با سلام خئمت چوي عزيز بالا خره تائيدم كردي مرسي.---------------------------------------------------------------------------------------هري داشت در يكي ازجنگل هاي دره گودريك به دنبال جانپيچ ها مي گشت و براي اينكه حوصله اش سر نرود واكمنش را هم با خود آورده بودو داشت آهنگ لكنت بنيامين رو گوش مي كرد.
كه يكدفعه چشماش به جمال هاگريد روشن شد فوري واكمش رو مخفي كرد كه كسي نبينه و بعد به سمت هاگريد رفت تا ببينه اون براي چي اونجاست وقتي كه رفت ديد كه هاگريد تنها نيست خانم ماكسيم و گراپ و يه غول ديگه هم همراهش بود كه هري اونو نمي شناخت اماوقتي كه ديد گراپ رفت و كنار اونيكي غول نشست يه حدسايي زد و لي دوباره گفت ولش كن جلو رفت و به خانم ماكسيم و هاگريد سلام داد كه يكدفعه ديد گراپ و اونيكي غوله دارن بهش چشم غره مي رن هري پرسيد:
ممموضوع چيه.
كه گراپ گفت:
تو به من و خانم من نكرد سلام.
هري گفت:
آهان خوب سلام.
بعد روشو كرد به طرف هاگريد و خانم ماكسيم كه ببينه اونا براي چي با اين دوتا غول اينجا هستند كه هاگريد جوابشو داد و گفت:
من وخانم ماكسيم اومديم ماه عسل و گراپ و گورداك هم اومدن ماه عسل. چيزي مي خوري.
همين كه هري اومد بگه نه مرسي بايد برم كاردارم گراپ فرياد زد:
وااكمنهري كه داشت از ترس تو خودش ميخيسيد
گفت:
ببببخشيد چي چي گفت.
هاگريد گفت:
واكمن همراته هري.
هري گفت:
آآآره
هاگريد گفت:
آهنگ بنيامين هم توشه.
هري دوباره گفت:
آآآره
هاگريد گفت: زود بدش به گراپ.
هري گفت:
نمي خوامكه يكدفعه حس كرد داره تو آسمون سرو ته ميشه م كوله اش هم داره از پشتش در مياد همين كه هري سرش رو بر گردوند ديد كه گراپ اونو سرو ته كرده و كولش هم تو دست گورداكه. هري كه اين صحنه روديد.
دادزد:
هاگريد كمكهاگريد هم گفت:
متاسفم هري.
هري هم در اين لحظه چوب دستي اش را در آورد و هم زمان با اين كار هري گورداك هم واكمن هري رو در آورد و گراپ هم هري را رها كرد و هري هم با سر به زمين برخورد كرد و مثل تاپاله اژدها رو زمين پخش شد.
اصلا نگران نباشيد ها هري هيچيش نشدفقط يه سه. چهار ساعتي بيهوش بودو بعد هم يه سه. چهار هفته اي تو بيمارستان بستري بود.---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------تو رو خدا اين رو قبول كنيد چون هم طنز داشت و هم به عكس مربوط بود . در ضمن هموت طور كه چو به ديگران گفته بود من ديالوگها را توي يك خط جدا نوشتم تا ديگه چه طوري نشون بده .با كمال تشكر از تمام دست اندر كاران اين سايت و چوي عزيز.
هوووم واکمن؟ بنیامین؟
با یخورده تلاش میشه بدون استفاده از موارد غیر هری پاتری، طنز نوشت!
اینجور چیزای غیر هری پاتری میتونن به کار برن به صورتیکه محور اصلی داستان نباشن...یعنی فقط یه تیکه یا طنز کوچیک...دیگه حداکثر دو سه سطر!
در ضمن معلوم نشد گراوپ واسه چی اینقدر علاقمند بوده به بنیامین و واکمن! اگه توضیح میدادی بهتر می شد!
تایید نشد!