هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۹:۳۲ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵
#1
بههههههههههههه سلاممممممممممممممممم

دست شما درد نکنه مشکل دسترسی گروه ها کمی درست شد قبلا اجازه نمیداد پست بزنیم ولی الان که پست میزنیم مینویسه پست شما دریافت شد تا تائید ناظر منتظر باشید و یه چیزی قبلا برای زدن پست ها سه نوع ویرایشگر وجود داشت ولی الان دو تا هست لطفا رسیدگی کنید !


ویرایش شده توسط تیبریوس مک لاگن در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۷ ۱۹:۴۴:۵۴

دلبستگی من به


شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵
#2
درخواست گرفتن شناسه جدید یا تغییر نام شناسه:
نام : لی لی
نام خانوادگی : اونز
سن : 25
جنسیت : مونث
قد : 83/1
وزن : 62
رنگ چشم : سبز مثل پسرم هری
رنگ مو : بلوند
گروه : هافلپاف
شغل : جادوگر
تحصیلات : فارغ التحصیل هاگوارتز
چوبدستی : 23 سانتیمتر ، انعصاف پذیر ، دارای موی یال تک شاخ
چوب جارو : زیاد جارو سواری نمیکنم ولی یه ستاره دنباله دار دارم .
وضعیت آپارات : غیب و ظاهر شونده خیلی خوبی هستم .
علایق : گشتن با همسرم جیمز ، مشاهده و شرکت در مسابقات کوییدیچ ، کمک به وزارت سحر و جادو ، شادی هری و از بین برد تام ریدل .
توانایی ها : آپارات کردن ، انجام جادوهای سیاه پیشرفته ، ادب کردن مرگخوارها ، دفاع از خودم در برابر دیوانه سازها ، کمک به هری در درس هایش و انجام کارهای خانه و خانه داری !
خصوصیات اخلاقی : دختری با محبت ، همسری همیار و مادری فداکار
شکل پاترونوس: شبیه یک جغد بزرگ
محل زندگی : دره آلویک
نام کامل : لی لی جنسون اونز
گروه مبارزه : محفل ققنوس
توضیح کوتاه در مورد شخصیت : لیلی اونز هستم و 25 سالم هست من در سن 19 سالگی با جیمز پاتر ازدواج کردم و پسری 17 ساله با نام هری دارم و باید بگم که قبلا مرگخوار بودم و به دست ولدمورت کشته شدم .
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
میدونم که شخصیت مهمی هست و من هم بعد از مشورت با پرفسور کوییرل درخواست این پست رو دادم البته فعال هستم ولی بیشتر در تالار خصوصی هافلپاف انشاالله گسترش داده میشه .

باید با شناسه جدید درخواست بدی!...یعنی دوباره عضو بشی تویه سایت با اون بیای معرفی کنی!


ویرایش شده توسط تیبریوس مک لاگن در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۷ ۱۹:۲۸:۵۲
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۸ ۲:۱۸:۵۳

دلبستگی من به


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۴:۲۹ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵
#3
بههههههههههههه سلامممممممممممم
مدیران عزیز فکر کنم دسترسی همه ی اعضای هافلپاف محدود شده و زیر تمام تاپیک های این گروه نوشته شده قفل است رسیدگی کنید ممنون.


دلبستگی من به


Re: چگونه با سایت جادوگران آشنا شدید؟
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ جمعه ۶ مرداد ۱۳۸۵
#4
بههههههههههه سلاممممممممممممم

یه روز که داشتم تو اینترنت بین سایتهای هری پاتر میگشتم متوجه جادوگران شدم و فکر نکردم که انقدر سایت بزرگ و جالبی باشه ولی متوجه شدم که هست .


دلبستگی من به


Re: دوست داري با جادو چيكار كني؟
پیام زده شده در: ۱۵:۵۸ جمعه ۶ مرداد ۱۳۸۵
#5
بههههههههههه سلامممممممممممم
خوب اگر من میتونستم جادو کنم
1- حال همه رو مگرفتم .
2- نمیذاشتم کسی روی حرفم حرف بزنه .
3- جلوی همه بی ادبی ها رو میگرفتم .
4 - دیگه همه کارها و خریدهام رو با جادو میکردم .
5 - هر کسی که اذیتم میکرد از کارش پشیمونش میکردم .


دلبستگی من به


Re: خوابگاه مختلط هافلپاف!
پیام زده شده در: ۱۶:۵۳ سه شنبه ۳ مرداد ۱۳۸۵
#6
ولی شخصی از پشت پرده خوابگاه پسران خارج شد او کسی نبود جز !
دورنت : میگم خوبه همیشه سر و کلت پیدا میشه ها تیبریوس !
بله او کسی نبود جز تیبریوس مک لاگن ؟!
دنیس : باز تو اومدی فضولی کنی ؟
اریکا : بابا اون که پسره خوبیه کارش رو هم خوب بلده .
دنیس: البته کارش رو خوب بلده البته در فضولی !
تیبریوس : دنیس نمیخوای که اون روی من بیاد بالا .
دنیس : مثلا اگر اون روت بیاد بالا چی میشه ؟
تیبریوس : با هم که قاطی میشه خوب شکلاتی میشه لپ لپ ! ( ببخشید آناکین بهم پول داد تبلیغ کنم دیگه تکرار نمیشه )
اریکا : خوب بابا
تیبریوس : میخوام بدونم چی شد که تو از دنیس ناراحتی ؟
اریکا : خوب اون داشت میونه ما رو با دورنت خراب میکرد .
تیبریوس : چرا ؟
------------------------------------------------------------------------
شما بگید چرا ؟

عذر میخوام از اریکا حواسم نبود توی رول دختری و واقعا برات متاسفم اریکا تو این همه خودت رو کشتی با یه دختر دوست شی منو باش که فکر کردم پسره !


دلبستگی من به


Re: تالار عمومی هافلپاف !!
پیام زده شده در: ۱۴:۳۳ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۸۵
#7
آناکین : که روشن کرد چراغ رو ؟
تیبریوس : من روشن کردم .
زاخاریاس : خدا رو شکر که اومدی بیا ببین اینا چی میگن تیبری .
تیبریوس : شما چی میگید برای چی هم گروهیهای من رو پریشون کردید ؟
برادر حمید : آقای مک لاگن ما گفتیم که ...
بلرویچ : تیبریوس عزیز ما گفتیم که بهتره رختخواب های دخترها و پسر ها رو از هم جدا کنیم که خدایی نکرده ..
برادر حمید : بی ناموسی ای پیش نیاد ً
تیبریوس : فکر خوبیه ............ چچچچچچچچچچچی ؟ رختختخواب ها رو جدا کنید ؟ مگر اینکه از روی جنازه من رد بشید !
برادر حمید : یعنی شما بی ناموسی رو دوست دارید ؟
تیبریوس : برادر عزیز همه ی هافلی ها مثل برادر و خواهر میمونن .
ولی ................
-----------------------------------------------------------------------
بگید ادامه داستان چی میشه ؟

نقد
این دومین نقد با این موضوع توی 3 ساعته

تیبریوس شما یه نکته یکوچیک رو در نظر بگیر
شما نباید توی هر داستانی که پست میزنی خودت رو وارد داستان کنی
یعنی دوپایی بپری وسط داستان (اینو یه آقایی میگفت)
البته توی داستان این تاپیک ورود شما به داستان داستان رو خراب نکرد اینو بیشتر برای تاپیک های دیگه گفتم
ولی در مورد پست خودت
اگه دقت کنی اینجا حرفی از خوابگاه و رختخواب نبود بلکه از سالن عمومی تالار صحبت میشد و دوما من گفتم کوتاه بنویسید ولی نه اینقدر کوتاه که نشه توش کاری انجام داد شما شخصا یه مقدار بلند تر بنویس بین 18 تا 25 خط در حالی که پست شما 12 تا خط داستان مفید داره سعی کن به 20 تا برسونیش
و سعی هم بکن تا حد امکان کمتر از دیالوگ استفاده کنی مخصوصا دیالوگ های یک طرفه که همه ی شخصیت های توی داستان با شخص شما صحبت کنن الان تو پست خودت هی تو گفتی یکی دیگه جواب داده
میتونی از توصیف حالات افراد یه محیط همچنین از فکر های که یه فرد میکنه و صحبت با خودش استفاده کنی

البته اینو نگفتم که شما حتما از پست بعدی مجبور باشی این ها رو رعایت کنی
خود من حدود 20 تا پست زدم تا تونستم یه مقدار این بحث ها رو یاد بگیرم
سعی کن تو پست های بعدی خودت این ها رو در نظر بگیری تا با تمرین ( پست زدن توی تلار) بتونی کیفیت پست ها رو بهتر کنی


ویرایش شده توسط آناکین استبنز در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۲ ۱۵:۲۴:۴۳

دلبستگی من به


Re: خوابگاه مختلط هافلپاف!
پیام زده شده در: ۱۴:۲۰ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۸۵
#8
اما خب میتونم پسرها رو خوب تشخیص بدم چون خودم پسرم .
دورنت : اریکا چیز مهمی میخواست بگی ولی انگار حرفه تو خیلی مهم تره که با اون اینطوری رفتار کردی .
دنیس : آره راستش اریکا اصلا پسره خوبی نیست .
دورنت : چرا ؟
دنیس : راستش هدفه من اینه که ...
- : هدف تو اینه که میونه اون دو تا رو بهم بزنی .
دنیس : تو از کجا پیدات شد مک لاگن ؟
تیبریوس : از همون جایی که تو پیدا شدی .
دورنت : حرفت رو بزن دنیس .
تیبریوس : حرفه اون اینه که میونه شما رو بهم بزنه و اریکا رو توی نظر تو بد کنه اون فقط یه خرابکاره .
دنیس : دستش رو در رداش برد و ......
-----------------------------------------------------------------------
به نظر شما دنیس چیکار میخواد بکنه ؟

پست های کوتاه بزنید !


دلبستگی من به


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۶:۲۶ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۸۵
#9
بههههههههه سلاممممممممم

هری پاتر :
چرا شما امکان تغییر گروه رو ندادین آیا این امکان وجود نداره و باید یه شناسه جدید باز کرد یا اینکه میشه ولی خودتون نمیخواید ؟
اگر مورد دوم هست بگید چرا خودتون نمیخواید ؟


دلبستگی من به


Re: خوابگاه مختلط هافلپاف!
پیام زده شده در: ۱۶:۰۹ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۸۵
#10
یکی میاد تو صورتش
اریکا : یه ذره برو عقب بینم کی هستی !
منم دیگه آخه کی غیر از من با توی توفه دهن به دهن میشه .
اریکا : تویی تیبریوس مسخره نشو چیکار داشتی ؟
تیبریوس : شنیدم با دورنت قهر کردی !
اریکا : من قهر نکردم اون کرده .
تیبریوس : مگه فرقی هم میکنه ؟
اریکا : حق با توئه هیچ فرقی نمیکنه .
تیبریوس : حالا یه چیزی بهت میگم تا بهش بگی اونم باهات آشتی میکنه .
اریکا : خودتو خسته نکن من تمام راها رو امتحان کردم .
تیبریوس : باشه میل خودته پس من رفتم .
اریکا : صبر کن بابا بگو ببینم چی میشه .
تیبریوس :............
------------------------------------------------------------------------به نظر شما تیبریوس چی به اریکا یاد میده و آیا اریکا با دورنت دوست میشه دوباره ؟
-----------------------------------------------------------------------
لطف کنید از این به بعد رول هاتون مثل من کوتاه باشه وگرنه من دیگه اینجا پست نمیزنم ؟!
آناکین : چه جلب !
زاخاریاس : شرت کم .


دلبستگی من به






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.