لینک عکسساعت 12:00 شب بود جز صدای قطره های بارانی که به شیشه های پنجره می خورد صدای دیگری به گوش نمی رسید.هری در کنار پنجره ی اتاق خوابش در خانه ی دورسلی ها نشسته بود و مدام بالا و پایین خیابان پریوت درایو را از پنجره ی باران شسته ی اتاقش نگاه می کرد.تنها روشنایی خیابان تیر چراغ برغ کهنه ای بود که با سو سوی ضعیف خود اندکی آنجا را روشن کرده بود.
چند دقیقه ای گذشت و هری احساس خواب آلودگی زیادی کرد.صورتش بر روی شیشه ی پنجره کمی سر خورده و عینکش کمی کج شد و نا خود آگاه به خواب عمیقی فرو رفت.
چند لحظه بعد بود که ناگهان زنگ خانه به صدا در آمد.هری با حالتی عصبی از خواب پرید عینکش را ساف کرد و به خیابان نگاه کرد.در همان حال عمو ورنون با عصبانیت از اتاقش بیرون آمد و فریاد زد:کدوم احمقیه که این موقه شب امده؟
هری دوان دوان از پله های اتاقش پایین آمد وبه عمو ورنون نگاه کرد که در را باز کرده بود و به مردی که در مقابلش بود نگاه می کرد.
دامبلدور کخ در آستانه ی در ایستاده بود گفت:شب به خیر.شما باید آقای دورسلی باشید.من دامبلدور هستم.امشب آمدم تا ...
در همان لحظه هری جلو آمد و دامبلدور گفت:سلام هری خوشحالم که دوباره می بینامت.
عمو ورنون نگاه تحتیر آمیزی به هری انداخت و با غصبانیت دوباره به دامبلدور خیره ماند.از آنجایی که عمو ورنون هیچ نشانه ای برای دوت او به داخل منزل از خود نشان نداد دامبلدور خود از کنار او گذشت و به هری گفت:دوستانت رون و هرمیون از تو دعوت کردند تا بقیه ی تعطیلات را در پناهگاه بگزرانی و من امشب تو را به آنجا می رسانم.
هری به سرعت برگشت و از طبقه ی بالا چمدانش را که آماده کرده بود کشان کشان پایین آورد وبه دامبلدور گفت:من آماده ام.
دامبلدور با خوشحالی گفت:پس خوبه قبل از رفتن یه تسکر هم از مهمان نوازیه آقای دورسلی داشته باشیم.
دامبلدور لبخندی به عمو ورنون زد و از در خارج شد.هری به سرعت به دنبال او رفت و همین که هری خارج شد عمو در را کوبید و فریاد زد:مردک دیوانه.
دامبلدور لبخند دیگری زد وهر دوبه خیابان خیس قدم گذاشتند.
مرسی خوب بود.... فقط اگه میشه دیالوگ هات رو به زبون گفتاری بنویس...ملموس تره! مثلا به جای این:
دوستانت رون و هرمیون از تو دعوت کردند تا بقیه ی تعطیلات را در پناهگاه بگزرانی و من امشب تو را به آنجا می رسانم.
بنویسی:
دوستانت رون و هرمیون از تو دعوت کردند تا بقیه ی تعطیلات رو در پناهگاه بگذرونی و من امشب تو رو به اونجا می رسونم.
درسته که حرفای دامبلدور باید خیلی بزرگ منشانه(!) باشه ولی میشه با دیالوگ گفتاری هم این حالت رو درست کرد!
اندازه پستت خیلی خوب بود...سعی کن همیشه همینقدری بنویسی!
یه چیز دیگه هم اینکه سعی کن غلط املایی نداشته باشی...کیفیت پستتو پایین میاره!
تایید شد!