فستیوال فیلم هالی ویزارد...
مردم با هجوم و مثل ندید بدید ها وارد سالن می شند و همین که تازه می خوان سرشون رو بالا بگیرند نور نارنجی رنگی می زنه تو چشماشون!
ملت پس از چند لحظه متوجه مي شن نور نارنجي از پروژکتور نارنجي رنگ و دکور نارنجي صحنه منشا گرفته!
لارتن کراوات نارنجی ش رو که با کت و شلوار یکدست نارنجی رنگش ست کرده بود رو صاف می کنه و پس از یکم صحبت به این صورت:
1..2..3..آزمایش می کنیم!
ملت سرجایشون خشک می شوند و لارتن هم با دستمالی عرقش را پاک می کند و آب دهانش را قورت می دهد:
خب..ملت جادوگر و ساحره سلام.
ملت مثل بچه مهدکودکی ها می گن:
سسسسلام...
لارتن دوباره دست به موهای چربش میزنه که انگار یه دو هفته ای حمام نکرده:
خب به پنجاهمین سالگرد فستیوال فیلم هالی ویزارد خوش اومدید.من لارتن کرپسلی هستم مجری این فستیوال ارزشمند
و طراح این صحنه ی بسیار خیره کننده هستم.
یه بچه از میان جمعیت با صدای نسبتا بلندی گفت:
لارتی جون یکم بیش تر از خودت تعریف می کردی!بد نگذره.
و همه ی مردم یک صدا زیر خنده می زنند.لارتن درخواست یک لیوان آب می کنه چون در اون لحظه به شدت در زیر فشار بوده
!
_خب!اولین فیلم این فستیوال رو معرفی می کنم."مستند دامبل".
ملت به این صورت دست می زنند:
و پرده نمایش به همراه تشویق های ملت کنار میره و پروژکتور های نارنجی خاموش می شند.
_و ما دعوت می کنیم از نقش اصلی این فیلم:آلبوس دامبلدور
دامبل در حالی که ریش های را سشوار کشیده
از میان جمعیت میاد بیرون و از پله های سن بالا میره.
از بالای صحنه یک تندیس به شکل ساحره ی روی جارویی که از جنس طلا ست می افته پایین و در دستان دامبل قرار می گیره.
دامبل میاد جلوی میکروفن و میگه:
من متعلقم به شما!
حاج کالین که در مراسم حضور داره توی بلوتوسش می گه:
دامبی بانوان مکرمه رو از مردان جدا کن!نامحرمیم ناسلامتی!
دامبی انگشتر نقره ای رو که برای جمع کردن ریش سشوار کشیده اش استفاده کرده رو صاف می کنه بعدش با کمی تعظیم از سن پایین میاد و در کنار هری و رون و هرمی میشینه.
ملت سرگرم تماشای تکه هایی منتخب از فیلم بودند که در اون صحنه دوست آبرفورث توسط یک اژدها خورده میشه.
صدای سرد بلاتریکس به گوش می رسد:
ما هری رو گرفتیم.تسلیم شید.به لرد باوفا بپیوندید.
لارتن هم سوء استفاده می کنه و پروژکتور های نارنجی رو توی صورت مرگخواران گرامی و محفلی ها می اندازه!
پس از چند لحظه...
هاگر که در 4 صندلی جا گرفته بود مرتب آه و ناله می کرد:
آی چشمم.همه چیز نارنجیه!
لارتن در اون زمان به این صورته چون خودش در معرض نور پروژکتور نبوده:
ملت بعد از نابینایی موقت و این که چشم هاشون دوباره رنگ ها رو بتونه درست ببینه دنبال مرگخوارا می گردند اما خبری ازشون نیست....
-------------
امیدوارم نسبت به پست های طنز قبلی ام بهتر باشه!