هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: سپر مدافعت چه شکلیه؟
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۸۶
#1
به شكل يوزپلنگ آخه من خيلي خوفم

منم ناظر خیلی خوفیم!از این به بعد امثال این پست ها رو توی تاپیک ببینم هم پست پاک میشه هم تاپیک قفل میشه


ویرایش شده توسط كورن اسميت در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۶ ۲۲:۲۶:۰۵

مجازات گناهكاران رو دوست دارم چون
it makes me feel better so if you have any order I am in your service




كشتن كار هر كسي نيست


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۱:۳۰ چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۸۶
#2
شرمنده خانم چانگ من اين عكسه رو نديده بودم.
حالا اگه اين غوله رو كنكور در نظر بگيريم هري هم كه خود هري و اين هرميون و رون هم خودشونو جل كردن.
...................................................................................................................................
هري:شنيدم تو ايران يه چيزي به اسم كنكور هست كه باباي مردمو در مياره.
هرميون:چي هست؟
رون:توش دخترم داره؟
هري:فكر كنم يه امتحان باشه ديگه بد تر از والدمورت كه نيست
هرميون:ايول امتحان پايه ايد بريم ايران
رون:آره من شنيدم دختراش خيلي خفن اند.
هري:باشه بريم.
هري رون هرميون:
....................................................................................................................................
در ايران:
هري :حالا بايد چي كار كنيم؟
هرميون:ايول بايد بريم كلاساش ببينيم چه جوريه
رون:اون دختره داره به من نيگاه ميكنه
هري:بريم كانون؟
هرميون:بزن بريم
رون:دختر كه داره؟
.......................................................................................................................................
در كلاس هاي كانون:
هري:اين يارو چي ميگه؟ :proctor:
هرميون:ساكت شو بحثش تموم شه بعد برات توضيح مي دم
رون:عجب استادي
.......................................................................................................................................
حالات هري هرميون و رون سر جلسه ي كنكور:
هري:در حال مخ زدن
هرميون:در حال تست زدن
رون:در حال ديد زدن
.......................................................................................................................................
نتايج كنكور:
رتبه ي هري:612545667 :no: دانشگاه يالقوز آباد فلاورجان
رتبه ي هرميون:123 دانشگاه امير كبير تهران
رتبه ي رون:1 دانشگاه شريف تهران
توضيحات:
هري كه وضعيتش كاملا مشخصه
هرميون همه ي درصد ها رو صد زد به جز دين و زندگي
رون:سر جلسه يه خانوم ي بينه.خانومه هم انو مي بينه و بهش لبخند ميزنه.در نتيجه رون قوت مي گيره همه درصداشو صد مي زنه
.....................................................................................................................................
نتيجه اخلاقي:خودم هر چي فكر كردم بخش نرسيدم شما فكر كنيد شايد به يه جاهايي رسيديد


شما تحت تاثیر کنکور قرار گرفتی همه چی رو کنکور میبینی

متاسفانه یا خوشبختانه اینجا یه سایت هری پاتریه و پست باید به هری پاتر ربط داشته باشه!

تایید نشد!


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۶ ۱۶:۰۵:۵۸

مجازات گناهكاران رو دوست دارم چون
it makes me feel better so if you have any order I am in your service




كشتن كار هر كسي نيست


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۰:۱۱ سه شنبه ۵ تیر ۱۳۸۶
#3
درام عشقي
هري و جيني (پس از مرگ والدمورت كه همه چيز به خوبي ختم ميشه)در كوچه ي دياگون بودند كه ناگهان چشم هري به چو افتاد.او تنها در قسمتي از كوچه به ويترين مغازه اي خيره شده بود.هري هنوز هم دوست داشت كه با او باشدوولي ديگر دير شده بود.
اكنون جيني همسر او بود و هري هم نسبت به پيماني كه با او بسته بود احساس رضايت مي كرد.ولي در دل با خودش گفت كه عاقبت چو چه خواد شد.او حتي به مراسم عروسي يني و هري نيامده بود و اين خود نشان مي داد كه چو از دست او ناراحت است.ناگهان فكري به سر هري زد.اگر مي توانست به گونه اي جيني را بپيچوند مي توانست لحظاتي با چو باشد.براي همين به او گفت كه كاري برايش پيش اومده و بايد سريعا به وزارت خانه برود و جيني نيز حرف او را قبول كرد.
هري كمي به دنبال چو رفت كه ديد او وارد مغازه اي كه در آن جارو هاي پرنده فروخته مي شد رفت.اين بهترين فرصت براي هري بود.چند دقيقه صبر كرد و بالاخره بين عقل و قلب قلب را انتخاب كرد و وارد مغازه شد.چو برگشت و از ديدن هري خشكش زد.
هري سلامي كرد و جلو آمد.قلبش تند تند مي تپيد.چو لبخند تلخي زد و سلام كرد.چيزي از درون هري را آزار مي داد .هري گفت:از ديدار قبليمون خيلي مي گذره.چو سرش را تكان داد.هري تا آمد دهانش را باز كند در مغازه باز شد و جيني داخل شد.هري دستپاچه شد و در همان دقيقه غيب شد و در وسط اقيانوس آرام ظاهر شد.
اين است عاقبت كسي كه با دو دل بازي كند .
خواهش مي كنم قبول كن من توي همين مايه ها فقط مي تونم بنويسم

شرمنده...باید در رابطه با عکس بنویسی!
یه کم سعی کنی موفق میشی...مطمئن باش!

در ضمن...اگه دیالوگها رو تو یه خط جدا بنویسی خیلی بهتره! اینجوری:

هري گفت:
- از ديدار قبليمون خيلي مي گذره.
چو سرش را تكان داد.


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۵ ۲۱:۰۶:۵۳

مجازات گناهكاران رو دوست دارم چون
it makes me feel better so if you have any order I am in your service




كشتن كار هر كسي نيست


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۳۸ سه شنبه ۵ تیر ۱۳۸۶
#4
هري به همراه مودي روانه ي راه رسيدن به خانه ي ريدل ها بودند.هري مي خواست مودي را به سراغ قبرستان قديمي نيز ببرد.هوا خشك و كمي سرد بود.سردي هوا چون چاقوي تيزي به بدن هري نفوذ مي كرد و هري فقط با پالتوي پشمي كه داشت خودش را در برابر سردي هوامحافظت مي كرد.هميشه در سپتامبر هوا بد بود.مودي در بين راه از تبهكاراني كه دستگير كرده و نشان هاي افتخاري كه از وزارت خانه گرفته بود صحبت مي كرد و لبخندي حاكي از رضايت روي لبانش نقش بسته بود.هري با شيطنت گفت كه آيا تا بحال براي دستگيري مجرمان به او جام نداده اند.جون مادرت قبول كن اين چهارميشه

هوم..نسبتا خوب بود...فقط بهتره که آخر داستان یه جورایی ناتموم نباشه! اینجا معلوم نبود آخرش چی شده!

در ضمن، اگه بعدا ها بازم خواستی سری به اینجا بزنی، کلمات داده شده رو رنگی بنویسی ممنون میشم!

تایید شد


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۵ ۱۸:۰۷:۱۶

مجازات گناهكاران رو دوست دارم چون
it makes me feel better so if you have any order I am in your service




كشتن كار هر كسي نيست


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۳۹ دوشنبه ۴ تیر ۱۳۸۶
#5
اواسط سپتامبر بود.هري در اتاقش به نشان گريفندور كه روي ردايش بود خيره شده بود.كمي احساس تشنگش كرد.به اطرافش نگاه كرد.جامي پر از آب ديد.لبخندي حاكي از رضايت زد.به سراغ جام رفت ولي لبه ي تيز جام دست او را بريد.با شيطنت خاصي فريادي زد.فريادش شبيه تبهكاري كه از درد شكنجه رنج مي برد بود.دهانش خشك شده بود.با دستمالي جلوي زخمش را گرفت ولي ديگر دير شده بود.ويروس حامل بيماري كزاز به بدنش وارد شده بود....و اين گونه بود كه هري پاتر به ملكوت اعلا پيوست. فقط جون من قبول كن اين ديگه هم طنز داشت هم درام بود

هوم جمله سازی بود یا داستان نویسی
یه جوری بود که انگار کلمه ها به زور به کار برده شده بودن...مثلا آدم اگه دستش بریده بشه با "شیطنت" فریاد میزنه!؟

یکی دیگه بنویس! مطمئنم که میتونی بهتر هم بنویسی!

تایید نشد.


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۵ ۱۲:۰۴:۳۶

مجازات گناهكاران رو دوست دارم چون
it makes me feel better so if you have any order I am in your service




كشتن كار هر كسي نيست


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۳:۵۶ دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۶
#6
بعد از مرگ دامبلدور تنها چيزي كه فكر هري را پر كرده بود اين بود كه چگونه از پس والدمورت بر آيد.در فرقه هم كسي متوجه او نبود.هر كس به مشغله ي خودش فكر مي كرد.ناگهان جرقه اي در مغز هري شروع به شعله ور شدن شد.او هنوز دو نفر را داشت.رون و هرميون.البته آنها هم پس از مرگ دامبلدور با انعطاف بيشتري با او رفتار مي كردند.هري با خودش فكر كرد كه اگر به كوچه ي دياگون برود و به تماشاي ويترين مغازه ها بپردازد آرامش بيشتري به دست خواهد آورد.ولي در همين موقع خانم ويزلي با بوقلموني كه در ظرفي طلايي قرار داشت آمد.در حاشيه ي ظرف بوقلمون چند نان سوخاري نيز قرار داشت.همه شروع به خوردن كردند ولي هري فقط به اين فكر مي كرد كه اگر كشته شود تكليف مردم چه مي شود.آيا والدمورت با عدالت با آنها رفتار خواهد كرد.از فكر خودش خندهاش گرفت.بعد از شام يه همراه رون و هرميون و جيني به كوچه ي دياگون رفتند.هري به ويترين مغازه ها نگاه مي كرد كه ناگهان صداي جيغي آمد.ا

بهتره داستانت کوتاه تر باشه.از کلمات تکرار کمتر استفاده کن و سعی کن کلمات رو صیح و در حای خودشون بکار ببری.یه داستان دیگه بنویس.موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۲۸ ۱۶:۵۶:۰۶

مجازات گناهكاران رو دوست دارم چون
it makes me feel better so if you have any order I am in your service




كشتن كار هر كسي نيست


Re: اسنیپ: مرگ‌خوار ولدمورت یا یار وفادار دامبلدور؟
پیام زده شده در: ۲۰:۰۳ جمعه ۲۵ خرداد ۱۳۸۶
#7
در مورد دامبلدور مطمئن بلشيد كه مرده چون ققنوس دامبلدور روز بعد هاگوارتز رو ترك كرد
درباره ي اسنيپ مطمئن باشيد كه كسي كه والدمورت رو مي كشه اسنيپه چون نه هري قدرت مبارزه با والدمورت رو داره هم اينكه اسنيپ انقدر جاه طلبه كه براي قدرت هر كاري مي كنه.همونطور كه دامبلدور رو كشت.و من اينجوري فكر مي كنم كه اسنيپ هري رو مي كشه وسريوس هم اسنيپ رو(چون هر دوي اين اشخاص اينقدر مهمند كه رولينگ يك كتاب رو براش نوشته و هم اينكه هر موضوعي از كتاب بعد از اتمام كتاب كاملا از داستان بيرون مي رفتند ولي اين دو نفر نه)(در مورد سريوس هم مطمئن باشيد كه برمي گرده وراهنماي هري بعد از دامبلدور خواهد بود) با تشكر


مجازات گناهكاران رو دوست دارم چون
it makes me feel better so if you have any order I am in your service




كشتن كار هر كسي نيست


Re: ضرب المثل های هری پاتری
پیام زده شده در: ۲۱:۴۸ شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۸۶
#8
چوب والدمورت آشغاله/هركي بخورهته شاغاله گر چو روزي قهر كند با هري/خدا به رحمت دهد جيني والدمورت همه را به چشم خود بيند مرگ خوارا رو بعد از مردن والدمورت باد شمرد برو ورد ياد گير مگو چيست ورد/كه اين است از هري پاتر شگرد آقاي ويزلي ماشين وزارت داره ماشينشم بوق داره برو اي مرگ خوار ابله در خانه ي هري زن


مجازات گناهكاران رو دوست دارم چون
it makes me feel better so if you have any order I am in your service




كشتن كار هر كسي نيست


عمرا هيچ كي اين اتفاق براش افتاده باشه
پیام زده شده در: ۲۱:۰۰ جمعه ۴ خرداد ۱۳۸۶
#9
من يه شب خوابيدم صبح بيدار شدم
زد به سرم برم اينترنت يه گشتي بزنم(البته يكم نامشروع)
بعد يهو يه خانم زيبا ظاهر شد گفت چي كار مي كني بيا جادوگران
ما تا اومديم از توهم اين خانمه رد بياييم ديديم تو جادوگرانم


مجازات گناهكاران رو دوست دارم چون
it makes me feel better so if you have any order I am in your service




كشتن كار هر كسي نيست


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۹:۲۱ شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۶
#10
يكي بود يكي نبود
يه روز هري تصميم گرفت با جيني و چو بره درياچه
ولي حدس مي زد فقط يكيشون بياد ولي هر دوشون مثه دوتا هووي خوب اومدن دنبال هري
ظاهرا هردوشون انگشتر هري رو زده بودند
ولي وقتي داشتند تو ساحل راه مي رفتند چيز خارق العاده اي ديدند
يه جمجمه بود
دل هري به پيچ و تاب افتاد
انگار از ديشب كه جيني و چو با هم غذا درست كرده بودند مسموم شده بود
هري رفت نزديك كه يه دفعه جمجمه پريد بالا و گفت:
نامرد چند تا چندتا
(نتيجه اخلاقي:بشر نبايد شلوارت دوتا شه)

با توجه به قوانین جدید تایید شد !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۳۰ ۲۲:۳۶:۲۰

مجازات گناهكاران رو دوست دارم چون
it makes me feel better so if you have any order I am in your service




كشتن كار هر كسي نيست






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.