هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۴:۰۷ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۸۵
#1
نقل قول:

ایگور کارکاروف نوشته:

اما مطلب مهمتر! سوالی که در کتاب یک برای من پیش اومد.چیزی که ممکنه یه جورایی به قضیه این شنل هم مربوط بشه.مطلبی که یه جورایی ثابت می کنه دامبلدور میتونه به ققنوس تبدیل بشه! هرکس بتونه با یه استدلال مناسب جواب منو بده میفهمم که خدای کتاب هری پاتره!

در کتاب سنگ جادو ما اخرای کارمیبینیم که رون و هرمیون هرکدوم به دلایلی دیگه نتونستن هری در در ادامه کار درون دریچه همراهی کنن.و هری به هرمیون گفت که بهتره رون رو به درمانگاه ببره و هر جور شده البوس دامبلدورو که به نظر می رسید در لندن باشه رو با خبر کنه!

حالا به گفت و گو های پراکنده در کتاب سنگ جادو در این مورد اشاره می کنم!
دو فصل اخر کتاب سنگ جادو.این بار ترجمه سعید کبریایی با ویراستاری ویدا اسلامیه!

صفحه 323:
... هری ادامه داد:
تو اونو بخور. ولی اول گوش کن ببین چی میگم.برگرد برو سراغ رون..با هم سوار جارو هایی بشین که توی اتاق کلیدهای پرنده بود و با اونا از دریچه و از جلوی پشمالو رد بشین.بعد خودتونو برسونین به جغد دونی و با هدویگ یه یادداشت برای دامبلدور بفرستین.ما به کمکش احتیاج داریم....
خب تا اینجا ما میبینیم که هری از هرمیون میخواد بره دامبلدور رو با خبر کنه برای دریافت کمک. توجه کنید کمک!

اینبار صفحه 334
گفت و گوی هری و دامبلدور!
هری:
جغد هرمیون به دستتون رسید؟
دامبلدور: ما توی اسمون به هم رسیدیم. همین که به لندن رسیدم فهمیدم که باید خودمو به همون جایی برسونم که قبلا بودم.خلاصه برگشتم و درست به موقع کوییرل رو از روی تو کنار کشیدم...

خب تا اینجا چند سوال پیش میاد.
اینکه دامبلدور چجوری و از کجا وقتی به لندن رسیده حدس زده که باید خوشو به هاگوارتز برسونه و یه دردسری تو هاگوارتز بوجود اومده؟
دوم اینکه دامبلدور گفته من و جغد هرمیون یه جایی تو اسمون بهم رسیدیم.خب حالا دامبلدور تو اسمون چی کار میکرده؟ مطمئننا دامبلدور مثل هری و رون در کتاب دوم سوار ماشین پرنده نشده بوده!و همین طور سوار جاروی پرنده! چون اگه دامبلدور تو لندن فهمیده که تو هاگوارتز اتفاق بدی افتاده میتونسته خودشو جسم یابی کنه و یه جایی تو هاگزمید ظاهر بشه و از اونجا خودشو به قلعه برسونه.یا مثلا پشت دروازه اصلی خوشو ظاهر کنه! بر مبنای کتاب داخل قلعه نمیشه حضور غیاب کرد ولی خارج اون که میشه! ثانیا دامبلدور تو همون کتاب یک با اینکه باز هم تو هاگوارتز کسی نمیتونسته جسم یابی کنه اون تونسته بود تو فصل اینه نفاق انگیز خوشو نامرئی کنه!یا یه جورایی جسم یابی.پس اون موقع هم میتونسته!واقعا دامبلدور تو اسمون چی کار می کرده؟ اصلا چه جوری تو اسمون بوده؟

حالا صفحه 339
هرموین گفت: من صحیح و سالم از اتیش رد شدم. رفتم و رون رو به هوش اوردم.. که البته یه کمی طول کشید. می خواستیم فورا خودمونو به جغددونی برسونیم که توی سرسرای ورودی دامبلدور رو دیدیم. خودش همه چیز رو می دونست فقط به ما گفت:" هری رفته دنبالش،نه؟" بعد با عجله به راهروی طبقه سوم رفت.

خب حالا از این جملات چه برداشتی می کنیم؟
اینکه دامبلدور دروغ گفته جغد هرمیون و اون تو اسمون بهم رسیدن. و باز هم این مسئله پیش میاد که دامبلدور از کجا فهمیده که هری تو دردسر افتاده؟چجوری فهمیده که هری رفته دنبال سنگ جادو؟ واقعا چه جوری فهمیده؟ایا این ربطی به کلمه کمک داره؟ یا اینکه دامبلدور ققنوسه؟

حالا میریم سراغ کتاب حفره اسرار ترجمه ویدا اسلامیه.
فصل کورنلیوس فاج. صفحه 296 به بعد.

دامبلدور با چشم های ابی روشنش به چشم های خاکستری لوسیوس مالفوی خیره شده بود و اهسته و بسیار واضح گفت:
اما خودتون متوجه می شین که کناره گیری واقعی من از مدیریت این مدرسه اون روزی فرا می رسه که توی هاگوارتز حتی یک نفر هم به من وفادار نباشه. اینم بدونین که توی هاگوارتز هر وقت کسی تقاضای کمک کنه بلافاصله کمک از راه میرسه.
هری تردیدی نداشت که دامبلدور لحظه ای به گوشه ای که خوش و رون پنهان شده بودند نگاه کرده است.

باز هم سخنان راز الود دامبلدور وبیان کلمه کمک.این کمک چه واژه اسرار امیزیه که هر وقت ادا میشه کمک از جانب دامبلدور از راه میرسه؟ ما هم که اخر کتاب دوم دیدیم که فوکس به کمک هری اومد!

بحث های دیگه ایم میشه کرد در مورد اینکه دامبلدور ممکنه ققنوس باشه!همون مطالبی که در کتاب یک در مورد نامرئی بودن دامبلدوره و اکثرا هم همه میدونن. در کتاب دوم و سوم و همین طور چهارم و پنجم که رابطه بین دامبلدور و فوکس رو شرح میده.و همین طور این که سپر مدافع دامبلدور ققنوسه! در کتاب ششم که دامبلدور در جایی که داره با اسلاگهورن و هری صحبت میکنه تا اسلاگهورن رو راضی کنه، دستاش رو از هم باز و بسته میکنه.یه چیزایی مثل پرواز کردن.یا در اخر کتاب ششم که وقتی دارن مراسم ختم واسه دامبلدور میگیرن ناگهان تابوت اتش میگیره و هری خیال می کنه که ققنوسی از میان اتش پرواز کرده و به اسمون رفته.همون طور هم که همه میدونن شرایط تولد دوباره یک ققنوس اتش گرفتنه. و من هم با توجه به سرنخ هایی که رولینگ داده و خیلی هم ریز اشاره میکنه و یه نمونه ش رو هم در مورد ابرفورث و اتفاقی که در سال اول افتاد رو من بهش اشاره کردم، حدس میزنم که دامبلدور نمرده و اون ققنوس هم خود دامبل بوده!بخصوص که اون سن بالایی هم داره و همین طور قبل از مدیر شدن معلم تغغیر شکل هم بده. به نظر من هیچ کدوم از اینا اتفاقی نیست!

حالا همه اینا رو گفتم تا اشاره ای به مرموز بودن دامبلدور کرده باشم و اینکه ما هنوز خیلی چیزها رو راجع به اون نمیدونیم.و اینکه ممکنه دامبلدور در زمان کشته شدن پدر و مادر هری شاهد اون صحنه بوده اطلاعت بیشتری نیاز داریم که من فکر می کنم دیگه باید منتظر کتاب اخر باشیم. چون رولینگ به حد کافی سرنخ داده! و اگه یه خورده دیگه بیشتر اشاره کنه کلیات کتاب اخر لو میره!


دوست عزیز این مطالب با این دلایل به نظر عقلانی و منطقی می آید اما یک سوال در ذهنم به وجود آمد و آن اینکه زمانی که دامبلدور و ققنوس در دفتر هستند چه ؟؟ یعنی دامبلدور می تواند همزمان هم ققنوس باشد و هم خودش ؟؟؟ اگر می شود با ذکر دلیل بگو ... ممنون می شوم ...


فقط زندگی وجود دارد و کسانی که از درک آن عاجزند...
فقط خدا وجود دارد و کسØ


Re: اكه ولدمورت به ايينه نفاق انگيز نگاه بكنه چي ميبينه؟
پیام زده شده در: ۲۳:۳۴ دوشنبه ۸ آبان ۱۳۸۵
#2
به نظر من ولدمورت قدرت مورد نظرش را دارد و چیزی که همیشه کم داشته است و در برابر آن نا مقاوم است عشق است ...
احتمال دارد بچگیهایش را ببینید که مادرش او را بغل کرده است ....
شاید هم در جوانی ( قبل از اینکه تام ریدل به ولدمورت تبدیل شود ) عاشق دختری بوده و او را ببیند ...

این چکشها هم برای اینکه ازشون خوشم میاد ...


فقط زندگی وجود دارد و کسانی که از درک آن عاجزند...
فقط خدا وجود دارد و کسØ


Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۰:۵۵ پنجشنبه ۴ آبان ۱۳۸۵
#3
من فکر می کنم که احنمالاً یک روز جیمز داشته با جاروی پرنده از بالای خانه ی دامبلدور رد می شده که یکدفعه شنلش را باد می بره و میاندازه تو خونه ی دامبلدور ...

دامبلدور می دونسته که این شنل برای جیمزه اما حال نداشته این همه راه بره تا دم خونه ی جیمز برای همین هی به خودش می گفته بعداً می برم می دم ...

تا اینکه بعد از چند سال دامبلدور هری رو تو هاگواتز می بینه و یادش می افته که باید شنل را به صاحبش بر گرداند ( حالا پدر نشد می دم به پسر ... )

این هم دلیل منطقی من


ویرایش شده توسط شاهزاده ي دو رگه در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۴ ۱:۰۱:۰۰
ویرایش شده توسط شاهزاده ي دو رگه در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۴ ۱:۰۶:۵۴

فقط زندگی وجود دارد و کسانی که از درک آن عاجزند...
فقط خدا وجود دارد و کسØ


Re: گفتگو با ناظر فروم هری پاتر به زبان فارسی (مجوز زدن تاپیک رو از اینجا بگیرید)
پیام زده شده در: ۰:۲۶ دوشنبه ۱ آبان ۱۳۸۵
#4
آوریل جان سلام علیک و رحمة الله ...
من می خواستم بگم مجوز میدی یک تاپیک بزنم در مورد اینکه ر.الف.ب کی است و چرا جان پیچ را از بین برد ؟؟؟
ممنون

علیک سلام دوست عزیز

با عرض شرمندگی مجوز داده نمیشه، چرا که اصلا این موضوع ربطی به این فروم نداره و همچنین فکر میکنم تاپیکهای مشابه این موضوع موجود باشن. فکر میکنم تاپیکی با این موضوع رو بتونین در تالار اصلی یا تالار اسرار پیدا کنین.
با تشکر، ناظر انجمن


ویرایش شده توسط آوریل در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۱ ۱۳:۴۰:۳۷

فقط زندگی وجود دارد و کسانی که از درک آن عاجزند...
فقط خدا وجود دارد و کسØ


Re: کتاب شاهزاده دو رگه توي کمد کلاس معجون سازي چي کار مي کرد؟
پیام زده شده در: ۲۳:۵۴ یکشنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۵
#5
خب اگر بنا به گفتن منطق است پس این هم منطق من :

1- دامبلدور از هر اتفاقی که در هاگوارتز رخ دهد مطلع است ( قضیه ی آینه ی نفاق انگیز را که یادتان نرفته !!! )

2-هری احتیاج به قوی شدن در درس معجون سازی دارد چون معجون سازی در خیلی مواقع از ورد و طلسم هم موفق تر عمل می کند ... در ضمن من یادگیری از روی کتاب شاهزاده ی دو رگه را تقلب نمی دانم بلکه این کار نوعی آموزش غیر مستقیم است ...

3- بعد استابی جان ؛ دامبلدور و اسنیپ از قبل با هم متحد بودند و فقط برای گذاشتن کتاب بر سر راه هری با هم مشورت کردند ...

4- در ضمن اون وردها آنچنان هم خظرناک نبودند ...

راستی بوردمن جان من گفتم ما دعوا داریم ؟؟؟؟


فقط زندگی وجود دارد و کسانی که از درک آن عاجزند...
فقط خدا وجود دارد و کسØ


Re: سرگذشت شخصیتها در کتاب هفتم چگونه خواهد بود ؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۱:۳۱ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
#6
من هم نظر خودم را بدهم بد نسیت ...

هری پاتر : با ولدمورت می جنگد و او را می کشد ولی متوجه می شود که خودذش یک جان پیچ شده است و می خواهد که خودش را با استفاده از جادوهای سیاه خودش را بکشد ولی بار دیگر جادوی مادرش به کمکش میآید و در حالی که جان پیچ درونش نابود شده است خودش زنده می ماند و جای زخم روی پیشانی اش نیز از ین می رود ...

رون و هرماینی هر دو در اثر کمک به هری زخمی می شوند و اگر زنده بمانند با هم ازدواج می کنند ...

دامبلدور بر می گردد و همه را از خماری در می آورد ... علت هم این است که آن معجون دامبلدور را نکشت بلکه او را برای یک خواب مصنوعی آماده کرد تا در مقابل طلسم مرگ دوام بیاورد ...

اسنپ : معلوم میشود که در جبهه ی خوبیها بوده و محبوب می شود ولی اخلاق تندش از بین نمی رود ...

مک گونگال : برای کمک به دامبلدور و محفلیها به شدت زخمی می شود و با کلی ذجر می میرد ...

دابی : ارتشی ار جنهای خانگی برای مبارزه با ولدمورت آمماده می کند و درآخر تشکیل خانواده می دهد و اسم بچه اش را می گذارد هری ...

ولدمورت : فکر می کند به هری غالب شده اما بار دیگر از قدرت عشقی که در وجود هری است ضربه می خورد و نابود می شود ...

چو چانگ در راه دفع کردن یک طلسم مرگبار از هری می میرد ...

فایرنز : بار دیگر ه هری کمک می کند و خودش هم در جامعه ی سنتور ها محبوب می شود و به جنگل بر می گردد ...

مالفوی : جذب نیروی شر شده و در جبهه ی بدیها به دست هاگرید کشته می شود .

هاگرید : با تمام قوا می جنگد و رهبری دسته ای از غولها را به عهده میگیرد و در آخر با خانم ماکسیم ازدواج می کند ...

ممنون

زنده باد زندگی ...


ویرایش شده توسط شاهزاده ي دو رگه در تاریخ ۱۳۸۵/۷/۲۹ ۲۱:۵۱:۴۶
ویرایش شده توسط شاهزاده ي دو رگه در تاریخ ۱۳۸۵/۷/۲۹ ۲۲:۲۰:۰۳

فقط زندگی وجود دارد و کسانی که از درک آن عاجزند...
فقط خدا وجود دارد و کسØ


سرگذشت شخصیتها در کتاب هفتم چگونه خواهد بود ؟؟؟
پیام زده شده در: ۱:۴۲ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
#7
دوستان عزیز سلام ...
در ابتدا لازم می دانم توضیحاتی درباره ی این تاپیک بدهم ...
در این تاپیک قصد داریم که در مورد اتفاقاتی که در کتاب هفتم بر سر شخصیتها می آید صحبت کنیم ...
لیست شخصیتهای پیشنهادی به شرح زیر است اما شما اگر خواستید می توانید در مورد شخصیتهای دیگر کتاب نیز بنویسید ...
خواهشاٌ در هر پست حداقل به سرگذت 3 شخصیت اشاره کنید و جداٌ از زدن پستهای ارزشی بپرهیزید ...

لیست شخصیتهای پیشنهادی :

1 - هری پاتر
2 - هرماینی گرنجر
3 - رونالد و پرسی و جینی و دقلوهای ویزلی
4 - اسنیپ
5 - دامبلدور
6 - هاگرید
7 - چو چانگ
8 - مک گونگال
9 - اسلاگهورن
10 - مالفوی
11 - تریلانی
12 - دابی
13 - ولدورت
14 - لوپین
15 - لونا لاوگود
16 - نویل لانگ باتم
17 - فایرنز
18 - دادلی
19 - خاله پتونیا
20 - پیتر پتی گرو
و ....


ویرایش شده توسط شاهزاده ي دو رگه در تاریخ ۱۳۸۵/۷/۲۹ ۱:۴۸:۵۶

فقط زندگی وجود دارد و کسانی که از درک آن عاجزند...
فقط خدا وجود دارد و کسØ


Re: کتاب شاهزاده دو رگه توي کمد کلاس معجون سازي چي کار مي کرد؟
پیام زده شده در: ۰:۳۶ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
#8
باشه ... باشه ...
تسلیم ...
توضیح میدم ...
من به دستور پرفسور دامبلدور آن کتاب را در سر راه هری قرار دادم ...
هری باید در درس معجون سازی تقویت مس شد و می دانستیم حاضر نیست که با من کلاس تقویتی داشته باشد ...
در ضمن هری می باست دل اسلاگهورن را به دست می آورد و خاطره را از اون می گرفت ...
خب چه چیزی بهتر از بلد بودن معجون سازی برای به دست آوردن دل اسلاگهورن ...
زنده باد زندگی ...


فقط زندگی وجود دارد و کسانی که از درک آن عاجزند...
فقط خدا وجود دارد و کسØ


Re: دفتر ناظران تالار اصلی
پیام زده شده در: ۰:۲۸ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
#9
سیریوس عزیز سلام ...
جداً مجوز دادی ؟؟؟؟
باورم نمیشه ... روی گلت را از همین جا می بوسم ...
فقط یک راهنمایی می خواستم که چه جوری تاپیک بزنم ؟؟؟
( من تازه واردم ... )
ممنون ...
مرده باد دامبلدور
زنده باد لرد سیاه ...


_____________
ويرايشيوس

________________


ذوق زده شدي ؟!؟!؟!؟

عزيز دل برادر ميري روي گزينه ي عنوان تصویر کوچک شده كليك ميكني و بعدش پر ميكني اون چيزي كه ميخواي بنويسي رو


سيريوس


ویرایش شده توسط سيريوس بلک در تاریخ ۱۳۸۵/۷/۲۹ ۰:۳۴:۰۷

فقط زندگی وجود دارد و کسانی که از درک آن عاجزند...
فقط خدا وجود دارد و کسØ


Re: کارگاه ساخت ورد جادویی
پیام زده شده در: ۱۲:۰۸ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۸۵
#10
ژانسورنا
این ورد توسط جادوگران قهار ایرانی در زمانهای بسیار بسیار قدیم ساخته شده است ...
گفته می شود که نام سازنده ی آن جادورگر توانای مشرق به نام شهروز پراندی بوده است و اینکه این ورد جزئ جادوی سیاه می باشد ...
هرگاه این ورد را اجرا کنید طرف شما احساس ضعف جسمی و عقلانی زیادی خواهد کرد ( حتی بیشتر از ضعفی که هنگام مقابله با دیوانه ساز ها به آدم دست میدهد )
کاربرد : برای انتقال زندانی ها از مکانی به مکانی دیگر استفاده می شده است ...
برای اجرای این ورد نیازی به چوب دستی نیست ...
فقط باید هنگام گفتن این ورد بسیار تمرکز کنید و فرض کنید که هیچ کس در اطراف شما میست ...

باز هم بگید شاهزاده ی دورگه بده ...


فقط زندگی وجود دارد و کسانی که از درک آن عاجزند...
فقط خدا وجود دارد و کسØ






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.