هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: نقد الف دال
پیام زده شده در: ۱۵:۳۰ چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۸۹
#1
سلام اگه سرت شلوغ نیست پست منم نقد کن لطفاانفرادی پست 36


پ.و


Re: انفرادی
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ شنبه ۵ تیر ۱۳۸۹
#2
باشد که ارتش دامبلدور پیروز باشد
ریچارد طول دفترش را با علم به اینکه هیچ کمکی به حل مشکلاتش نمکیرد بالا و پایین میرفت.چطور میتوانست دلیل مرگ زندانی را بدون زیر سوال بردن کفایت خودش در اداره ی زندان توجیح کند ساید میتوانست بگوید زندانی احمق غذایش را نگه داشته و چند روز بعد از فاسد شدن خورده اینطور همه چیز حل میشد و وزیر به فکر بررسی بیشتر نمی افتاد.
دابی ناگهان در حالی که نفس نفس میزد وارد دفتر شد:قربان قربان
ریچارد که از ترس مخمصه ای که در آن بود با عصبانیت داد زد:دیگه چی شده؟
-قربان من از سردخونه میام زندانی زندانی به قتل رسیده بوده
-چطور؟
- یه یه نوع جادوی ناشناخته
ریچارد به سرعت از دقتر خارج شد تا شخصا با مسئول سردخانه صحبت کند.

-بگو ببنیم اینجا چه خبره؟
مسئول سردخانه: زندانی سه روز پیش کشته شده با یه نوع جادوی عجیب نمیتونم نظری بدم من تخصصی ندارم ولی بعید میدونم کار یه جادوگر باشه چون این جادو مال جادوگرا نیست
-یعنی چی؟ چه نوع جادویی میتونسته یه نفر بکشه که مال جادوگرا نباشه؟
-جادوش خیلی قوی بوده حدس میزنم که چوب جادویی در کار نبوده مثل جادوهایی که جنای خونگی انجام میدن.
ریچارد به سمت دابی برگشت.
- نه قربان ما جنای خونگی همچین قدرتی نداریم این نمیتونه کار هیچ جن خونگی ای باشه نه قربان نه ..

دفتر ریچارد

ریچارد دوباره طول دفترش را بالا و پایین میرفت اینبار با سرعتی به مراتب بیشتر.چه کار باید میکرد طبق حرفهای مسئول سردخانه آثار جادو واضح بود.ریچارد با به خاطر آوردن بهانه ی مسمومیت که ساعتی پیش قانع کننده بود آهی کشید و به ساعت نگاه کرد.
ریچارد دوباره شروع به قدم زدن کرد اگر هرچه زودتر مقصر را پیدا نمیکرد وزیر در تحقیقاتش چیزهای زیاد دیگری را میفهمید .ریچارد به سراغ راه حل قدیمی پرونده های قتل رفت یک قربانی کسی که میتوانست قاتل باشد .او باید کسی را پیدا میکرد که دیگران بتوانند قاتل بودن او را باور کنند و هیچ جا برای پیدا کردن چنین شخصی بهتر از یک زندان پر از مجرمان طرد شده نبوده.تنها سوال این بود که چه کسی بهترین قربانی بود؟


پ.و


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۴:۳۳ جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۸۹
#3
1- به چه دليلي خواهان ثبت نام براي عوضيت در الف دال مي باشيد ؟
صرفا علاقه ی شخصی به خدمت.
2- قول بدهيد كه به طور كامل به ارتش وفادار بوده و در همه حال پشتيبان ارتش باشيد .
قول میدم.
3- اگر يكي از نزديك ترين دوستان شما، خيانت كند با او چه رفتاري خواهيد داشت ؟
هر کاری ممکنه بستگی داره اون روز حالم چطور باشه.
4- در صورت مشاهده ي يكي از افراد جوخه ي بازرسي چه واكنشي نشان خواهيد داد ؟
مسلما طبق دستورات عمل میکینم
5- نظر خود را به صورت خلاصه در مورد واژه هاي زير بنويسيد
الف دال:جایی برای مبارزه
کله ی کچل:خدا پدربزرگمو بیامرزه.
محفل ققنوس:کیلو چند؟ الف دالو بچسب
گربه های آمبریج:گربه های بدشانس
زیر شلواری مرلین:زیر شلواری برای تمام فصول

6- چه طلسمی را به سمت کله کچل یک انسان بدون دماغ میفرستید؟
همون طلسمی که به آدم مو دار دماغ عملی میفرستم.

7- به نظر شما چرا ریش آلبوس دامبلدور(مد ظله العالی) دراز است؟
احتمال اول: :fan:
احتمال دوم:به تیغ حساسیت داره
احتمال سوم:آقاشون بلند دوست داره
8- کفن مرده چند تکه است؟
کسی نیست آقا بپیچ تو یه ملافه ای چیزی سریع بعدم خاک و اینا دیگه..


پ.و


Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۴:۲۵ جمعه ۱۰ مهر ۱۳۸۸
#4
مونتی که از مرلین گاه اومده بود و به سمت خوابگاهش میرفت داد زد:حوله
یکی از اعضای شجاع و فداکار گریفیندور با شیرجه در کوتاهترین زمان ممکن خودش به مونتی رسوند:حوله ی مخصوص قربان.

جمع متفکر بچه ها ی معترض

-نه حتما باید یه کاری بکنیم اول مونتی بعد اسلایترین لابد فردا باید صف ببندیم ولدمورت رومون تمرین طلسم کنه.
-اه این چیه دیگه
جسیکا که داشت حوله ای که به سمتش پرتاب شده بودو از روی سرش برمیداشت گفت:من ... من ....
پاتریشیا که کمی دورتر نشسته بود به جسی تو انتخاب کلمه کمک کرد:میکشیش.
جسی که داشت موهای بهم ریختشو درست میکرد:نه معلومه که نه.فقط به سر جسی نگاه میکرد: مطمئنی من یه قاتل حرفه ای خوب میشناسم قیمتشم مناسبه .اگه بگم موهات وز کرده نظرت عوض نمیشه؟
-موهام
-تق
در خوابگاه دختران پشت سر جسی که با عجله واردش شده بود بهم خورد.
مگی :خیله خوب برگردیم سراغ نقشه.من یه ایده ی خوب به ذهنم رسید
بچه ها مشتاقانه به مگی زل زده بودن........................
-بگو دیگه
-آها باشه ما تغیرشکل میدیم و میشیم شکل مونتی بعد اسلایترینی ها و ولدی رو از تالارمون بیرون میکنیم.
جسی که موهاشو صاف کرده بودو برگشته بود گفت:خوبه معجون تغیرشکل تو دفتر اسنیپ هست.یه نفر دیگه باید یه تار مو از مونتی گیر بیاره . و یکی باید حواس بچه های اسلایترینو پرت کنه.
پاتریشیا که ظاهرا علاقه ی خاصی داشت جمله های جسی و تموم کنه با بی خیالی گفت: و یکی باید مونتی واقعیو ناک اوت کنه.
بچه های صلحجو گریف با تردید بهم نگاه کردن.
مگی:اشکالی نداره برای منافع والاتر
یک ساعت بعد
ویکتوریا خطاب به پاتریشیا که پاشو رو دسته ی مبل گذاشته بودو بند پوتینشو سفت میکرد: هی من اصولا رو اون مبل میشینم
جسی نفس ها ی عمیق میکشید و مگی به آستیناش ور میرفت


پ.و


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۱:۳۱ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸
#5
سوال اول:
معجون بازگشت حافظه:این معجون به هیچ وجه ساده تهیه نمیشه و خلاصه هر کی هر کی نیست.یک سال طول میکشه تا این معجون آماده بشه و دقت زیادی لازم داره.این معجون برای افرادی استفاده میشه که حافظشونو از دست دادن چه در اثر تصادف یا واکنش طبیعی بدن برای بقا یا در اثر طلسم فراموشی.این معجون بی مزه و به رنگ خاکستریه و هیچ بویه نداره بعد از نوشیدن این ماده واکنش افراد کاملا متفاوته بعضی افراد شروع به داد زدن میکنن و براشون دردناکه یا خیلی معمولی سر جاشون میشین یا بیهوش میشن یا سکته میکنن.
معجون رفع توهم:این معجون برای رفع همه ی توهمات اصولا عمل میکنه و عمل میکنه تنها در صورتی عمل نمیکنه که این توهمات در اثر طلسمی باشه که در همون لحظه هم فعاله.یعنی طرف هنوز داره قربانیو طلسم میکنه یا شئی که این توهم ایجاد میکنه هنوز ارباطش با قربانی قطع نشده.تهیه این معجون نه سخته و نه آسون یه دوره سه روزه داره سختی تهیه این معجون اینه که در حال تهیه از خودش بخارهای توهم زا ایجاد میکنه که معجون سازو گیج میکنه و خیلی قادر به ادامه نیستن یا مقادیرو اشتباه میکنن.این معجون طعم تلخی داره رنگ سبز و بوی مواد توهم زا که باعث میشه فرد دچار توهم بدون مقاومت معجونو بخوره.
سوال دو:
1-اکلیل کوهی (روزماری)
2-روزگنه(نتل)
3-سنبل ختایی(انجلیکا)
سوال سه:
اول باید درخت موی آفریقایی با چاقوی نقره اول به صورت عمودی تکه تکه میکنیم بعد به صورت افقی بعد باهاون طلا پودر میکنیم و اونو دم میکنیم حد.د چهل دقیقه بعد توی دیگ نقره با شعله ملایم آب میریزیم و توی ظرف طلا شروع به اضافه کردن شیره ی درخت سیمپسون به چای درخت موی میکنیم شده هم میزنیم بعد میرزیم تو دیگ سرشم میبندیم به همین سادگی به همین خوشمزگی
سوال چهار:خوب این بستگی به نمره دادنتون داره رابطه ی مستقیم داره که جلسه ی بعد جواب میدم.


پ.و


Re: کلاس طلسم های باستانی فوق پیشرفته
پیام زده شده در: ۲۰:۳۸ پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۸
#6
- با بررسی نوشته های تاریخی در کتاب های جادوی سیاه، قدرتمند ترین جادوگر سیاه، زندگینامه ی جادوگران تاریخ، نگاهی به جادوی سیاه در تاریخ و شرارت های جادوگران، پنج شرارت دوران کودکی murder kambron را بنویسید.

-اقدام به نابودی کتب جادوی سفید و پخش کردن اونا برای بین بچه ها برای مراسم چهارشنبه سوری
-کشف و ساختن هورکراکس ها به تعداد بیست و یک
-تحریک و سیخ کردنخون آشامان برای تولید یک ارتش بزرگ و سپس آلوده کردن تمام افراد جهان که سردسته خون آشامان که فرد اگاهی بود متوجه شد که هگه همه خون آشمام بشن پس کی رو بخورن.
-ساختن نوعی مخدر بسیار قوی که البته ضرر بدنی نداشت (برای طرز تهیه اش به من پیام شخصی نزنین بلد نیستم)
-کشتن شاگرد اول کلاس چون موهای بد رنگی داشت
- معنی جمله ای را که روی دیواره ی خانه ی murder kambron دیده شده است را بنویسید.
زمانی که این نوشته ظاهر شود من باز خواهم گشت قویتر از همیشه در حالی که خودکشی میکنید تا بدست من نیافتید.

عکس نشان داده شده، کدامیک از جنایت های murder kambron را توصیف می کند؟ توصیف صحنه ی جنایت و ماجرای جنایت به عهده ی شماست.
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... id=220358#forumpost220358


پ.و


Re: برج وحشت....!
پیام زده شده در: ۲۰:۲۳ پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۸
#7
تکلیف
مردور بعد از ور رفتن بسیار با طلسم جدیدش موفق شد با اون آپارت کنه .
-واو کار کرد من فوق العاده ام
اوون خودشو در حالی که پشت میزه غذا خوری هتل بود دید .
گارسون:خانم چی براتون بیارم؟
مردور که با کمال تعجب با دهانی باز در حالی که دندان های کج خود را به نمایش گذاشته بود در حال نگاه کردن به جعبه های آهنی عجیبی که راه میرفتن بود.
افکار فوق سریع مردور کمبرون :من به آینده سفر کردم
- خانم چی بیارم؟
مردور در حال تماشای آسانسور شیشه ای بود و فکر میکرد چه جوری منفرجش کنه که بیشترین خرابی به بار بیاد که...
-خانم نگفتین چی بیارم؟
مردور که خیلی عصبانی شده بود بدون استفاده از چوبش ما مشت توی دهن گارسون کوبید. گارسون هیچ وقت به هوش نیومد.
مردور داشت به نقشه های شومش فکر میکرد .در همون موقع پسری که تو عکس میبینین که دچار اعتماد به نفس کاذبم بود شروع کرد به چشمک زدن.مردور با این که داشت دنبال راهی برای فرمانروایی به دناییی که میخواست نابود کنه میگشت ولی حرکات پسر از چشمش مخفی نمموند ولی چون تجربه ای در دنیا ی جدید نداشت فکر کرد که طرف آبله چشم داره و بیخیالش شد.
در همون حال چند نفر سر میز کنار مردور در حال صحبت کردن بودن و مردور زیباترین حرفا رو شنید.زیباترین لحظه ی زندگی مردور .
-آره جمعیت زمین خیلی شده شش میلیارد.
-آره آره اینم مشکلیه واسه خودش
محاسبات مردور :شش میلیارد برای کشتن سه برابر جمعیتی که میتونست در زمان خودش بکشه.
پسر داخل عکس:سلام جای کسی نیست من بشینم خوب من میشینم من نشستم
مردور در همین حال محاسباتش تموم شد و متوجه شد کشنده ترین حالت ممکن منفجر کردن طبقه ی هشتم هتله.
پسر :نظرت چیه بریم بالا اتاق من تا بهت جاها ی دیدنی شهرو معرفی کنم.به نظر من باید بری حتما یه موزه هست ببینی و اینا..
مردور:طبقه ی هشتم؟
-آره طبقه ی هشتم میبینم که آمار منم در آوردی دیدم هی به من نگاه میکردی البته خوب همه از من خوششون میاد
طبقه ی هشتم
-نه نه کجا میری اتاق من اینجاست.
-من کار دارم زودتر از جلو چشمم گم شو.
-حداقل شمارتو بده اصلا چرا بعد از این که کارت تموم شد نمیای؟
-هی ببین تو انگار نمیفهمی با کی طرفی من بزرگترین جادوگر سیاهم میخوای بکشمت گوشتو آویزون کنم به گردن بنده قتلای بی ارزشم
پسر داخل عکس که از تهدید ناراحت شده بود:چته تو ؟چرا خودتو لوس میکنی..
مردور که در عصر خودش پسر به این پرویی ندیده بود اون موقع پسرا پای پنجره برجا صبر می کردن و شاید یه نامه می انداختن و آواز میخوندن خیلی عصبانی شد به طوریکه در تنها سفرش به آینده تنها کاری که کرد حمله به این پسر و پاره کردنه گلوی اون بود اون بعدا در کتاب خاطراتش به اسم قصه های قبل خواب (بله ایشون فرهیختم بودن) که من بچه بودن نمیدونم از کحا داشتم و میخوندم اعتراف کرد که هیچ کاری لذت بخش تر از پاره کردن گلو و رها کردن قربانی برای اثر مرگ از خونریزی نیست


ویرایش شده توسط پاتریشیا وینتربورن در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۱۸ ۲۰:۲۶:۱۲

پ.و


Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۲۰:۱۰ سه شنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۷
#8
جینی :هرکی درو قفل کرده بیاد باز کنه؟
همهمه ادامه داشت :نه اینجاش بد وامیسته
-وای چقدر چاق نشونت میده
جینی که بالا و پایین میپرید:ه هی بچه ها .. بچه ها
-چه خبر شما دوتا یه ساعت جلو آیینه واستادین
جسی رو به جینی که هنوز در حال بال بال زدن بود:جینییییییییییییییییییییییییییی
جینی:خوب تقصیر من چیه موضوع حساسه حواسشون نیست
پاتریشیا:جسی احساس نمیکنی واسه من لباس نگرفتی؟
جسی:نه گرفتم همون جورابا
-جورابا؟
جسی که لبخند میزد:آره دیگه اون زمانا مردا جورابای بلند میپوشیدن با کلاه پرداره اونم ماله توئه
پاتریشیا:مردا .من دخترم جسی نقش دخترم میخوام
جسی:وقتی پسرا نیستن خوب کی نقشه پسرارو باید بازی کنه نکنه من؟
-آره چرا نه .اگه من میتونم توام میتونی
-نه خوب به تو بیشتر میاد تازه من نقش اولو بهت دادم رومئو عکستو بزرگ میزنیم رو پوستر
-عمرااااااااا چرا من؟ چرا جینی پسر نمیشه؟
بچه ها:
جینی:راستی هر کی درو قفل کرده باز کنه؟
بچه ها::no:
جسی جیغ زد:پسرا
جینی و جسی با مشت به جونه در افتادن:درو باز کنین ...درو باز کنین .
اونطرف در
جیمز:اگه قول بدین خوابگاهو بما تحویل بدین بری بیرون درو باز میکنیم
جسی:هرگز
دخترا سرارو بهم نزدیک کردن جینی:ببین من خودمو میندازم زمین داد بیداد میکنم مثلا حالم بد شده نگران میشن دلشون میسوزه درو باز میکنن فقط شمام شلوغ کنین
پاتریشیا:اینا دلشون بسوزه عمرا
جسی:نه نقشه خوبی به هر حال آدمن میفهمی چی میگم؟
جینی:آی قلبم آی
جسی:جینی جینی بیدار شو
دخترا البته به جز پاتریشیا:جیغ جینی جنینی مرد وای
تدی به سمت در دوییدتا قفل را باز کند که جیمز مانع شد:تد اینا مارو از طبقه هزارو شونصدم (یه کلاغ چل کلاغ شونصد بود)انداختن پایین
همگی:بله حقشونه
پاتی: ضایع شدین .حالا راه من آتش با آتش.چوباتونو بکشین بیرون برین عقب واستین همین که در باز شد بهشون حمله میکینیم اسیر نمیگیریم همرو بکشین
جینی جسی بچه ها:
پاتریشیا با دیدن قیافه ی بچه ها :حالا باشه میخواین اصلا خشن نباشین همون روش قبل پرتشون کنین پایین خیله خوب بسه دیگه چرا اونجوری نگاه میکین
چوبشو گرفت بالا:اکپلوشنوس
خوب دور از انتظار نبود در منفجر شد
بچه ها در حالی سرفه میکردن داخل شدن
جیمز:اوهم هم تدی ابروهات نیست هه هه
-توام موهات نیست
- ا توام که موهات نیست
جیمز:کی این کارو کرد؟یه تنه میزدین در باز میشد لازم نبود هاگوارتزو منفجر کنین /؟
بچه ها به پاتریشیا اشاره کردن. پاتی:یعنی شما رو در طلسم کار نزاشته بودین؟
تد: نه ما هرمیون نیستیم ما طلسم ریش زنی بلد نیستیم میریم براون میگیریم .دفعه ی بعد لطفا دانش جادویی مارو در نظر بگیرین ما فقط کلیدو پیچوندیم
جینی:ها ها جسی رومئو و جولیتو بیخیال بیا از اینا مستند تهیه کنیم افت تحصیلی دانش آموزان پسر هاگوارتز
پاتریشیا که هنوز تو شوک بود:بابا موگلاشم یه صندلی میزارن زیر دستگیره.جسی محاله من نقش پسر بازی کنم
از پنجره ی باز تالار یک جغد وارد شد جسی:نامه بچه ها نامه
جینی:اهم جسی میبینیم کور نیستسم بخون
جسی:هر گروه شرکت کننده موظف است تا یک ساعت دیگر شرح داستان و اسمای اعضا را بفرستد توضیحات از 6000 هزار خط..
مونتگومری:اوه چه خبره بچه ها بیخیال فیلم بریم کوییدیچ
بچه ها :هیس
..یا حداقل 6 خط .
همگی:هورا 6 خط


پ.و


Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۲۰:۰۳ شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۶
#9
دامبلدور همه ی بچه ها رو به صt کرد و جلوشون قدم میزد:مامورای وزارت که بیان میبرنتون بازداشتگاه اون موقع دیگه نباید نگران جا باشین. هه اتاق نیازمندی! پس چرا این مامورا نمیان؟
بچه ها واستاده بودن و به دابلدور نگاه میکردن که بالا و پایین میرفت و شکوه و جذبه ی دامبلدور بر هیچ کس پوشیده نبود.
سارا با آرنج به پهلو سینیسترا زد :آخ
-هیس محکم نزدم که .دامبل دورو نگاه من به نظرم یه هاله ی نور دورشه میبینی؟
-خیلی ام محکم زدی ولی آره منم یه هاله میبینیم .
پیتر که هیچ وقت کوچیک ترین حرکتی از دیدش مخفی نمیموند چه برسه به این سارا با آرنج بکوبونه تو پهلوی سینیسترا و سینیسترا رو زمین ولوشه گفت:هی ...پیست...پیستتتتتتتتتتتتتتتت پیسسسسسسسسسسس.سارا سارا سارااااااااا.
پیترکه بادش خالی شده بود زد سارا برگشت .
-سارا منم اوون هاله ی دور دامبلدورو میبینم داره ازش نور ساطع میشه.
پاتریشیا که داشت با حوله ای که به سرش بسته بود ور میرفت نزدیک شد وصف بچه ها و دامبلدور عصبی که البته هیچ هاله ای ام دورش نبود مثله همیشه.
متاسفانه بچه ها انقدر تابلو بازی درآوردن که هیچ گونه امیدی برای فرار پاتریشیا باقی نموند.
-پاتریشیا برو
-پاتی فرار کن به فکر ما نباش برو
دامبلدور با عصبانیت گفت:کجا بیا واستا تو صف.
پاتریشیا نگاهی عصبانی به گروه تشویق کننده انداخت:مگه چیزی ده پروفسور؟
-تو اطلاعات بعد از بازجویی معلوم میشه.
پاتریشیا :پروفسور وقتی داشتم میومدم اینجا دیدم ملاقاتی داشتین جلو دفترون واستاده بود.
-کی؟
-نمیدونم یه مرد میانسال چهل دو سه این حدودا شبیه برد پیت بود یه خورده البته بعد پوست کشی.منم دیده بنده خدا معطل شده گفتم برم ببینم ..
جیمز:نه اتفاقا خیلی شبیه برد پیت بود اصلا فک کنم خودش بود.

دامبلدرور که دچار استیصال شده بود دستی به ریشش کشید:من میرم شما همینجا میمونید دروازه ها بستست فکر در رفتنم نکنین.
بچه ها به دامبلدور که دور میشد نگاه میکردن.
سارا:پاتریشیا هاله ی دور دامبلدورو دیدی؟
- نه چون هاله ای نیست که ببینم.جریان چی بود؟
لوپین نامه را به پاترشیا داد:هوم خوب میخواستن آوارمون نکنن.
پیتر حالا واقعا شبیه برد پیت بود؟
پاتریشیا نگاهی به پیتر انداخت :از جیمز بپرس
سارا:فکر کردم تو حموم خفه شدی.سه ساعت کلا آب هاگوارتز قطع شده بود.ترم بعد پول آبو میکشن رو شهریه حالت جا میاد.
سیریوس :باید فرار کنیم.
سینیسترا:نه باید بریم دادگاه بگیم بیگناهیم ...
سارا:سینیسترا تو میتونی بمونی ببرنت بازجویی بگی بیگناهی از هاگوارتزم اخراجت کنن.... من زندون نمیرم
پاتریشیا:منم .زندون جای بدی هر کاری میکنم که دوباره نرم.
پیتر:مگه قبلا زندون بودی؟
-من؟ نه
-خودت گفتی؟
-خب فک کن آره که چی؟میخوای بپرسی غذاش چطوره؟یا این که زمین کوییدیچ داره؟
سارا داد زد:اتاق نیازمندی !
سینیسترا:اینم دیوونه شد.اصلا کی بود گفت بریم اتاق نیازمندی؟

سیریوس: ما اول اومده بودیم شما باید میرفتین یه جای دیگه.
جیمز:دقیقا .همش تقصیر شماست.
پاتریشیا که تازه متوجه شده بود داد زد:سارا ... سارا تو فوق العاده ای
سارا لبخند زد.
سینیسترا:بفرما این یکی ام دیونه شد
پاتریشیا به سمت سارا رفت که سینیسرتا دستشو گرفت:خودتو کنترل کن چتونه شماها؟
پاتریشیا : میدونستم.. میدونستم
سارا:باید زودتر بریم بجنب
پاتی:باشه .سینیسترا بیا باید بریم.
پاتریشیا درحالی سینیسترا تقلا میکرد اونو دنیبال خودش میکشید و با سارا به درون اتاق نیازمندی رفت.
سارا:پس پسرا چی؟
-به ما چه بزار برن آب خنک بخورن.
جیمز که نشانه ها ی درک در چهره اش وضوخ میافت.نه جیمز از این حواسا نداره.سیریوس که نشانه های درک در چهره اش وضوح میافت گفت :اتاق نیازمندی
سینیسترا :نه فک کنم من دیوونه شدم.
دامبلدور با خیال این که تمام راه های خروجی رو بسته برای مهمانش چای میبرد..که فریاد زد:اتاق نیازمندی.


پ.و


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۰:۰۴ شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۵
#10
نام معجون:معجون زیبایی
رنگ معجون:نقرآبی
طعم معجون:بدون طعم
مواد :سه عدد مو از یال تکشاخ. یک عدد مو از دم تکشاخ بالغ.گیاه اسطقدوس(لاوندر).روغن کندر.پر عقاب طلایی(درصورت امکان). روغن چوب سندل.سیب نقره ای(در صورتامکان)
شکل ظاهری معجون:غلظت معجون کم است
طرز تهیه: سه دو عدد از موهای یال تک شاخ و ی عدد از موهای دم تکشاخو پودر میکنین(باید با استفاده از دو سنگ الماس پودر بشه) میریزین توی یه پاتیل کوچیک (ترجیحا ساخته شده از طلای سفید).بعد روغن چوب سندلو اظافه میکنین باید یک چهارم لیتر باشه.بعد گیاه اسطقدوسو پودر میکنین به اندازه ی سه بند انگشت میریزین تومعجون سه بار درچهت عقربه های ساعت هم میزنین بعد اگه خواستین اثر معجون زیاد بشه میتونین از روغن اسطقدوس استفاده کنین دقت کنین فقط پنج قطره بریزین.بعد نوبته پر عقاب طلایی چون در این روزها بسیار نادره و باید چند سال وقت بزارین تا پیداش کنین تازه ممکنه اصلا پیداش نکنین باید ازش صرفنظر کنین و به هیچ وجه به جای اوون پر عقاب دیگه ای رو به معجون اضافه نکنین یعنی در این مرحله اگه پر عقاب طلایی رو ندارین برین سراغ ماده ی بعدی که سیب نقره ای باید گفت سیب نقره ای بسیار کمیاب و گران اگه میتونین تهیه کنین حتما این کارو بکنین ولی اگه نمیتونین به جاش از سیب سفید استفاده کنین که کمیاب نیست همون طوری بندازینش تو پاتیل البته اول بشورینش و وقتی سیبو تهیه کردین شکمو بازی در نیارین یه گاز بزنین بعد بندازین تو پاتیل چون معجونو خراب میکنین.و در آخین مرحله اوون یه موی یال تکشاخو که پودر نکردیم درسته میندازین تو پاتیل البته با دست راست حتی اگه چپ دستین.و یک بار معجونو هم میزنین (کی گفت با دست راست هم بزنی؟ این جا دیگه مهم نیست با چه دستی)
توضیحات:چون این معجون بسیار تهیه اش پر خرجه و سخت.اگه پاتیلتون طلای سفید نباشه از خاصیت زیبایی بخشی معجون کم میشه اگه از سنگ الماس برای کوبیدن مواد استفاده نکنین بازم خاصیتش کم میشه.اگه روغن اسطقدوسو علاوه بر گیاهش اضافه کنین خیلی کم به خاصیت معجون اضافه میشه.اگه پر عقاب طلایی نداشته باشین که ندارین معجون بعضی از خواصشو از دست میده.اگه سیب نقره ای نباشه از سیب سفید استفاده کنین باز هم از بعضی از خاصیتای معجون مثل درخشندگی موها کم میشه.
این معجون چی کار میکنه؟خوب این معجون باید نقرآبی رنگ بشه و با این نسبتایی که من بهتون گفتم درست میشه و از یک جام بیشتر نخواهد شد. معجون های زیبایی آبکی دیگری هم هست ولی مثله این خوب نیستن.
این معجون آدمو زیبا میکنه ولی نه اوون طور که شما فکر میکنین . این معجون خطهای اضای صورتو از بین میبره جای رد زخم هارو از بین میبره .گودی زیر چشم مربوط به کم خوابی شب قبل یا لاغری و حتی ورم صورت بر اثر زیاد خوابیدن رو هم از بین میبره.موهارو درخشان میکنه و البته لطیف تر .به پوست شادابی میده و جوشهارو از بین میبره که بخش اعظم این خاصیت مربوط به روغن اسطقدوسه .ولی اگر شما از سیب نقره ای و پر عقاب طلایی استفاده کرده باشین تمام این خاصیت ها تشدید میشه و البته چند خاصیت دیگه ها بهش اضافه میکنه .مدت ماندگاریه این معجون پنج ساعته البته به خاطر خواص تقویت کنندش بسیار مفیده و در کل خط های صورتتون کم میشه و ...
استفاده ی زیاد از این مجون باعث عوارض گوناگونی میشه که بیشتر روحی و اجتماعی هستند و گذشته از اون فرد بسیار به آینه علاقه مند میشه و باعث خستگی مفرط میشه.


پ.و






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.