هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۵۷ شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۵
#1
ر راستای اینکه در این شناسه بهم خوش نگذشت تقاضا دارم شناسه ادی خاکیمو باز کنید:همر:


صددرصد برای این مورد قانونی رو در نظر خواهیم گرفت!...این دفعه به خاطر اینکه میدونم به نفعته این کارو میکنم ولی دفعه ی بعدی در کار نیست(برای هر کس دیگه ای!)
من شناستو باز میکنم و لطفا بیا و با اون شناست دوباره معرفی شخصیت بکن


ویرایش شده توسط اسکاور در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۱۵ ۱۷:۳۱:۱۰

دلبستگی من به نیک بی سرو و ارشام خیلی بیشتر از اونبه که فکرشو میکنید

[b]


Re: وزارتخانه سحر و جادو !
پیام زده شده در: ۲۱:۵۷ سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۵
#2
- خب فکر کنم درست اومدیم!
جن قد کوتاه و قوی هیکلی که این حرف را زده بود دست راستش را بالا آورد و به رو به رو اشاره کرد.
- آره...فکر کنم درست بگی...خب من باید برم...هنوز سه تا از گوی ها رو چک نکردم...
مرد قد بلند و نسبتا پیری که این حرف را زده بود با صدای پاق خفیفی ناپدید شد.
- خب آرشام...تو برو دره شمالی،من هم به جنوب میرم.پنج ساعت دیگه اینجا همدیگه رو میبنیم....موفق باشی
- تو هم همینطور اوریک...
و هر دو ناپدید شدند.

دورنمای خانه در ان بعد از ظهر اتشین به اوریک چشمک میزد ...
اوریک دستی به چوبدستی خود کشید تا مطمئن شود که هنوز در جای خودش است ....

تقریبا به خانه رسیده بود دستش را پیش برد تا دری که مرز میان بیابان برهوت و داخل کلبه بود را باز کند

لولاهای در زهوار در رفته بودند و یکی از انها از جا کنده شده بود اوریک میدانست که با باز کردن ان افراد درون کلبه متوجه حضور او میشوند پس به کند و کاو دور و اطراف کلبه پرداخت

در ضلع جنوبی خانه پنجره ای نیمه باز پیدا کرد با ارامی پنجره را باز کرد و به سختی هیکل توپل خود را وارد خانه کرد با اینکه تلاش زیادی کرده بود که سر و صدا ایجاد نکند اما چند بار حساب کار از دستش در رفته بود تق و توق خفیفی بوجود اورده بود

وارد خانه شد پاهای تنومندش را ارام روی کف پوش کلبه جا به جا میکرد

از طبقه بالا صدای زد و خورد می امد

شاید کسی را شکنجه میکردند؟!

ارام و مستحکم از پله ای گرد و خاک گرفته بالا میرفت هر چه تلاش میکرد نمیتوانست جلوی صدای قیژ و قیژ حاصل از فرسودگی پله ها را که با هر گام او تحریک میشد بگیرد.

تمام صورتش را لکه های ریز عرق پوشانده بود اکنون پله ها را طی کرده و دست خود را به دستگیره دری که مولد صدا ها بود چشبانده بود

چند نفر اون تو بودن؟!

چی کار میکردن؟!

اینا سوالاتی بود که در ذهن اوریک شاخو برگ میگرفت چند نفس عمیق کشید و به یاد اربابش در را باز کرد که ناگهان:

مردی میانسال را یافت که با دختری جوان در حال(سانسور شد)

دختر جوان با چشمانی گرد شده به اوریک نگاه میکرد اما مرد که پشت به در داشت از وجود او بی اطلاع بود

اوریک در را به ارامی بست و با صدای بلند قه قهه زد

_مایک!اجلت انگار بد موقعی سر رسیده

مرد کوته فکر با شتاب برخاست و خواست چوبدستیش را بردارد اما بخاطر این عمل گستاخانه توسط اوریک بد جوری جریمه شد

اوریک به ارامی زیر لب چیزی زمزمه کرد

نفرینه زرد رنک به شکل شاخ گاو در هوا ایجاد شد و نعره کشان به طرف سینه مایک حرکت کرد

جسم فانی او را شکافت و در ان سوی این دیوار گوشتی برای خود روزنه ایجاد کرد

خون حاصل از این کشتار دیوار ها رو رنگی کرد

اوریک نگاهی به شدت تحقیر امیز به دختر انداخت و بعد با صدای پق ناپدید شد

تالار .... همان زمان

اوریک خود را در کنار ارشام که معلوم بود به تازیگی اینجا رسیده یافت
اوریک:ارش...
اما صدای فریاد ایگور مبنی بر
_این مغز دامبلدوره
او را از ادامه حرفش باز داشت


ویرایش شده توسط اوریک عجیب و غریب در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۱۰ ۲۲:۰۰:۴۱
ویرایش شده توسط اوریک عجیب و غریب در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۱۰ ۲۲:۰۱:۰۴
ویرایش شده توسط اوریک عجیب و غریب در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۱۰ ۲۲:۰۷:۰۲

دلبستگی من به نیک بی سرو و ارشام خیلی بیشتر از اونبه که فکرشو میکنید

[b]


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۸:۲۰ سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۵
#3
خانه ی جک کجاست؟!

چند روز پیشی یکی از جواتان به نام ارشام به شعبه دو پلیس محله اجاس نشین مراجعه و خبر گم شدن یکی از دوستانش را به نام ادوارد جک داد وی خبر داد حدود دو هفته است که او مفقود شده و مرد نکره و زشتی به نام اوریک سعی دارد او را جای اداوارد نازنین جا بزند.

وی اطلاع داد که با گوشتکوب بر سر این تازه وارد کوبیده و دست و پایش را بسته تا فرار نکد وی اضافه کرد:من ادواردمو از شما میخوام در این هنگام بود که بغض این جوات برکید و شروع به گریه و زاری کرد.

پیگیری ماجرا:


ما یکی از ماموران خود را به نام اسکاور مامور پی گیری این پرونده کردیم و به محله وقوع حادثه رساندیم

ارشام اسکاور را یه طرف منزل خود هدایت کرده و بعد محل اختفای اوریک را به او نشان میدهد

اسکاور پس از مشاهده دقیق مرد له شده متوجحه میشود که اوریک همان ادوارد جک است اولا به خاطر دماغ گنده هر دو

و دومن اینکه خود معجون تغییر شکل و مجوز ورود به هافل را به وی داده

در این راستا بر سر ارشام داد میزند:بوقی این خود ادوارده

تنها خبری که به ما رسیده این است که اوریک در بخش اضطرای بیمارستان سنت مانگو بستریست و ارشام همچنان گریه میکند.


دلبستگی من به نیک بی سرو و ارشام خیلی بیشتر از اونبه که فکرشو میکنید

[b]


کافه دوئل تا پای مرگ!
پیام زده شده در: ۱۳:۴۶ یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۵
#4
جماعت فاطی و ممد همه به درون کافه ریختند

یار ممد نگاهی به اطراف میکنه .یه نیم نگاه به طرف اول سکو (یعنی جایی که ساحره ها وایسادن) یه نیم نگاه به طرف دوم سکو (یعنی جایی که جواتان وایسادن)

یارممد:خب یار فاطی شما و گروهت برین جواتا بگیرین منو کورممدم جماعت ساحره رو جمع میکنیم
فاطی:

جماعت ساحره و جوات هر دو در حال کوفتن خودش به دیوارا و ممد ها هستن که همچون دیواری گوشتی راه خروجی رو مسدود کردن

در همین هنگاه ساحره ای فریاد میزنه:کمک

در همین هنگامه که نور همه جا رو میگیره و دست رهایی بخش گلیدوری همه ی جماعت ممد و فاطی رو به کناری هول میده و جمعیت اداس رو کلا اجمعین بلند میکنه و از دیوار تخریب شده عبور میده

جواتان فریاد میزنند:اوهوی بوقی پس ما چی؟!

گیلیدوری بر میگرده نگاهی میکنه و میگه:باشد تا آسلام شما را هدایت کند

و هر چی جوات اونجا هست رو میذاره و میره

و جماعت ممد شروع به گرفتن جواتان میکنند(توجه به علت اینکه جواتان با ان پشت موها و ریشاشون خیلی زشتن فاطی ها برای گرفتنشو تلاشی نکردن)

پیام امروز

کافه دوئل یا کافه خون؟!

دیشب جماعتی از ممدها و فاطی ها با ورژنهای مختلف به کافه دوئل تا پای مرگ رفته و جماعتی را که در انجا ائتلاف کرده بودند به خاک و خون کشاندند البته گزارش شده که به طرز مشکوکی چندی از ساحره ها فرار کردند لرد بلر ویچ ملقب به بلر سگ کش فتوا داد:من حکومت نظامی اعلام میکنم (البته محققان هنوز در پی پی بردن به مفهوم و ربط این فتوا هستند) بلرویچ در قسمت دیگری از خطبه هایش گفت:من وزارت را با خاک و خون یکی میکنم و انتقام جواتان را خواهم گرفت(در قسمت سمت چپ و راست عکس دو تا خفنز به نام های ادوارد جک ارشام رو انداخته که گویی پتکی بیست تونی رو سرشون خراب شده)

ریتا اسکیتر 5 ژوئن 1370


در این هنگام بلر سگ کش با بستن یه پیشبند اهنگری به کمر(تریپ کاوه اهنگر) دم در کافه وایساده همراه با تنها جواتی که مونده .روح نیک بی کله. و داره داد میزنه:ممد


نقد اسکاور: خب خیلی خوبه که اشکالاتت رو واقعا برطرف میکنی و اینجوری منم انرژی بیشتری برای نقد کردن میگیرم!
باید بگم که تمام اون چندتا موردی که ازت ایراد کرده بودم رو تویه این پست رعایت کردی که البته کامل کامل نبودن ولی خیلی خوب شده بود و باید سعی کنی همین شکلی بهتر بشی در این موارد(مخصوصا دیالوگ ها(این خیلی مهمه...خیلی!!) و شکلک زدن به موقع!)

خب قصد ندارم تویه این نقد ایراد فنی بگیرم بلکه میخواد از لحاظ ذهنی روشنت کنم تا بفهمی که چی باید بنویسی و تویه رول پلیینگ سایت جادوگران چی کار باید بکنی!(چون به نظرم مشکل اصلی این پستت این بود که نمیدونستی چی باید بنویسی و فقط میخواستی بنویسی...من در این مورد گفته بودم که کیفیت خیلی خیلی مهمتر از کمیت...البته میدونم که تو رعایت میکنی و این پستت رو برای این زدی که اینجا من نقد کنم تا مشکلاتت رو بفهمی.

به هر حال میخوام یه کم بشینی فکر کنی و ببینی که چه کسایی تویه رول پلیینگ سایت هستن که نمایشنامه های تورو میخونن...یعنی قشر طنز نویس سایت هستن یا قشر جدی نویس...عضو گروه خاصی هستن یا نه...سن خاصی هستن یا نه...

من میخوام بشینی و فکر کنی که داری برای کی این نمایشنامه رو مینویسی و باید چجور جملاتی تویه نمایشنامت به کار ببری(چه جور دیالوگ هایی باید به کار ببری) و بفهمی که چجور دیالوگ هایی (مخصوصا تویه طنز) به خواننده بیشتر میچسبه و اونو بیشتر میخندونه!
میخوام بفهمی که تو باید سوژت رو چه شکلی انتخاب کنیکه واقعا خنده دار باشه...

مثلا فرض کن تو این پست رو زدی...ممکنه برای من طنز نویس جذاب باشه چون یه پست طنزه و ریزه کاری های زیادی داره ولی برای یه کسی که به سمت طنز نویسی تمایل داره ولی طنز نویس نیست زیاد جذاب نباشه...باید یه چیزی رو انتخاب کنی که اول از همه خودتو راضی کنه و بعدش همه رو!

الان برگرد دوباره این پستتو بخون...خیلی چیزای قشنگی توش میبینی ولی مطمئنم که از خنده روده بر نمیشی!
خب یه پست طنز باید پستی باشه که خواننده رو حداقل با یکی از جملاتش از خنده روده بر کنه(البته زیاد انتظار نداریم...چون از پشت کامپیوتر داریم اینارو میخونیم فقط کافیه که یه لبخند رو لب طرف بیاره!)...یه پست طنز پستی نیست که فقط طعنه و کنایه و تیکه های جالب قدیمی رو داشته باشه...یه پست طنز نوآوری میخواد...یه پست طنز باید هر جاش یه چیز جدید باشه...حتی راه رفتن یه شخصیت تویه نمایشنامه هم نباید برای خواننده تکراری به نظر بیاد!
من نمیدونم تو برای قوی تر شدن نمایشنامه هات تویه سایت نمایشنامه های کیو میخونی(البته شاید اصلا این کارو نمیکنی که پیشنهاد میکنم حتما این کارو بکنی و پست های یک طنز نویس رو حتما بخونی و روش فکر کنی و ازش یاد بگیری!) یا دقیقا چی کار میکنی فقط میدونم که تلاش زیادی نمیکنی و فقط به این نقد ها بسنده میکنی(مثل 90 درصد اعضای فعلی ایفای نقش!)...ولی بگم که من و خیلیای دیگه که شدیم طنزنویس خوب تلاش کردیم و رفتیم گشتیم و خوندیم و نوشتیم و یاد گرفتیم و تمرین کردیم تا به اینجا رسیدیم. تو سعی کن مثل این 90 درصد اعضا نباشی چون استعداد زیادی داری و این از قبل هم کاملا معلوم بود.

مهمترین پیشنهاد من در حال حاضر اینه که در تاپیک هایی پست بزن که سوژشون طنز محضه و بس!...یعنی یه کمم جدی نویسی توش نداشته باشه...اون شکلی بیشتر معلوم میشه چند مرده حلاجی و بیشتر میفهمی که واقعا میتونی سوژه سازی بکنی و بقیه رو بخندونی یا نه!(حداقل باید از پستت خوششون بیاد...دقت کن که این حداقلشه!)


از ایرادات فنی ای هم که میتونم از این پستت بگیرم اینه که کلا آوردن یه تیکه یا خبر از روزنامه وسط رول و با فونت کج، کاملا از مد افتاده و این قدیم استفاده میشد که خیلیا خوششون نمیاد و کلا از یه دست شدن نمایشنامه میکاهه!(دومبولیسم!)

بهتره بین دو تا خط بزاریش و در ضمن من پیشنهاد میکنم از علامت تعجب بیشتر تویه نوشته های طنزت استفاده بکنی و بعد از کارهای محیر العقول و عجیب و غریب ازش استفاده بکنی...حتی کارهایی که جالبه!

اگر بخوام به این پستت نمره بدم از 50 بهش 40 یا یه کم پایین تر میدم که دلایل زیادی داشت و البته مهمترین دلیل نداشتن جذابیت بود.(جذابیت...جذابیت...جذابیت!)


ویرایش شده توسط اوریک عجیب و غریب در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۸ ۱۴:۰۴:۳۷
ویرایش شده توسط اوریک عجیب و غریب در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۸ ۱۴:۰۴:۵۹
ویرایش شده توسط اوریک عجیب و غریب در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۸ ۱۴:۱۱:۲۷
ویرایش شده توسط اوریک عجیب و غریب در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۸ ۱۴:۱۷:۱۰
ویرایش شده توسط اسکاور در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۱۱ ۲۰:۰۷:۲۲

دلبستگی من به نیک بی سرو و ارشام خیلی بیشتر از اونبه که فکرشو میکنید

[b]


Re: ?ǝ堏憡 ʇ ?ǭ 㑐!
پیام زده شده در: ۲۱:۳۳ جمعه ۶ بهمن ۱۳۸۵
#5
شرمنده یه کم فصله زمانیش زیاد شد در حال نواختن بودم که یهو کارتم تموم شد
------------------------------------------

پیام امروز

در این روزهای اخیر جنگها و دوئل های میان گروهای و فرقه ها زیاد شده از طرفی آجاس و اداس با هم درگیرن و از طرف دیگه فرقه های دیگه کافه دوئل تا پای مرگ این روزا بحرانی ترین و خونالود ترن روزاشو میگذره برای اینکه مکانی شده برای نبرد سران گروه ها این خونریزی ها به قدری ادامه داشته که حتی سازمان حمایت از موجودات جادویی به علت له شدن یه مورچه در حال نبرد بین یه جادوگر و ساحره به وزارت سحرو جادو شکایت کرده طبق مصاحبه ای که با یکی از مسئولان داشتیم گفته که سعی در حفظ ارامش دوباره دارند

ریتا اسکیتر 4 ژوئن 1970

(مسائل حاشیه ای:ریتا اسکیتر:بوقی من سال 1970 اصلا به دنیا نیومده بودم چه برسه به اینکه روزنامه نگار باشم بزنم دوشقت کنم
)
ساعت 1:30 بامداد کافه دوئل تا پای مرگ

یه طرف سکو رو ساحره های اداسی و خفنز گرفتن و طرف دیگه رو جوات ها با پیژامه ها و پشتهای بلند

هم همه ای برپاست و و فضای بالای یالن پر شده از انواع اشیاع و نفرینهایی که بین دو گروه رد و بدل میشه در این بین جوانی با ریشهای انبو و سیاه در وسط سن وایساده شاید در اول به نظر بیاد که اون سرژه اما همه در اشتباهید اون جوونی های مرلین کبیره
(مسایل حاشیه ای:مرلین کبیر:ای بوقی شاید اون موقع از این کارا میکردم اما الان دیگه شغل ابرومند دارم..میخوای منو از کار برکنار کنی هان..میخوای این کارو بکنی..بوقی..بوقی )

جوونی مرلین:خانم ها اقایون لطفا ساکت

ناگهان همهمه جمعیت میخوابه و همه ساکت میشن رنگین کمونه نفرینها و وسایل هم هر لحظه کمرنگ تر میشه

جوونی مرلین:خب امروز شاهد یکی از بزرگترین دوئل های تاریخ هستیم در این طرف سن --->(دوربین میره رو جوانی خوش اندامی که بله کسی نیست جز نیک بی سر..نهنهنه..ببخشید سر داره هنوز کلش قطع نشده)---->کسی نیست جز نیک با کله
در این هنگام جواتو شروع به کشیدن سوت بلبلی میکنن و رقص جواتی برپا میکنن و ساحره ها شروع به گوجه پرت کردن میکنن

_و اون طرف سن--->(میره رو دختر نوجوان ارامی که بله فلور دلاکوره خودشه)--->فلور دلاکور

در این هنگام ساحره ها شروع به کشیدن جیغ بفش میکنن و جواتان شروع به پرت کردن جک و زاپاس گاراژبلر سگ کش

جوونی مرلین:1.2.3 حرکت

نیک با کله یه عو عویی میکنه و شروع میکنه طی یه عملیات انتحاری فرستادن نفرین از نفریت لوموس گرفته اواداکداروا از نفرین نوکس گرفته تا کروشیو از نفرین اکیو گرفته تا سکتوم سمپرا

و بعد از حدو یه ربع دست از نفرین زدن بر میداره و با نیخندی بر لب صبر میکنه گرو و خاک حاصل از نفرین ها بشینه و جسد فلورو ببینه

اما وقتی گرد و خاک میشینه با دیوارد تخریب شده و جسد عابران در حال عبور پشت دیوار روبرو میشه و فلور این دختر ارام رو میبینه که هم ونطور ارام وایساده

چند دقیقه ای میگذره ناگهان فلور جیغی بنفش میکشه و فریاد میزنه:کله کندنیوس اداسیوس

نفرین به گردن نیک با کله میخوره و تقریبا شاهرگشو قطع میکنه در همین هنگام فلور یه جیغی میکشه و به طرف نیک حمله میکنه و باچنگ و دندون شورع میکنه به کندن کلش ماموران کافه قبل از اینکه کله رو کامل بکنه جداش میکنن

چند دقیقه بعد فلور نارارم رو داریم که داره با مامران کلنجار میره و نیک که کله کنده شده اون وسط افتاده ناگهان جسد تکونی میخوره و روح نیک حالا دیگه بیکله ازش خارج میشه و داد میزنه:من کلمو میخوام

مسائل حاشیه ای:نیک بی سر:بوقی من همه جا افه گذاشته بودم کلم تو جنگ با اژدر خان کنده شده اون وقع تو منو لو دادی بگیر که اومد)

در انتها یکی از بچه های خفنز تالار متوجه باز شدن ناگهانی درب کافه میشه و ماموران وزارتو میبینه که دارن میریزن تو به همین سبب داد میزنه داش سیروس فروختنمون

______________________________________

در کل من این پپستو به خاطر حاشیبه زیاد در سنت مانگو تموم کردم



نقد اسکاور: من اول نقدم چندتا پیشنهاد دارم برات:
اول اینکه سعی نکن هیچ وقت روزنامه نگار یا خبرنگار بشی!
دوم اینکه سعی کن یه کم تو خونه دیکته کار کنی!
سوم اینکه یه کم فکر کن ببین علائم نگارشی و شکلک چیه و کجا باید استفاده بشه!

البته این سه تا پینشهاد رو این شکلی گفتم که عصبانی بشی و به شوخی نگیریشون!

خب باید بگم که پست عجیبی بود!...یعنی من یکی به فکرم نمیرسید اینجور تویه یه چنین تاپیکی پست بزنم!...نمیتونم بگم که این پست به درد یه چنین تاپیکی نمیخورد(البته اگر ازم سوال کنی میگم که هیچ وقت این شکلی پست نزنی!) ولی کمی تا قسمتی با نوع تاپیک و اینکه این تاپیک یه تاپیک ادامه داره، مشکل داشت.


من الان میخوام یه چیز مهم بهت بگم که به نظرم اگر اینو رعایت بکنی و این کار رو به نوع نوشتت اضافه بکنی خودت برای خودت یه سبک خاص نوشتن خواهی داشت و میتونی شاخ و برگ هم بهش بدی و کلا یه قالب برای خودت خواهی داشت.
من بهت پیشنهاد میدم که تویه نمایشنامه هات رویه دیالوگ ها بیشتر دقت بکن و البته نوع فضاسازیت رو هم تغییر نده چون به نظر من اگر رویه دیالوگ هات دقت بکنی فضاسازیت باهاش سازگاری داره.
خب بهتر میبینم یه کم بیشتر راهنمایی کنم!
برای پست های طنز تو باید دیالوگ هارو طوری بنویسی که خودت واقعا خندت بگیره و برای پست های جدی هم باید دیالوگ هارو طوری بنویسی که خودت به فکر فرو بری یا محو داستان بشی. دقت کن که میگم خودت!...نه هیچ کس دیگه ای!

یه مشکلی که باید برطرفش کنی اینه که پستت رو با سرعت میزنی و باعث میشه هم غلط املایی داشته باشی هم اینکه دیگه نتونی رویه دیالوگ ها فکر کنی، در حالی که دوباره خوندن و دادن تغییرات در نمایشنامه باعث میشه نمایشنامه حداقل 7-8 درصد بهتر از قبل به نظر بیاد. دوباره خوندن باعث میشه که تو درصد نویسندگیت کمتر بشه و به نوعی یه دید خیلی جزئی به عنوان خواننده هم به دست بیاری و این خیلی مهمه!
مخصوصا اینکه به نظر من دیالوگ هات مشکل داره و این دوباره خونی مشکلات دیالوگ رو کمی تا قسمتی حل میکنه...تو ممکنه تا آخر نمایشنامه یه دیالوگ های بهتری به ذهنت بیاد(یعنی دیالوگ هایی که با داستان ارتباط بیشتر و عمیق تری دارن(برای پست های جدی و طنز) و برای پست های طنز هم دیالوگ های خنده دار تری به ذهنت بیاد.

ته مایه طنز به درد همون تاپیک پیام امروز و تاپیک های تک پستی میخوره و بهتره اگر در یک تاپیکی که ادامه داره میخوای طنز بنویسی طنز کامل بنویسی(خیلیا به من میگن که ما آدم های شوخ طبعی نیستیم ولی باید بگم که شوخ طبع بودن هیچ ربطی به طنز نوشتن نداره و خود من هم اصلا شوخ طبع نیستم!)

دقیقا دیالوگ های تو نقطه ی ماقبل دیالوگ کساییه که سعی میکنن با دیالوگ نمایشنامشونو زیبا بکنن ولی تو خیلی کم رویه دیالوگ هات فکر میکنی و چیزی که اول به ذهنت میرسه رو یه کم روش فکر میکنی و مینویسی...در حالی که این برای تو سمه و باید سعی کنی رویه دیالوگ ها بیشتر فکر کنی و حتی وقتی که دیالوگ رو مینویسی دوباره برگردی نمایشنامه رو بخونی و تویه دیالوگ ها تغییر ایجاد کنی.
نمایشنامه ننوشتن هم بهتر از اینه که نمایشنامه ی آدم خراب بشه...

راستی خوب شد یادم نرفت که بگم!...بهتره تویه یه پست طنز از پرانتزهایی استفاده کنی که جنبه ی طنز نمایشنامه رو بالا میبرن نه اینکه توش دیالوگ به کار ببری!...توضیحاتی طنزگونه از زبان خود کسی که نمایشنامه رو به نوعی نقل میکنه یا نویسنده نمایشنامه(خودت) میتونه خیلی جذاب تر از بیان نکات حاشیه ای باشه. گرچه اینم خودش نوعی نوشتنه که میتونی جذابترش بکنی و روش بیشتر کار بکنی و به کارش ببری...


به هر حال با این همه انتقادی که از نمایشنامت داشتم نمره ی پایینی به تعلق نمیگیره و این انتقادها به دلیل این بود که من استعداد نمایشنامه نویسی خیلی خوبی در تو دیدم و امیدوارم که خیلی بهتر بشی


ویرایش شده توسط اسکاور در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۷ ۱۷:۲۹:۳۰

دلبستگی من به نیک بی سرو و ارشام خیلی بیشتر از اونبه که فکرشو میکنید

[b]


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۱۱ پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۵
#6
با سلام

شخصیت اوریک حتی در کتاب هم با صفت عجیب و غریب اومده و این عجیب و غریبش مثله بادراد ریشو یا هرپوی کثیف یه صفت لازمه خواهشمندم که شخصیت تاییدی منو از اوریک به اوریک عجیب و غریب تغییر بدید

تا مشکلی دیگه پیش نیاد و از لحاظ قانونی مشکلی نباشه


درست شد ... ناظر لطفا لیست شخصیتها رو از اوریک به اوریک عجیب و غریب تغییر بده.ممنون


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۵ ۱۷:۰۴:۴۲
ویرایش شده توسط مارکوس فلینت در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۸ ۱۷:۴۳:۱۰

دلبستگی من به نیک بی سرو و ارشام خیلی بیشتر از اونبه که فکرشو میکنید

[b]


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۰ چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۵
#7
با سلام به صورت بس ارزشی من فهمیدم دو تا رباستین لسترنج داریم اینم لینک پروفایلشون

http://www.jadoogaran.org/userinfo.php?uid=17342


http://www.jadoogaran.org/userinfo.php?uid=20970

ممنون... خب فکر کنم سه تا بودن چون دو هفته پیش یکی رو خارج کردم... فعلا نمیشه کاری کرد تا ببینیم بعدها چی پیش میاد


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۴ ۲۰:۴۲:۱۷
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۴ ۲۰:۴۶:۰۶

دلبستگی من به نیک بی سرو و ارشام خیلی بیشتر از اونبه که فکرشو میکنید

[b]


Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۱۹:۰۷ چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۵
#8
جلسه سوم

مراقبت از موجودات جادویی

گریفندور

مرلین کبیر 24
دارن ایور فلامل 16
پرسی ویزلی 20
ازشام 20
استرجس پادمور 18
آرتور ویزلی 16
سارا اونز 18
جینی ویزلی 16
استابی بوردمن 14
پروفسور سینسیتررا 16
هدویک 18

اسلایترین

توبیاس اسنیپ 19
بلیز زابینی 20
لوسیوس مالفوی 18
لردولد مورت 18
امینتا ملی فلوا 20
جاگشن اون 17

راوانکلاو

وینکی 16
فنگ 21
ادوارد بونز 15
چوچانگ 19

هافلپاف

سدریک دیگوری 21
ارنی مک میلان 19
اما دابز 16
زاخاریاس اسمیت 14
دنیس 18
ورونیکا ادونکور 22

گریفندور 196

هافلپاف[/b 110

[b]راوانکلاو
71

اسلایترین112

برترین داشن آموز:مرلین کبیر در ضمن خواستارم 5 امتیاز اضافی به گریفندور به خاطر این دانش آموز اضافه بشه البته اگه بنده چنین اختیاری داشته باشم


دلبستگی من به نیک بی سرو و ارشام خیلی بیشتر از اونبه که فکرشو میکنید

[b]


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۰۶ چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۵
#9
جلسه سوم

جانوران جادویی در مخفیگاه

در کلاس همهمه ای برپا بود ناگهان استاد وارد میشه و میگه:
بوقی ها ساکت میخوام درس بدم
همه ساکت میشن

زیستگاهای امن

شاید بتوان گفت مهمترین اقدامی که در جهت اختفای کوجودات جادویی صورت گرفته پدید اوردن زیستگاه های امن است

افسون های مشنگ دور کن مانع تجاوز و نزدیک شدن مشنگها به اینجا میشود

با این حال زندگی مشنگها سانتور ها و پنج پاها در امان است

شاید بتوان گفت حتی خود مشنگها هم در امانند

چون فکر برخورد با یک پنج پا حتی جادوگران توانا را هم میترساند چه برسد به مشنگها

از جمله مناطق حفاظت شده میتوان به پارادایس ویزارد اشاره کرد

در کل باید به عرض برسانیم که (اقا مالیات بده دیگه وزارت مالیاتا رو جمع میکنه از این چیزای خوب خوب میسازه تا همه در رفاه و اسایش به سر ببرن بده دیگه مالیاتو بدبخت خرج خودت میشه)

یکی از مهم ترین جانوارنی که نیاز به حفاظت دیقیق دارن پنج پاها یا مکبون ها هستند

این جانوران که طبق افسانه ای قدیمی به این شکل در اومدند بسیار وحشی و خطرناک هستند

و تا کنون در طی این یک سال اخیر جان 78 نفر از ماموران وزارتو گرفتند

اینها حتی برا جانوران جادویی دیگه هم مضر هستند

برا همین در شهرت حفاظت شده دانجر ویزارد یا شهر مکبون ها زندگی میکنن سعی شده همه اونها رو به این تکه زمین انتقال بدن

خب اینم از این جلسه

1.یه مقاله در مورد افسانه تغییر شکل پنج پاها بنویسید؟

2.به غیر از پارادایس ویزارد یک مکان حفاظت شده دیگه نام برده و خصوصیات اونو بنویسید

3.به نظر شما حفاظت از مکبون ها کار درستیه یا ترجیح میدید اونا قتل عام بشن

با ذلیل


ویرایش شده توسط اوریک در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۴ ۱۴:۳۰:۰۵

دلبستگی من به نیک بی سرو و ارشام خیلی بیشتر از اونبه که فکرشو میکنید

[b]


Re: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۱۴:۵۴ سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۸۵
#10
دوئل با محفل:

خب البته این دوئل از ساده ترین و بچه بازی ترین دوئلهاست

ابتدا دست های خود را با شامپو سیو میشوییم سپس برای اماده سازی بدن ماکارونی تک میخوریم

برای اینکه روی صحنه نمایش گرد و خاک نباشد با کف شوی سپید ان را میشوییم

لباسهای خود رو همینجوری الکی با شامپو سپیده میشوییم

حالا رو در روی حرف قرار میگیرم در ابتدای کار مصرف دوبار ماهی در روز را به او توصیه میکنیم

بهش اخطار میدهیم که ید بخور اگر نه گواتر میگیری نمک ید دار سپید یکه یکه

بعد چوبدتس رو برمیداریم و قبل از اینکه او چوبدستیشو برداره با یه اوادکداروا ساده حاش را میگیریم

اجزای دوئل:

چوبدستی

محفلی بوقی

مکان

زمان:ساعت 6


دلبستگی من به نیک بی سرو و ارشام خیلی بیشتر از اونبه که فکرشو میکنید

[b]






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.