چیه؟ شاخ و شونه می کشی؟آخه تو که .......... هستی،فکر کردی چیکاره ای؟ مو بچة آبودانم، می فهمی؟
همینجا میام صافت می کنم. می خوای وب مستر بشی؟ زرشک. خودت و لردت رو یکی می کنم.
یه بار خو زدم له و لورده اش کردم بسش نبود. اومد لیلی و جیمز رو کشت مو خودم جلوش رو گرفتم. بعد می گن هری کرده. کا، اینا لاف می زنن!! مو خودم عضو ریونکلاو و تیم بلغارستان هستم. همینجا در یک عمل ارزشی و ارزشمند و با ارزش، از طرف تمام ریونکلاوی ها و بلغارستانی ها (جز اون نامردهای ....... که رفتن با لرد ولدمورتِ .......) اعلام می کنم که ما به عنوان سفید با سیاه می جنگیم.
مو خودم با بچه های الف.دال و محفل رفیقم، می رم بهشون ندا می دم با چهارصد پونصد تا از بچه های پایه میام این نی نی ها رو بندازم بیرون.
مردی وایسا، می کشمت. چهار تات می کنم، تیزی می کشی؟ مردی با چوبدستی بجنگ، تیزی مال بچه سوسول هاست (چه جلب، اینها تیزی هاشون از چوبدستی قوی تره!)
تری: سلام چطوری؟
دامبل: خوبم تو چطوری؟
تری: خوبم کا، بچه ها خوبن، هری و لوپین و اینا.
دامبل: آره بد نیستن.
تری: بریم بشینیم یه چایی بخوریم کارت دارم.
دامبل: بشین.
و حالا تری تصمیم می گیرد رک و پوست کنده حرف یزند.
تری : راستش دامبل جون.........پول می خوام، بچه هام گرسنه ان، سه روز غذا نخوردن، مادرم مریضه، باید عملش کنن. منم کلیه هام اشکال داره جون تو.
دامبل: خوب، باشه بیا، این 1000 تومن رو بگیر برو خوش باش.
تری: دمت گرم کا، ما رفتیم.
تری در را باز کرد که برود. ناگهان برگشت و گفت: راستی دامبل، این یارو بلرویچ و لرد فلانی خیلی دارن قد قد می کنن. حالشون رو می گیری یا خودم بگیرم.
دامبل: مگه تو می تونی؟
تری: اختیار داری کا، مو خودم دو سه باری دوتاشون رو گرفتم، التماس کردن ولشون کردم.
دامبل: اگه اینطوره این دفعه هم یه ضد حالی بهشون بزن.
تریبه این صورت در آمد
و گفت: حقیقتش مو که گفتم، مادرم مریضه و بچه هام ......
دامبل: افتاد، دمت گرم. راستی داری می ری با اون هزار تومن یه کارت اینترنت بخر من فردا برم حال اینها رو بگیرم. بقیه اش برای خودت، فقط کارت رو زود بیار.
تری به این شکل در آمد
و از اتاق بیرون رفت.
دامبل داشت برای مبارزه فکر می کرد که ماندانگاس دوید داخل اتاق.
دامبل: تو نمی تونی یه بار مثل آدم بیای؟ هر دفعه سرت رو مثل ...... می اندازی پایین و میای.
ماندانگاس: حالا این دفعه رو گیر نده، بیرون دیمنتور ها ریختن داخل و دارن میان این طرف.
تری در را باز کرد و نفس نفس زنان به داخل اتاق آمد.
تری: عجب سمجن این دیمنتورها، دو ساعته می گه بیا ماچت کنم!!! منم در رفتم اومدم. اینم کارت.
ماندانگاس :سلامت کو؟ چرا مثل جن بو داده می پری وسط مگه تو .......
دامبل: لطف کن خفه شو ماندانگاس، باید یه فکری بکنیم.........