هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۶:۰۹ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۵
#1
آرم ریموس لوپین : http://i9.tinypic.com/33vytu0.jpg
به جمع الف . دالی ها خوش اومدی !


شناسه قبلی من
************

[b][co


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۵۸ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵
#2
سلام و خسته نباشید .
راستش آنیتا دامبلدور به من گفتش که بیام بگم که شناسه ی دورنت دایلیس رو ببندید چون اونوقت اگه نگم شما هم دورنتو میبندید هم لاوندرو ...
بعد یه چیزه دیگه ...شخصیت لیلی اوانز رو میتونیم بگیریم ؟ یعنی خالیه ؟؟



باتشکر
لاوندر براون *


ممنون که گفتید.شخصیت لی لی فعلا خالیه.اگه میخوای با یه شناسه دیگه میتون معرفیش کنی البته در گریفیندور.موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۶ ۱۷:۲۲:۳۸

شناسه قبلی من
************

[b][co


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۷:۵۳ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۸۵
#3
سلام ببخشید یکمی دیر شد ....
آرم فیلت ویک : http://i10.tinypic.com/2m2wg74.jpg

آرم ورونیکا ادوانکور : http://i10.tinypic.com/2ppfudx.jpg



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۵:۲۹ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۵
#4
کمپانی آب زرشک پیکچر تقدیم میکند :
سریال پلیسی « متوازی الاضلاع تردید »
این داستان : کابوس !


توضیح : این سریال از امروز به مدت ....روز برای شما جیگران پخش وشه . امیدوارم لذت ببرید ...شما میتونید انتقادات و پیشنهادات خودتون رو در دبلیو دبلیو سی دات . لاوندر براون . پی ام دات . کام بیان کنید . بت تخشر ( تشکر ) تهیه کننده ! ( برو بینیم بابا ! ) دوستان کارگردان !

کارگردان : لاوندر براون
تهیه کننده : کشک علی بقال
بازیگران :
ادوارد جک در نقش : کمیسر ریش
کریچر در نقش : ستوان سیبیل
سرژ تانکیان در نقش : سرگرد کمپوت
سوسک در همسرکمیسر ریش ، ریشیا !
هدویگ در نقش هدویگ
لاوندر براون در نقش بووووووووق

- - - - - - - - - - - - - - -

از آسمون آتیش میباره اما کمیسر یک پالتوی پشمی پوشیده و داره به سمت منزلش حرکت میکنه ....
دینگ ! دینگ !!!
ریشیا : کیه ؟!
- منم !
من کیه ؟
- کمیسر ...!
- کمیسر کدوم خریه ؟
- عزیزم ! همسرت !
ریشیا : آهاااا ..بیا تو !

بوووووووووووووووووووووووووووووووق
در منزل !
************
کمیسر کت پشمیشو که در اثر بارش آتیش سوراخ سوراخ شده رو در میاره ، ماچ میکنه و آویزون میکنه به چوب لباسی ...بعد خودشو تالاپی میندازه رو مبل !
در آشپزخونه ریشیا داره بره شوور جونش چایی ( قهوه ) میریزه ....از آشپزخونه میاد بیرون . میره پیش کمیسر چایی رو میزاره روی میز روبروی کمیسر ...
- اوه ..خسته نباشی .بگو ببینیم امروز چطور بود .... ؟ قضیه کالباس های چسبیده به سقف پاسگاه به کجا کشید ؟؟؟
کمیسر درحالی که داره کف پاشو میخارونه میگه : بد ، خیلی بد ، گند ، مزخرف ، ....هومم ...هنوز به جایی نرسیده !
ولی خب ..خداروشکر میکنم که فردا تعطیله ..حسابی میتونم خستگی در کنم !
ریشیا : اوهوم . خب ..بیا چاییتو بخور . سرد میشه ها ! E ??? جورابتم که باز سوراخه !
ریش اخماش میره تو هم و میگه : خب !؟
ریشیا : هیچی !
در همین هنگام صدای موبایل ریش در فضای طنین می افکنه !!!
موووو ....مووووو ....هوهو ..هوهو ....عرعر !!!
ریشیا : جییییییییییغ ...باغ وحش تو جیبته !؟
ریش میخنده و میگه : نه جیگر ....من موبایلم مد روزه چونکه میتونم برای هرکدوم از دوستام یه زنگ خاص بارم ... مثلا برای تو صدای اسب گذاشتم ! وقتی زنگ میزنی موبایلم صدای اسب میده !
ریشیا : چه جلب !
- حالا ببخشید چن نفر پشت خطن ؟؟!!
- ریش : هومممککک ..بذار ببینم !
سه نفر !
ستوان سیبیل ! هوممم ....و هدی ! ( هدویگ ) و ....سرگرد کمپوت !
ریشیا : ماااااا !
ریش : الو ؟!
ملت پشت خط : الو سلام !
ریش : چی شده همتون با هم زنگ زدید ؟؟؟
ملت پشت خط : هین ؟!!!
ستوان : کمیسر ....سرگرد : یه موضوع ....هدی : خیلی مهم .....همه با هم ک پیش اومده !!!
- باید هرچه سریعتر خودتونو برسونید ...ظاهرا موضوع سر یه قتله !!!!
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووق !
بوق : ببخشید دوستان که سریالودر این تیکه ی بسیار حساس به اتمام میرسونیم ...اما شما فردا شب همین ساعت میتونید ادامه ی سریالو ببینید ....
فردا همین ساعت !

باتشکر
بووق ( برو بابا ! ) باتشکر : کارگردان !


ویرایش شده توسط لاوندر براون در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۲ ۱۵:۴۱:۳۱
ویرایش شده توسط لاوندر براون در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۲ ۱۵:۴۴:۰۵

شناسه قبلی من
************

[b][co


Re: كافه سه دسته جارو
پیام زده شده در: ۱۹:۲۷ سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۵
#5
هدی : خب ..خب ...قبل از اینکه آهنگ گوشنواز و زیبا ودلنشینموبخونم اول ....
از ته رستوران ( بی ادبی نباشه ! منظورم دورترین نقطه رستوران از هدویگ بود ! ) یه صدایی میاد ..
- هق هق ..فین ...........اوهواوهو ....
ملت برمیگردن پشتو نگاه میکنن ..اسمیتو میبینن که داره زارزار ، هق هق ، فین فین گریه میکنه ....
هدویگ : چی شده پسرگلم ؟!
اسمیت بریده بردیه میگه : هق ..فین ...آقا ...هن ..هق ..فین ...آقا اینجا ....
ملت : لندنه ؟؟!!
هدی : هین ؟!
اسمیت : آقا ...
هدی قاهقاه میخنده میگه : آقا کیه ! هدویگ هستم !
اسمیت : بله آقا ...هق ...
هدی لبخند میزنه و میگه : هدویگ هستم !
اسمیت : آقا من ....
هدی لبخند از رو لبش محو میشه میگه : هدویگ هستم !!!
اسمیت : خب ..باشه ..ببین آقا !
هدی قاط میزنه : هدویگ !
اسمیت : ببین ...ببین ..چیز ...
هدی که خون جلو چشاشو گرفته میگه : چیز باباته ! هدویگ !
اسمیت : اه ..اصلا ..من ..من یه سوال داشتم !
هدویگ : بفرما !
اسمیت اشکاشو پاک میکنه و با شوق و ذوق میپرسه : اینجا لندنه ؟؟؟!!!
ملت :
هدویگ : نچ ! ببن عمو بزار ما به کارمون برسیم و شروع میکنه به خوندم ...
دیشدیم ..
- آماشالا !!!! سرژ بی وسط !
سرژ : شی ؟!
در همین هنگام یهو یکی وارد میشه ....
رابستن : به ! لاوی قلقلی ...
لاوندر توجهی نمیکنه و میگه : سلام بروبچز خوشتیپ . من همین الان شنیدم هدی جون کنسرت داره ! جای اضافی هست ؟!
ملت : هین ؟!
رابستن : بیا لاوی قلقلی ..اینجا جا هست ...
لاوی اخماش میره تو هم و میگه : دوشیزه لاوندر براون !!!
هدویگ یادآوری میکنه : لاوندر هدوینا !
لاوی : هان ؟! آهان ! بله !!!!
لاوی ناگهان چشمش به صندلی بغل اسمیت میفته که خالیه ..میره میشینه ....
اسمیت با هق هق میگه : سلام خانوم محترم ..( میشه گوشتونو بیارین ؟! )
لاوی : هین ؟؟؟ گوشمو ؟
اسمیت : بله !
لاوی : بیا !
اسمیت یواشی در گوش لاوی میگه : ( ببخشید خانوم اینجا لندنه ؟! )

( توجه : ادامه دارد !!! )

باتشکر
لاوندر هدوینا رد براون قلقلی ! *


ویرایش شده توسط لاوندر براون در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۱ ۱۹:۴۹:۳۴

شناسه قبلی من
************

[b][co


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۸:۳۰ سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۵
#6
فرد جان آرمت :
http://i3.tinypic.com/43m1l5t.jpg


موفق باشی
باتشکر

لاوی قلقلی *


شناسه قبلی من
************

[b][co


Re: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۳:۵۶ سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۵
#7
توجه : ! این ادامه ی پست خوابگاه نیست ! پست وروده منه ! توجه ...این ادامه ی پست ....


&&&& ------&&&&&& -------&&&& -----&&&&&& ------&&&& --------
&&&&-------&&&&&&--------&&&&-----&&&&&&-------&&&&---------



صبح بود …همه ی بچه های گریفی در خواب ناز بودند . باران دیشب زمین را تر کرده بود و بوی مطبوع گل های بهاری در فضای خوابگاه گریف پیچیده بود . شاخه ی بعضی از درختان از پنجره بیرون آمده بود .
بجز صدای آواز شیرین بلبل ها برشاخه ی درختان ، و صدای خمیازه ی چند تن از بچه ها صدای دیگری به گوش نمیرسید …جسی کنار پنجره نشسته بود و به دریاچه چشم دوخته بود که آنروز آرام تر از همیشه به خواب فرو رفته بود …کم کم تعداد زیادی از بچه ها بیدار شدند .
رومسا که تازه از خواب بیدار شده بود با لبه ی آستین لباس خوابش چشمان سته و هنوز خواب آلودش را مالید تا صورت فردی را که در قاب پنجره نشسته بود تشخیص دهد … رومسا به طرف پنجره رفت ….
جسی در حال و هوای خودش بود ، که ناگهان ! :
جسی !؟ !!!
- جیغ------------------------------------------ !!!
رومسا : وااا ..چیه منم بابا !
جسی : E ? توئی رومسا ؟؟!!
رومسا : اهین !
- ترسیدی چرا بابا ؟
جسی : هومم ...چیز ..خب تو خودم بودم بعد تو یدفعه ...
رومسا : باشه مهم نیست .....میگم حالا چرا اینجا نشستی ؟
جسی : آخیش ...هان ؟ آهان ! هیچی ! همینجوری ....هوا خوری !!!
رومسا صدایش را نازک کرد و به آهستگی گفت : ( ببینم توئم دیشب اون صدا رو .... )
جسی : Wow !!! مگه توهم شنیدی ؟؟!! من فک کردم تو خواب یه صدایی شنیدم ....
رومسا نگران بنظر میرسید ..بازهم با همان صدای آهسته گفت : یعنی ..یعنی یکی اومده تو خوابگاه ؟
جسی :
- شاید . شاید مری میخواسته بره دسشویی ! هان ؟!
رومسا : نچ ! شک دارم ....خب بهتره بریم ببینیم اون صدا چی بوده هان ؟
جسی : باشه ..صدا از اونطرف بود !
****************
استرجس : چیه ؟ چه خبره اونجا شما دوتا دارین باهم میپچین ؟! ( منظور از میپچین یعنی اینکه پچ پچ میکنین ! )
رومسا : هوممم ...هیچی ! یعنی چرا ! یه چیزی .....
استر با کنجکاوی پرسید :
چه چیزی ؟!
- اون صدای دیشبو میگید ؟
آرشام اینو میگه و از رو تختش میپره پائین !
جسی ، رومسا و ....استر : مااااااااا ! مگه توئم شنیدی ؟!
آرشام با خونسردی میگه : اوهوم !
که ناگهان لاوندر از پشت مبل میپره بیرون و میگه :
اه ! حالا شمام ول کنید دیگه ...یه چمدونم از دستم افتاد انگار که ...
حالا ببینیم صداش بیدارتون کرد ؟! ببخشید !!!!
ملت گریفی : جیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ !!!!!!!!!!!

--------------------------------------------
سلام !
هین ؟ اهین ! ( جیغ ------------------ به معنای : جییییییییییییییییییغ ! است ....


باتکشر ( تشکر ! )
لاوی قلقلی *


ویرایش شده توسط لاوندر براون در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۱ ۱۴:۰۷:۰۲

شناسه قبلی من
************

[b][co


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۲۱:۵۵ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۵
#8
سلام .سلام . سلام ...دوستان عزیز من نرفتم ...همون دورنت قبلی هستم فقط شناسمو عوض کردم !
از کنث تیلور عزیز هم معذرت میخوام خیلی ببخشید که آرم شما با تاخیر آماده شد ..راستش من همین الان فهمیدم باید آرمتو آماده کنم ! اکتا جان میگه من برات پی ام زده بودم اما خب ..ظاهرا به من نرسیده بود . شرمنده بخاطر اینکه دیر شد اما عوضش همین الان فهمیدم و در عرض دو سوت آرمتو آماده کردم ....
امیدوارم دیگه از این گونه مشکلات پیش نیاد . اینم آرم کنث تیلور عزیز :
آرم کنث تیلور

موفق باشید
باتشکر

(( لاوندر براون * ))


ویرایش شده توسط لاوندر براون در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۰ ۲۱:۵۸:۳۰

شناسه قبلی من
************

[b][co


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۶:۳۹ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۵
#9
سلام ..ببخشید میخواستم ببینیم الان هم میشه عضو دفتر کاراگان شد ؟؟




باتشکر
لاوندر براون*


شناسه قبلی من
************

[b][co


Re: گفتگو با ناظران *محفل ققنوس*
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۸۵
#10
سلام بر ناظران گل گلاب محفل ..
میدونم مدت عضوگیری تموم شده و لی من چون خیلی گرفتار بودم نتونستم شرکت کنم ..میخواستم ببینم الان هم میتونم عضو محفل بشم یانه ؟؟؟


باتشکر
لاوندر براون *

اگه خواستی میتونی پستت رو که واسه من یا استرجس پیام شخصی بزن!
باید سفید باشه


ویرایش شده توسط جسيكا پاتر در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۱۹ ۱۵:۱۶:۲۳

شناسه قبلی من
************

[b][co






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.