كريچ و هدويگ همچنان مشغول كارهاي بيناموسي بودن و غافل از اينكه عدهاي در حال ديدن اينها هستن.
كريچ نگاهي به دور و برش ميكنه و وقتي ميبينه كه كسي تو كوچه نيست رو ميكنه به هدويگ و با لحن خشكي ميگه:
هي جغد پررو. پول منو بده ديگه؟!!!!؟
هدويگ كه ناگهان پريشان و مشوش شده بود به سرعت جلوي دهن گريچر رو ميگيره و ميگه:
خيلي خوب. بهت گفتم ميدم ديگه.ولي اينجا نه. شايد يكي ببينه.
-خوب ببينن. مگه چي ميشه؟ خودت گفتي همونجا بهت پول ميدم.
-خيلي خوب حالا. صبر كن بهت ميدم.
كريچ به اطراف خودش نگاهي كرد و با نيشخندي به هدويگ رو كرد و با حالتي شيطاني گفت:
تو فكر كردي من بيكارم بيام اينجا و بهت بگم دوستت دارم؟اونم توي بوقي رو؟ پولم رو بده. يادت رفت چقدر به پرو پام ميپيچيدي؟
-بيا بگير بابا. آبرومو بردي؟
ملت پشت پنجره:
در همين حين پروفسور اسنيپ وارد كوچه شد.
با ديدن آن دو در آن كوچه تنگ و تاريك متعجب شد و با لحني خشن گفت:
شما اينجا چيكار ميكنين؟هان؟ تو گريفي هستي؟ تو هم راوني؟
هدويگ و كريچر با سر تاييد كردن و از ترس به زمين خيره شدن.
اسنيپ كه موقعيتي براي اذيت كردن يه گريفي پيدا كرده بود علامت رضايت در صورتش نقش بست. با حالتي خاص گفت:
30امتياز از گريف كم ميشه. به خاطر پرسه زدن تو جاهاي تنگ و تاريك و مرموز.
10 امتياز هم از راون كم ميشه به خاطر همراهي تو.
حالا زود برگردين به برجهاتون. زود باشين
كريچر و هدويگ دست از پا درازتر بر ميگردن.
________________________________
اينم از ظايع كردن كريچر.
[b][size=large][color=000099][font=Arial]كسي ميدونه شناسه قبلي من چي بود؟
1=[url=http://www.jadoogaran.org/modules/profile/userinfo.php?uid=12601]اينه؟[/