ببینید کریچر جان شما هنوز در مورد شخصیت حاجی توضیح کامل ودقیقی ندادی من که فکر شما رو نمیخونم که حاجی یه آدم با نفوذ نمیدونم چی چیه از دید من حاجی فرمانده گردان بوده یا شاید از دید یکی دیگه یه نفر دیگه بوده همین الانشم من نفهمیدم که حاجی کسی هست اصلا تو پادگان چی کار میکنه؟؟به نظر من باید بعضی مانند بعضی از شخصیت های سایت باشن .من خیلی وقت بود میخواستم همچین تاپیکی بزنم تو میتینگ فکر منو خوندی اومدی زدی پس الکی نگو
دو دقیقه فکر کردی آکولامنسی من ضعیفه
.................................................................
سرجوخه دریاگشت گیلانی
هنوز حرف ابر تمام نشوده بود که فردی شبیه قندشکن وارد اتاق میشه
_بله قربان!پوتینش رو محکم به هم می کوبه
_اینو ببر وسایلشو تحویل بگیره یه لباسم بهش بده
بیرون ساختمان
_بورا اسمت چیه؟
_عله
_علی جان حواااست باشه اینجا هرکی آب بخوره از من اجازه میگیره ها هر چی هم خواستی من خودم برات جور میکنم
علی با خودش ایول پس باید هوای اینو داشته باشم.ازدور هری پسر قد بلندی رو میبینه که به سمتشون میاد
_سلام عباس آقا!جک جدید شنیدم خیلی باحال
_ها بوگو ببینم
_یه روز عباس آقا میخواسته بره مسافرت محض اطمینان
_به جان تو اگر دوباره به مردم شریف خطه شمال بی احناطی بشه من میدونم توآآآآآآ!
_چی؟ نه جان تو... جک رو بذار بگم
بوگو
بد برمیگرده میبینه ماست کشک شده...راستی محض اطلاع بگم عباس آقاهه بچه گیلان بوده)) سرباز قد بلند جک تعریف و مثل شترمرغی که دمش رو آتش زده باشن فرار کرد))
_میدونم باهاش چیکار کنم.وقتی دوسال اضافه خدمت خورد میفهمه که با عباس آقا شوخی نکنه
محل تحویل لباس
_سلام عباس آقا خوبی؟این آشخور جدیده
_آره یه لباس خاکی اندازه ش بهش بده کار داریم
_راستی جاسم اینجا بود یه جک جدید برام تعریف کرد میخوای برات تعریف کن
او غلط کرد با تو
_باشه هر جور راحتی این اندازه شه
...