هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۲:۵۸ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۵
#1
سلام

خوب هستین ؟

خوب خوشحال شدم که تونستم مدتی با شناسه تیبریوس مک لاگن و لیلی اونز و در کالبد پرسی ویزلی ( p ) در خدمتتون باشم .
تو این مدت هم به ناظرا زحمت زیاد دادم هم به مدیران و هم اعضای هافل و گریفندور .

در هر صورت ببخشید امیدوارم لیلی اونز یا به صاحب قبلیش یا به یه آدم خوب برسه که هواش رو داشته باشه .
من که نتونستم .
ترجیح دادم دوباره با پرسی وارد سایت شم .
به امید دیدار پرسی ویزلی .


[quote]دلبستگی من به پرفسور کوییرل بیشتر از دلبستگی سرژ به ققنوس و بیشتر اØ


Re: عضویت در لیگ کوئیدیچ
پیام زده شده در: ۱۷:۳۲ دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۵
#2


سلام
برید کنار ما اومدیم ویژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژ

بالاخره تیمی که مدعی پیروزی در جام جهانی آینده و پیروزی در بین تیمهای دیگر است از راه رسید .میخندید ؟ به همه ثابت میکنیم که برنده هستیم .

با افتخار تیم پرشور رو معرفی میکنم :

پاترونوس

اعضای پاترونوس :

جستجو گر : لیلی اونز

دروازه بان : آگوستوس روک وود

مهاجمان :

مدافعان : سسیلیا

بقیه اعضا هم بعد از مشخص شدن پستشون تو تیم قرار میگیرن .



[quote]دلبستگی من به پرفسور کوییرل بیشتر از دلبستگی سرژ به ققنوس و بیشتر اØ


Re: گفتگو با ناظر انجمن شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۷:۴۴ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵
#3
سلام
بنده از طرف پرفسور کوییرل مسئول فعال کردن تاپیک های بی صاحب هستم و همینطور تعدادی از تاپیک های شهر لندن .
برای شروع میخواستم نام تاپیک : تدریس خصوصی بازیگری رو به : آموزش بازیگری در هشتاد روز تغییر بدید .
و همینطور نام تاپیک :
انجمن مبارزاتی و حمایت از جادوگر! (عمو حاج)
رو به : پیشرفته ترین انجمن مبارزات تغییر بدید .
ممنون .


[quote]دلبستگی من به پرفسور کوییرل بیشتر از دلبستگی سرژ به ققنوس و بیشتر اØ


Re: رویارویی با ناظران دیاگون
پیام زده شده در: ۱۷:۴۰ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵
#4
سلام
بنده از طرف پرفسور کوییرل مسئولیت فعال کردن تاپیک های بی صاحب رو گرفتم که شامل تعدادی از تاپیک های دیاگون هم میشه برای شروع میخواستم نام تاپیک : روغن موی سوروس اسنیپ رو به : بهترین روغن مو فروشی دیاگون تغییر بدید.
و نام تاپیک : فروشگاه لوازم جادویی با مدیریت کتی بل رو تغییر بدید به : فروشگاه لوازم جادویی با مدیریت لیلی اونز
ممنون


[quote]دلبستگی من به پرفسور کوییرل بیشتر از دلبستگی سرژ به ققنوس و بیشتر اØ


Re: انجمن مبارزاتی و حمایت از جادوگر! (عمو حاج)
پیام زده شده در: ۱۷:۳۷ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵
#5
سلام
بنده از طرف پرفسور کوییرل مسئول فعال کردن تاپیک های بی صاحب هستم و شامل این تاپیک هم میشه .

از این بعد هر هفته موضوع و طرحی جدید برای فعالیت این تاپیک ارائه میشه .


[quote]دلبستگی من به پرفسور کوییرل بیشتر از دلبستگی سرژ به ققنوس و بیشتر اØ


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۷:۰۶ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵
#6
عضویت در الف دال :
هوا سرد بود و اطراف قلعه رو مه شیری رنگی فرا گرفته بود .
در سالن عمومی غوغایی بر پا بود همه در تب و تاب بودند و درباره رفتن به هاگزمید در روز بعد با هم صحبت میکردند . در گوشه ای از سالن عمومی در جایی تاریک که تارهای عنکبوت در آنجا خود نمایی میکرد لیلی اونز کز کرده بود و به روز بعد میاندیشید .
درفکر روز بعد بود به خود نهیب میزد : برای چی میخوای بری ؟ فکر نمیکنی ملت بهت چی میگن ؟ نمیگی همه مسخرت میکنن ؟ نمیگی ...........
صدایی لیلی را از جا پراند و او را به جمع دیگران دعوت کرد .
جیمز : لیلی بیا پیش ما دیگه .
لیلی در فکر خود گفت : نه من باید به فکر نجات جادوگران باشم شاید با عضویت در جمع الف دالی ها کاری از پیش ببرم .
ولی ................
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
لطف کنید من ور هم بپذیرید


[quote]دلبستگی من به پرفسور کوییرل بیشتر از دلبستگی سرژ به ققنوس و بیشتر اØ


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۶:۲۴ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵
#7
-معرفی ساده...
بنده در هر کاری استعداد دارم


3-پاسخ به سوالات زیر...(سوال 8 تاثیر زیادی تو عضویتتون داره ها)جدی گفتما 8 باید جواب درست داشه باشه اونو جواب ندید عضویتتون ممتنع بید
------------------------------------------------------------------------
1-آیا مدیران را در هر شرایطی شاید می زنید؟!
الف)بله
ب)شاید*
ج)در موردش فکر می کنم
د)خواهم زد

2-اگر یک مدیر پول هنگفتی به شما دهد چه می کنید...
الف)برای ادای احترام پول رو می گیرم و وقتی از جلو چشش دور شدم می ندازم تو جوب
ب)نگرفته می زنم تو گوشش
ج)پولا رو دو دستی می زنم تو سرش
د)نگاهش خواهم کرد اینطوری
ه ) ( اضافی ) میگم قربونه دستت و ازش میگیرم و حالشو میبرم *

3-اگر در جایی با یک مدیر تنها شوید و از پشت جوری به او نزدیک شوید که نفهمد چه می کنید...
الف)قطعا از روش برادر حمید استفاده خواهم کرد
ب)شاید از روش برادر حمید استفاده کنم...
ج)کتاب شگردهای قزوینی نوشته برادر حمید را مطالعه خواهم کرد*
د)با برادر حمید تماس خواهم گرفت

4-اگر مدیری به یکی از اعضای حذب توهین کند چه می کنید
الف)مثل اسب او را خواهم زد
ب)مثل سگ او را خواهم زد*
ج)مثل خر او را خواهم زد
د)مثل یک انسان خواهم زد زیر گوشش


5-کوییرل را در چه می بینید
الف)نمی بینم
ب)ریز می بینم
ج)کوییرل کیست؟!
د)همه موارد
ه )( اضافی ) در گل *

سوالات فیزیک ریاضی شیمی زیست

6-سن ریموس نصف سن کریچر هست...در حالی که قد کرام دو برابر کوییرل است...وزن عله را بدست آورید
الف)دو سال دیگر بیست کیلو
ب)معادله غ ق ق است
ج)چون کریچ سنی ندارد معادله بی نهایت جواب دارد*
د)معادله دارای ریشه مضاعف است پس جواب دارد

7-اگر پرهای باک بیک را بچینند حساب کنید وزن او را...
الف)1
ب)2
ج)3*
د)6

8-کرام را در ارتفاع 5 متری با مخ ول می کنیم اگر نیروی اصتحکاک 2 برابر جرم کرام باشد و در راه کریچر با او بر خورد کن و این حرکات در شرایط خلع انجام شود و کرام بمیرد...چه می شود(پاسخ تشریحی)

در واقع این سوال پاسخ مبهمی داره ولی اگر جواب منطقی بخوایم بدیم بهش : از دست کرام راحت میشیم ، کریچرم ناکت میشه

9-زاخی ساحره بود
الف)true * ب)false

10-باک بیکی را به وزن 6 کیلو گرم در آب 60 درجه انداختیم اگه آب 20 درجه افزایش یابد دمای آب را بدست آورید
الف)70 درجه
ب)79/999*
ج)به 80 درجه نمی رسد...
د)همان 60 در جهِ


[quote]دلبستگی من به پرفسور کوییرل بیشتر از دلبستگی سرژ به ققنوس و بیشتر اØ


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۲:۰۳ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵
#8
جواب سوال یک :
به نظر من ساحره هر دو سنگ رو با هم از تو کیسه در میاره و هم به نتیجه میرسه و هم دست جادوگر رو میشه .

سوال 2 :
کدوم يکي از اين جرم ها ارزش پي گيري بيشتري داره؟
الف ) قتل و کشتار زنجيره اي****
ب ) شوراندن ديوانه سازها
ج ) دزدي از گرينگوتز
د ) شورش بر عليه وزير!
جواب سوال 2 : مطمئنا فتل و کشتار
جواب سوال 3 :
پیرزن : خانم جان تو رو خدا گربه من رو نجات بده اون میخواد از اون بالا پرتش کنه پایین .
خودم : باشه فقط اجازه بده من از دیوار بالا برم یه سرو گوشی آب بدم .
پیرزن : نمیشه اول گربمو نجات بده بعد بری حموم .
خودم : خانم عزیز منظورم اینه که اوضاع رو بسنجم .
پیرزن : دخترم نمیشه اول گربمو نجات بدی بعد نظرسنجی بزاری ؟
خودم : خانم محترم منظورم اینه که ببینم اوضاع چطوره ؟
پیرزن : دخترم من خوبم ، دخترامم خوبن ، شوهرمم خوبه اوضاع هم به سلامتی خوبه .
خودم : اه کشتی منو برو اونور ببینم چه خبره ؟
پیرزن : عجب گیری افتادما خوبه من به وزارت گفتم کسی رو که میفرستین فضول نباشه .
خودم : خانوم جون من هیچ کاری نمیکنم شما بگو چحوری گربت رو نجات بدم ؟


[quote]دلبستگی من به پرفسور کوییرل بیشتر از دلبستگی سرژ به ققنوس و بیشتر اØ


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۶:۵۴ پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۵
#9
سلام


لیلی و جیمز در حال دیدن فیلم نرگس بودند که پیام های بازرگانی شروع و به عنوان حسن ختام پیام ها تیزری جدید از فیلمی جدید با نام : مدیران ارزشی پخش شد .
زیر صفحه تلوزیون : این تیزر به مدت 20 دقیقه ادامه دارد .
لیلی : اه خدا لعنت کنه این صدا و سیما رو .
جیمز : فیلمشون کلا 30 دیقس 20 دیقشو پیام میدن .
(( کمپانی جادوگران تقدیم میکند ))
نام فیلم : مدیران ارزشی.
موضوع : خانواده ای حادثه ای.
مدت زمان : 20 دقیقه.
کمپانی : جادوگران
نویسنده : لیلی اونز
کارگردان : آناکین استنبز
فیلم بردار : استرجس پادمور
با شرکت :
پرفسور کوییرل
هری پاتر
ارباب ولدمورت کبیر
بیل ویزلی
آلبوس دامبلدور
مونالیزا
ریموس لوپین
کریچر
باک بیک
دراکو مالفوی

بر اساس : داستانی حقیقی
تهیه و توزیع : سایت جادوگران
فیلمنامه:
پنجشنبه شب بود که مدیران برای بحث در مورد وزارت جمع شده بودند و هر یک رو تختی دراز کشیده بودند .
پنجره های خانه باز بود و نسیم ملایمی میوزید . ولی با این حال کوییرل احساس لرز میکرد .
کوییرل : اه یکی این پنجره ها رو ببنده.
کریچر: ما داریم میپزیم بعد تو سردته ؟
کوییرل : برو بابا! هری یه لحاف به من بده .
هری : بفرما .
کوییرل : ممنون.
باک بیک : ببین هری من امشب با مری قرار داشتم حالا که من و از کار و زندگیم انداختی نمیگی چی شده ؟
هری : وایسا ! نمیبینی دراکو و ولدمورت دارن شطرنج بازی میکنن .
دامبلدور : دراکو سریع پاشو بیا وگرنه ....
دراکو : چرا میزنی چشم .
دامبلدور : ولدمورت سریع بیا بینم زووووووووووووووود.
لدمورت : هی دامبلدور حواستو جمع کنا یادت نره من از تو ارشد ترم .
کوییرل : بس میکنید یا ......
همگی : یا چی .
کوییرل : چی میگن ؟ هیچی بابا یا من میخوابم .
ریموس : بخواب تو .
مونالیزا : آره تو بخواب .
هری: بس میکنید ؟ من شما رو باری مسئله مهمی دور هم جمع کردم .
بیل : بگو دیگه
هری : باشه فقط گوش کنید .
هری: توی این دوره انتخابات دراکو وزیر سحر بود و خیلی کارها هم کرد که به نفع تمام ملت بود من همینجا ازش قدردانی میکنم . در واقع مسئله اینه که توی این دوره همه میخوان ثبت نام کنن و کاره ما هم سخت میشه چون باید یکی یکی به صلاحیتشون بپردازیم .
کوییرل : خوب مگه میشه نکرد این کارو ؟
دراکو:من یه فکری دارم که انقدر سخت نشه کارتون .
مونالیزا : چی ؟
دراکو : دوباره من رو وزیر بزارید .
تمام مدیران با هم غرولند کردند هری دهانش را باز کرد تا بگه .... ولی ناگهان نسیم ملایم تبدیل به طوفان شد درها و پنجره ها به شدت به یکدیگر برخورد کردند و در اثر این برخورد شیشه نزدیکتر شیشه به مدیران در اثر برخورد شدید خورد شد و یکی از تکه هاش به دست کریچر اصابت میکنه و باعث میشه مویرگ نزدیک مچ دست راستش پاره شه و خون بیاد.
کوییرل : دلم خنک شد تا تو باشی وقتی گفتم پنجره رو ببندی بگی چشم .
آلبوس : چه خوب دگه نمیتونی خوب تایپ کنی آخ جووووووووون.
کریچر : به جای این حرف ها دستمال بیارید ببندینش .
مونالیزا : 2 دقیقه بعد با پارچه ای سفید و بتادین وارد شد و دسته کریچر رو ضد عفونی کرد و بست .
کریچر : یادم باشه بهت یه ترفیع مقام بدم .
هری : منظورت اینه که من بهش بدم دیگه ؟
کوییرل : هری نمیخوای بزاری در مورد وزارت بحث کنیم ؟
هری: چرا چرا خوب دیگه کسی نظری نداره ؟
دراکو : چرا من یه نظره خوب دارم .
بیل : حتما میخوای خودت همه کاره شی ؟
ولدمورت : بابا بزارید حرفشو بزن بزن دراکو .
دراکو : به نظره من بهتره یکی از خوده شما مدیران وزیر شه ................
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ادامه ی داستان در روزهای آتی

لیلی : عجب !
جیمز : مش رجب


[quote]دلبستگی من به پرفسور کوییرل بیشتر از دلبستگی سرژ به ققنوس و بیشتر اØ


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۱۶:۰۱ پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۵
#10
صدای ارزشی : خواهش ميكنم پدر جان. كاري نكردم که من فقط یه چیزی شما که نابینا هستید چطوری میخواید نامه رو بخونید .
خشم در وجود سالازار شعله ور شد انقدر عصبانی شد که میخواست خرخره پسر رو بجوه .
سالازار : خیلی فضولی کردی بچه خیلی پر رویی برو گورت رو گم کن وگرنه ...
با اینکه پسر میدانست پیرمرد کور است ولی از ترس پا به فرار گذاشت ولی چند قدم تر جلوتر نرفته بود که ...
پسر : آخخخخخخخخخخخخخخخخخ
چاله ای در زمین دهان باز کرده بود و مایعی تیره و بد بو در آن جریان داشت با اینکه کاملا مایع به نظر میرسید ولی کم کم پسر را در خود فرو میکشید درست مانند باتلاق عمل میکرد.
پسر از درد به خود مینالید ; سالازار بالا و پایین خیابان را با نگاهش ور انداز کرد . خیابان خلوت خلوت بود و کسی در آن رفت و آمد نمیکرد . سالازار آرام به سمت پسر حرکت کرد ، وقتی به بالای سر او رسید ....
سالازار : هی پسر حاضر هستی با من همکاری کنی تا به خدمت دشمنان من برسی ؟ و اونها رو نفله کنی ؟
پسر : نهههههههههههه به هیچ وجهه نمیخوام به آدمی مثل تو کمک کنم .
سالازار : باشه . کروشیووووووووووووووووووووو
سالاز با چنان قدرت و نفرتی فریاد زد که صدایش خیابان را در بر گرفت و چند بچه گربه که مشغول راه رفتن به روی دیوار بودند به شدت به پایین پرت شدند و پا به فرار گذاشتند .
بدتر از همه داد و فریاد پسر بود بعد از مدتی کوتاه سالازار دست از شکنجه برداشت و گفت : باز هم به من نمیپیوندی؟
پسر در حالی که ناله میکرد و توان صحبت نداشت گفت : حاضرم بمیرم ولی با تو همدست نشم .
سالازار : باشه .
آواداکداورا
سالازار جادوی مرگ را در بی صدا اجرا کرد ولی .....
------------------------------------------------------------------------
به نظره شما چه اتفاقی افتاد ؟


[quote]دلبستگی من به پرفسور کوییرل بیشتر از دلبستگی سرژ به ققنوس و بیشتر اØ






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.