده بلرویچه . بقیه هم ملت جوان و پیشکسوت محفل هستن که نمی دونن با بلر و دامبل چیکار کنند .

در این بین گروه خواهران غریب بدون توجه به وضع و اوضاع کافه و ملت محفلی ، پشت سر هم ترانه های شاد و غمگین می خوندن .

یکی از خواننده های گروه : قربون تک تکتون برم . آهنگ درخواستی ندارین ؟ ( تیلیپ ابی )

بلرویچ : " پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت " رو بخون با مرام

دامبل : " جونی جونوم بیا دردت به جونم " بخون

خلاصه .... همه چیز داشت به همین شکلی که میبینین پیش میرفت که ناگهان درب کافه محفل از جا کنده شد و سایه چند نفر در بیرون در نمایان شد . یکی از آنها کچل بود . بله ... درست حدس زدین ... او ولدی کچل بود که به همراه مرگخوارهاش برای ... برای... ( این که برای چی اومده بود رو توی پست بعدی بخونین )

----------------------------------------------------------

آهای ملت : اولا کوتاه بنویسین . دوما ارزشی بنویسین . سوما اصلا ننویسین . ترجیحا دامبل و آنیتا بنویسن .
در ضمن داستان برنامه ریزی شدست ، سوژه پخ پخ کنین ، پستتون رو پخ پخ می کنم


ویرایش شده توسط بلرویچ در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۵ ۵:۳۸:۰۵

دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۲:۳۵ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۵
#10
تولد سیاهی در قبال قتل عشق(خلاصه خاطرات ولدی کچل و دلیل سیاه شدن وی)



ولدی خسته .... ولدی تنها .... ولدی آقلاتده گتده یاتده .


نور عجیبی تو چشمای دختر می دید . نمی دونست اون نگاه ها از عشقه یا از نفرت . اگه از عشقه پس چرا یک چشمش بالایه و یک چشمش پایین ؟!!!( به این حالت ) . اگرم از نفرته پس اون قلب بالای سرش چیکار میکنه ؟! ( به این حالت )

ولدی کچل گیج شده بود (البته اون موقع هنوز مو داشت ) نمی دونست چی خوبه و چی بده . فقط اینو میدونست که نور عجیبی در چشمای دختر میدید . نوری که می تونست از فواران عاشقانه ماگماهای قلب دختر باشه و یا از انفجار سلولهای خاکستری مغز بعد از دیدن قیافه ضایع ولدی !!!

ولدی به خودش جرات داد و یک قدم جلو رفت . دختر هم یک قدم جلو اومد . دل رو زد به دریا و یک قدم دیگه جلو رفت . دختر هم یک قدم دیگه جلو اومد .... ولدی بیا ... دختر بیا ...دوباره ولدی بیا .... دختر بیا . حالا این بیا ... حالا اون بیا .... تا اینکه به هم رسیدن و در یک قدمی هم ایستادند .

ولدی :

دختر :

ولدی :

دختر :

ولدی :

دختر :

دوباره ولدی :

دختر :

ولدی : ببین مینروا این چه وضع اسماعیلی زدنه ؟! ، بالاخره تکلیف مارو روشن کن !! آره یا نه ؟!

دختر بعد از شنیدن این جمله از کلش دود بلند شد و یک قدم دیگم جلو اومد . ( حتما خودتونم فهمیدین که الان نوک دماغ دختر داره چشم ولدی رو کور میکنه )
دختر در همون حالت که نوک دماغش داشت میرفت تو چشم ولدی نفس عمیقی کشید و همچون اسب فریاد زد : برای آخرین بار بهت میگم ، باید با بابات بیای خواستگاری تا جواب مثبت بدم . اگرم یکبار دیگه توی مسنجر برام آفهای عاشقانه بزاری به آلبوس میگم بیاد حالتو بگیره ( چقدر ارزشی !! آخه آلبوس ده سال بود روزی دوبار می اومد خواستگاری مینروا مگی و هر بار هم جواب نه میشنید و یک بلایی سرش می آوردن . این دفعه آخر که بنزین ریختن روش و آتیشش زدن ولی خودش گفت همینکه از بیمارستان مرخص بشه بازم میاد خواستگاری)

ولدی برای راضی کردن پاپاش ( آخه ولدی به باباش میگفت پاپا ) به خانه ریدلها رفت ، ولی هر چقدر التماس پاپاش رو کرد که بیاد براش خواستگاری ، پاپاش قبول نمیکرد . تا اینکه آلبوس از بیمارستان مرخص شد و برای هفت هزاریم بار رفت خواستگاری مینروا و اینبار جواب مثبت شنید .

دیگه بقیشم که خودتون میدونین . ولدی خل شد ، زد پدرش رو کشت و سیاه شد . با خودش تصمیم گرفت آلبوس رو هم بکشه و خانواده دامبلدور رو هم بی آبرو بکنه ( اشاره به ماجرای آنیتا کفی )

قصه ما به سر رسید .... سوتی های ولدی به پایان نرسید .

------------------------------------------------

هشدار برای کبری 11 .... نه ببخشید برای ناظر این انجمن اگه پست منو پاک کردی که کردی ... نه ببخشید ... اگه پست منو پاک نکردی که نکردی ولی اگه پاکر کردی من میدونم و تو ، به بروبچ محفل حکم جهاد میدم تا بریزن اینجا رو به آتیش بکشن .


دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.