هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۷
#1
نام:اوتو

فامیل:بگمن

سن وسال:یه 40 سالیش هست.

شکل ظاهری: هیکل هفتی چون ورزشکاره . قد بلند ،موی فر ،سبیلو.دماغشم طی چندین بازی شکسته وتوی ابروش یه بریدگی نشانه دعوای آخرشه.

توضیحات: بازیکن وکاپیتان اسبق کوییدیچ و برادر لودو بگمن مدافع اسبق تيم ويمبورن وسپز-رئيس اداره ورزش و تفريحات جادويی

گروه:هافلپاف.

خصوصیات اخلاقی:عصبی ،عصبی، هرکی نگاه چپ بهش بکنه می تونید امتحان بکنید.

جارو:آلپینا، به دلیلی قهرمانی های زیاد ازش خیلی حفاظت می کنند توی موزه لوور نگه داری میشه.

...........................................................

شناسه قبلیم :هانا آبوت بود حالا می خوام شناسه امو به اوتو بگمن تغییر بدم.

شما باید با شناسه جدید دوباره خودتون رو معرفی کنید. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۱۸ ۱۷:۴۷:۳۹

[b][size=medium][color=0000FF][font=Arial]واقعا کی جوابگوی تصمی�


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۵۲ سه شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۸۷
#2
وزارت-کاندید-حمایت-دولت-بلغارستان-هیجان زده-رای گیری-معروف-رقیب-روزآخر


روزآخر تبلیغات هم به پایان رسید.همه کاندیدهابه امید پیروزی خود در سمت وزارت بلغارستان بودند.

روز موعود فرا رسید


رای گیری بعداز شمارش آرامشخص شد که دو رقیب قدیمی با اختلاف ناچیز پیروز وانتخاباب به دور دوم کشیده شد.مرحله دوم به سوم ،چهارم ،پنجمو...هشتاد ،نود ،صد آش ،ماش بیرون باش اِاِاِ حواسم نبود،کشیده شد.دیگر کارداشت به جاهای باریک می کشید که طی یک نظر سنجی روش معروف پریا پوچ انتخاب شد.

ناظر انتخابات پیر فرتوت وقد خمیده وریش هایش بارنگ سفید مزین شده بود.او یکی از بازنشستگان دولت بود.دونماینده توسط طرفداران خود مورد حمایت فرار گرفتند.کلوخ دردستان پیرمرد به رقص درآمدلحظه انتخاب بسیار حساس ونفس گیری بودسکوت بر مجلس حکم فرما بود یکی از حضار از فرط شوق هیجان زدهشدو از حال رفت صورت دو نماینده خیس عر ق شده بود.دستان پیر مرد با اشاره دو نماینه به آرامی باز شددر کمال ناباوری به همراه بهت در دستان پیر مرد دو کلوخ مشاهده شد.

ملت:

پیرمرد:
.......................................................................
توضیح:من می خوام تغییر شناسه بدم ،به همین خاطر پست زدم خواهشا این پست را برام نقد کنید.((تا یید شد یا نشد را حتما بزنید.))باتشکر

تایید شد!
کوتاه تر بنویس در ضمن برای تغییر شخصیت نیازی به گذروندن این مراحل نیست. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۱۴ ۱۷:۳۶:۲۵

[b][size=medium][color=0000FF][font=Arial]واقعا کی جوابگوی تصمی�


Re: دفتر ثبت نام
پیام زده شده در: ۱۴:۴۰ جمعه ۱۰ خرداد ۱۳۸۷
#3
منم ثبت نام می کنم.


[b][size=medium][color=0000FF][font=Arial]واقعا کی جوابگوی تصمی�


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۰۴ جمعه ۱۰ خرداد ۱۳۸۷
#4
پرفسور-ماگل-جاروی پرنده-سرسرا-ویکتورکرام-چپ چپ-متحیر-جشن-هیس-شومینه

هیکلی غول آسا که ریشهای مجعد داشت برفراز ایوان ایستاده بودوبادقت به دیده بانی مشغول بود،باصدای فلیچ به خودش آمد:پرفسورویکتور کرام،چپ چپ به فلیچ نگاه کردترس درچهره فلیچ نمایان شد،فلیچ آب دهانش را قورت دادوادامه داد:همه درسرسرا منتظرشما هستند تا جشن آغاز کنند .

سرسرا

باباز شدن درورودی تمامی بچه ها به هیس هیس افتادندتامبادا حرف زدنشان باعث ازدست دادن امتیاز شودچون دراین نصف روزی که به جای مگ گونگال مدیر شده بود به هر دلیلی از گروهها نمره کم کرده بود.دربین راه ویکتور لباسش راتغییر داد وبه دلقکی تبدیل کردبرجاروی پرنده اش سوار شد وکلاه ماگلیکه نیستی ظاهر شد بر سرش گذاشت.

امت جادوگر متحیر ازاین کارها مدیر باتعصب خود شده بودند.

ویکتور :با یلله چتونه بلند شین ها دلقک ندیدین؟

بچها با گفته او دل وجرات پیدا کردند.شب خاطره انگیزی برای همه بود.


[b][size=medium][color=0000FF][font=Arial]واقعا کی جوابگوی تصمی�


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۴:۰۴ پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۷
#5
لطفا استعفای مرا به دلیل نزدیکی به امتحانات بپزیرید.

شاید دفعه بعد بهتر باشم.

ممنون تابعد


[b][size=medium][color=0000FF][font=Arial]واقعا کی جوابگوی تصمی�


Re: خوابگاه مختلط هافلپاف!
پیام زده شده در: ۱۳:۴۹ شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۸۷
#6
آراگوگ وگراوپ:

آراگوگ:ایول...آخ جون بچه خو**ل جدید؟

گراوپ:چبه لوشخگ دیجد(همون حرف آراگوگ)

پرسی:آخ...اوخ...وا،وا،وا،وای ...آروم...وای نوبتی.

آلبوس جلوی چشماش گرفته بود.

آراگوگ:حالا دیگه می تونی دستاتو برداری.

پرسی:

آراگوگ باخیال راحت گفت:خوب حالا ماجرا از چه قراره،هوی با توم آلبوس.

آراگوگ اززاویه نگاه آلبوس نگاه کردوگفت:اووو ،گراوپ ولش کن.

آلبوس شروع کرد صحبت کردن:هیچی....یه شرطی گذاشته بودم که باختم حالا باید بدبختانه با پرسی زاقارت دوست شم.اینم راضی
تا آدمش کنید.دوستی بامن نشد من حالا آوردمش پیشتون

گراپ وآراگوگ همصدا:حا لا...حوالا...فکر کنم...منتذخابک....آدم شده....تقفغگکال...

آرگوگ:حالا ببرش تو تالار سربلندیتوجشن بگیر.

توی راه

آلبوس:خوب دیگه آدمت کرد حال کردی یا نه.

پرسی: سرعت بوق فرار کرد.

آلبوس: فقط دید که ندید پرسی دزدیدند.

آلبوس:فکر کردوکردوکرداهان سانتورا.

...................................................
نقدبشه.


ویرایش شده توسط هانا آبوت در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۳۱ ۱۳:۵۹:۱۷
ویرایش شده توسط هانا آبوت در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۳۱ ۱۴:۰۲:۲۰

[b][size=medium][color=0000FF][font=Arial]واقعا کی جوابگوی تصمی�


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۵:۳۱ جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۸۷
#7
با سلام

من برای تیغیر شخصیت اطلاع دادم ولی مورد بررسی قرار گرفته نشده

در ضمن شخصیت های بالاییم و پایینیم همه مورد تایید قرار گرفتند ولی برای من نه تایید شده و نه تایید نشده میخواستم چک کنید
اینم لینک پستم

اینجا


[b][size=medium][color=0000FF][font=Arial]واقعا کی جوابگوی تصمی�


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۱۶ پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۸۷
#8
نام:اوتو

نام خانوادگی: بگمن

پدرومادر:- و-

قیافه واندام:سبیل عزتی،موی فروبلند،همیشه زیر پیرهنی مشکی وشلوارکردی ودستمال یزدی یه آدامس موزی وگیوه جز ظاهرشه.همیشه سینه کفتری وسرش بالا راه میره.

توضیحات:چهارشونه قدبلند، کسی ادعاش بشه خفتش میکنه. (برادر لودوبگمن مدافع اسبق تيم ويمبورن وسپز-رئيس اداره ورزش و تفريحات جادويی توی کتاب)

سن:16به بالا

تحصیلات: زمان بوق تموم کرده.

گروه:هافلپاف

چوب جادو:رگ اژدها وقابل انعطاف به صورت دایره ای

جارو:نوک تیز پرعقاب طلایی فقط وفقط برای من ساختنش

توجه:من شناسه ها آبوت را داشتم ولی خواستار تعویض اون بااین شناسه هستم ((ترو خدا موافقت کنید حرفمو گوش کن والا))آره قربونش.


[b][size=medium][color=0000FF][font=Arial]واقعا کی جوابگوی تصمی�


Re: کافه تریا مادام پادیفوت
پیام زده شده در: ۱۶:۴۹ یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۸۷
#9
ملت اوباش((کافه مادام پادیفوت))

ملت که مات ومبهوت بودند.
باید بایک حرکت گاز انبری انتحاری باید به پیروزی برسیم وگر نه نمی تونیم به اوج رسیدنمونو ثابت کنیم.
پیوز:ابتدا من با یک نارنجک اونا رو غافل گیر میکنم ...ملت: ...سپس پیتر با رون به سمت ستون نزدیک در می رن،هانا با آلبوس ما رو پشتیبانی میکنند.
ماتیلدا:قرار نبود که خین وخین ریزی باشه؟
پیوز:حالا هم میگم .من از نارنجک خنثی شده استفاده می کنم فقط برای ترسوندنه .
آلبوس سوروس : دوئل مگه یک به یک نیست خوب پس دیگه این همه برنامه ریزی واسه چیه؟
پیوز :چون اینا لاشین چند نفره حمله میکنن.خوب دیگه بگذریم اول پیتر میری جلوودوئل میکنی....پیتر:آخه چرا من ،همیشه بچه هم که بودیم این کارو توی درس میکردی...خوب حالا شعر نگو یالا گمشو.
دوئل باقانون خاص خود آغاز شد.یکهو دو شعشعه نور پرتاب شد .
ماتیلدا:جنگ با نامردی شورع میکنین!
پیوز هنوز ضامن تا انتها خارج نکرده بودکه نارنجک دریک قدمیش افتاد ومنفجر شد.

اسلو میوشن

پیوز همچون قند عسل روی زمین افتاد.
ملت یکصدا:god father((پدرخوانده))وبه سمتش دویدند.

حالت عادی

صدای ذهنی پیوز:آخ جون بهشت نگا حوری
ماتیلدا:پیوز بهشت کجا ،توخوبه قبلا مرده بودی تازه با این همه قرتی بازی می خوای بری بهشت.
ملت توی کافه همه رم کرده دارن بهشون حمله میکندتا خواستند پیوز بلند کنند نفهمیدن که چی از وسط چی رد شد همه پدر خوانده رو ول کردن وفرار کردند.
..........................................
باید تجدید قوا کنیم وبرگردیم برای نجات پدر خوانده.

ادامه دهید...


[b][size=medium][color=0000FF][font=Arial]واقعا کی جوابگوی تصمی�


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۵:۰۴ دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۶
#10
1- كلاس رو ادامه بديد و فاجعه توي كلاس يا هاگوارتز راه بندازيد، طوري كه اين فاجعه به جامعه‌ي جادوگري كشيده بشه و وزارت هم وارد عمل بشه ( 20 امتياز )(وزارت وارد عمل بشه و به جامعه هم نكشه موردي نداره)

2- مواد لازم و نحوه‌ي درست كردن معجون بلاكيوس را كامل شرح بديد!(10 امتياز ) (راهنمايي: اگر معجون بلاكيوس رو بخوريد بلاك مي‌شي)
...................................................................................................................................................................
استرجس که اخلاق حال گیری معلم را دیده بود.باخودش گفت : براش دارم.چند تا از رفقاش هم باخودش پایه کرد.صدای های مختلف بلند شد.معلم تا برگشت ببینه کیه همه خفه خون گرفتن.

مرلین :تانگین کیه همه باید توی این ترم بکسوبادکنن!حتی شده همگی دفترمی رین. تا ولیتون نیاد توی کلاس جا ندارید یا جای من یا جای شمای.

دوباره دوباره تکرار شد.
دفتر مدیر

مدیر با آخرین جوشش من 1000000000000000 بار خواستم استعفا بدم ولی قبول نکردن ، من می خواستم ازاین لجن زار راحت بشم ولی حیف که نمی شه وزد زیر گریه

مگ گونا گول در ادامه گفت: همه باید ولی شون بیاد والا کلاس بی کلاس.

شب توی تالار عمومی

پاتوق بر پا بود .لودو به استرجس گفت: که فقط در یه صورت می تونی راحت باش که سوگلی کلاسو خفه کنی.

پرسی پرید توی حرفش:حتما پنسی ابرو رو می گی.

ماندی: حتما همون که وقتی اخم می کنه ابروهاش تو هم قفل می شد.

آراگوگ داشت با آلبوس پچ پچ میکرد وانگار که چیز کشف کرده باشند.


آلبوس گفت:می تونیم از معجون بلاکیوس استفاده کنیم.

آراگوگ لیست بلند بالای را دراوردوشروع به خوندن کرد:2پیمانه خلط مگس،موف کششی مورچه ،پر سوسک ،بتل زنده موی ریش کوسه همه به یک دانه رو قاطی میکنی می زاری رنگ لجنی که پیدا کرد اونوقت می دی بخوره.فقط باید گرم گرم باشه. یه لحظه که برگه رو اورد
پایین دید قیافه ها همه بلاک شدن.

دادند که معجون هانا درست کند.

هانا:معجونیوس،درست شدینوس، خستهیوس،حوصلهیوس نداریوس ،کاریوس داریوس،زودتیوس درست شدیوس.

شبانه به هدف حمله کردندبهش بلکیوس به زور خوروندن.

فردا کل ملل فهمیدن که چه شده است پدر ومادر پنسی برای شکایت به وزارت رفتن .مرسه هم به وزارت اجازه دخلت نمی دادو جنگی داخلی شروع شد.


[b][size=medium][color=0000FF][font=Arial]واقعا کی جوابگوی تصمی�






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.