هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۲:۴۵ چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۶
#1
جلسه دوم گیاه شناسی
پروفسور پیتر پتی گرو سر به زیر با قدم هایی آرام در حالیکه فین فین میکرد وارد کلاس شیشه ای شد.
آن روز هوا مه گرفته بود و باران تندی همچون شلاق به شیشه هایی که به جای سقف در کلاس گیاه شناسی بود بر خورد میکرد.

پیتر ردای سیاهش را در آورد و بر روی جا لباسی خاک گرفته ای انداخت سپس در پاشنه ی پا چرخید و با چوب دستی اش ضربه ی آرامی بر تخته وارد کرد.
کلماتی بر روی تخته ظاهر شد ولی پیتر پتی گرو با یک بشکن توجه بچه ها را به خود جلب کرد.

پیتر پتی گرو در حالی که در طول کلاس قدم بر میداشت بدون هیچ مقدمه ای سر اصل موضوع رفت : برای درس امروزتون من از آلبوس دامبلدور اجازه گرفتم و شما رو توسط پورت کی به حوالی آزکابان میفرستم!
با شنیدن این جمله که از دهان استاد درس گیاه شناسی بیرون پرید همهه ای از سر تعجب و وحشت در میان بچه ها در میان گرفت.

یکی از دانش آموزان که از گروه هافلپاف بود از میان دانش آموزان دست بلند کرد.
_ ببخشید آقا! ولی اونجا پر از دیوانه سازه!
پیتر پوزخندی از سر تمسخر بر گوشه لبش نشست سپس گفت : دیوانه ساز ها از آزکابان بیرون نمیان!
او در حالی که با چوب دستی اش بازی میکرد به گلی نسبتاً بزرگ ، با گلبرگهایی به رنگ قرمز آتشین و ساقه ای قهوه ای.
گل تقریباً اندازه قد یک بچه یک ماهه بود .
پیتر با دست زدن توجه بچه ها را دوباره به خود جلب کرد . سپس گفت : خب همون طور که میبیند شما باید در حاشیه آزکابان به دنبال این گل بگردید.
گل نسبتاً کوچیکه و اسمش جاگورا هست. ولی از قدیم گفتن فلفل نبین چه ریزه برو کج و کوله هاشو سوا کن ! این گل در میان گل برگ های قرمز و ظاهراً بی خطرش دندان هایی به بزرگ هر کدوم یک شاخ کرگدن داره!پس باید مواظب باشید ... بلافاصله که بهش نزدیک میشید اون به شما میپره و میگرتون.
به تخته اشاره کرد و ادامه داد : تنها راه دفاع از خودتون در برابر این گیاه طلسم "لورین اردولین" هست که باعث میشه یک بی حس کنندگی چند ساعته رو به گل بده!
_ بیشتر از این وقت رو نباید تلف کنید!

سپس به طرف یک پورت کی که در میز کناری بود و به شکل یک فنجان قهوه بود اشاره کرد و متذکر شد :
_ به هیچ وجه من الوجه بیشتر از فاصله چهار متر به دیوار های آزکابان نزدیک نمیشید. هر کدوم از شا باید به گروه های دو نفری تقسیم بشید و یک گیاه از همین گیاه رو برای من بیارید.

سپس بر روی صندلی اش نشست و شاهد این بود که دانش آموزان تک تک به طرف پورت کی میروند و غیب میشوند.

---------------------------------------------------------------
همون طور که میدونید تکلیف ها به صورت دنباله دار هست! ( این رو با فونت بزرگ نوشتم باز دبه در نیارین! )
تکلیف در تاپیک آزکابان هست .

تذکر 1 : ابداً به هیچ وجه در پست هاتون چیزی از دانش آموزا ، تکلیف درس گیاه شناسی ، هاگوارتز و... نمیبرید ! در غیر این صورت امتیاز داده نمیشه!

تذکر 2 : سوژه با توجه به نزدیک بودن به آزکابان باید طنز باشه!
اینجوری میشه اتفاقات زیاد رو شرح داد


تصویر کوچک شده
شناسه قدیم من : بورگین


Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۱۳:۴۴ سه شنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۶
#2
امتیازات جلسه اول گیاه شناسی

گریفیندور :
پرسی ویزلی : 25
چارلی ویزلی : 24
پردفوت : 23
لاوندر براون : 25
الیور وود : 26
آرتور ویزلی : 24
پروفسور سینیسترا : 27
هرمیون گرنجر : 25

هافلپاف :
اما دابز : 30

اسلایترین :
ایگور کارکاروف : 27
سوروس اسنیپ : 26

راونکلاو :
متاسفانه هیچ کس شرکت نکرد!

امتیازات در کل :
اسلایترین : 53
هافلپاف : 30
گریفیندور : 199
راونکلاو : 0


با احترام


تصویر کوچک شده
شناسه قدیم من : بورگین


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۳:۳۱ سه شنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۶
#3
نقد پست های کلاس گیاه شناسی :

ایگور کارکاروف
از کلمات تکراری زیاد استفاده کرده بودی ... بعضی از فعلات ناقص بود و بعضی ها دو بار تکرار شده بود. از علامت (!) هم زیاد استفاده کرده بودی. طول پستت خوب بود و در کل پست روان و خوبی بود.
امتیاز 27

سوروس اسنیپ
از شکلک بسیار مناسب ، به جا و خوب استفاده کرده بودی.مشکلی تو استفاده از قواعد گرامری وجود نداشت فق طول پستت مناسب نبود.
از قسمت های طنز جالبی هم استفاده کرده بودی.
امتیاز : 26

اما دابز
پستت تقریباً از تمام جهات کامل بود!
طول پست مناسب ، استفاده به جا از شکلک ها ، طنز خوب و عالی ، استفاده از قواعد گرامری بسیار عالی...
توصیفات صحنه بسیار خوبی انجام داده بودی و من هیچ مشکلی در پستت ندیدم.
امتیاز : 30

پرسی ویزلی
پاراگراف بندیت مشکل داشت و از قواعد گرامری در بعضی جاها مناسب استفاده نکرده بودی.
توصیفاتت خوب بود و از تیکه های طنز جالبی استفاده کرده بودی.
امتیاز : 25

چارلی ویزلی
از نقطه در پایان جملت استفاده نکرده بودی. با این که سوژه طنز بود از شکلک استفاده نکرده بودی که باعث خشک جلوه دادن پستت بود.طول پستت هم مناسب نبود
پاراگراف بندیت هم نسبتاً خوب بود.
امتیاز : 24

پردفوت
غلط املایی زیاد داشتی. با اینکه سوژه طنز بود شما هم مشکل چارلی ویزلی عزیز رو داری و از شکلک مناسب استفاده نکرده بودی.پستت همه اش دیالوگ بود و صحنه سازی نداشت.
طول پست مناسب بود.
امتیاز : 23

لاوندر براون
پست تقریباً قابل قبولی بود فقط طول پستت یکم مشکل داشت و کم توصیف صحنه کرده بودی.
از شکلک ها مناسب و به موقع استفاده کرده بودی و قاعد گرامری رو مناسب اجرا کرده بودی.
امتیاز : 25

الیور وود
از تیکه های طنز بسیار خوبی استفاده کرده بودی.
طول پستت مناسب بود و بسیار خوب داستان رو جلو برده بودی و پست قبل رو کامل کرده بودی.
فقط از شکلک ها زیاد استفاده کرده بودی و پاراگراف بندیت زیاد جالب نبود.
امتیاز : 26

آرتور ویزلی
بهترین و مثبت ترین نکته پستت طول مناسبش بود.
به جای اینکه از توصیفات چهره توی پرانتز استفاده کنی بهتر بود برای جالب تر شدن پستت و خارج شدن از بیروحی اون از شکلک استفاده میکردی.پستت همش دیالوگ بود و صحنه سازی هم نداشت.
امتیاز : 24

پروفسور سینیسترا
قسمت های طنزت عالی بود.از شکلک ها به موقع و مناسب استفاده کرده بودی و از قواعد گرامری هم خوب استفاده کرده بودی.
فقط طول پستت یکم نا مناسب بود.
امتیاز : 27

هرمیون گرنجر
پستت خیلی طولانی بود! قبول دارم که سوژه طنزه ولی نباید اینقدر لرد ولدمورت رو کوچیک نشون میدادی ، به خاطر اینکه پیاه اصلی نمایشنامه ها باید هری پاتری بودنشون باشه.
پاراگراف بندیت مناسب ، خوب و به جا بود . از smily ها هم خوب استفاده کرده بودی.
امتیاز : 25

امتیازات در کل :
اسلایترین : 53
هافلپاف : 30
گریفیندور : 199
راونکلاو : 0


تصویر کوچک شده
شناسه قدیم من : بورگین


Re: دفتر ناظرین شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۰:۱۲ سه شنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۶
#4
امیدوارم مشکل ایگور عزیز حل شده باشه!

ادوارد بونز عزیز من موافقم با زدن تاپیک با مجوز!
اینجوری تاپیک هایی که بدون مجوز زده میشه گویا یکم مشکل داره و اون تاپیک هایی که به سرعت زده میشه خب،پسوند ارزشی بهش میخوره!
به نظرم بهتره این طرح برداشته بشه

این نظر من بود نظر شما حائز اهمیته!

با احترام


تصویر کوچک شده
شناسه قدیم من : بورگین


باشگاه اسلاگهورن
پیام زده شده در: ۱۴:۳۲ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۶
#5
در خانه اسلاگهورن
اسلاگهورن در حالیگه با سیبیل هایش بازی میکرد زیر لب دشنامی به بخت بد خود داد و گفت : لعنت بر هچی علافه! این هری هم مارو شیش سال علاف کرده خب اگر با جینی نمی خوای وصلت کنی بدش به من دیگه اه اه اه!
لگدی به پایه ی مبل چرمی اش زد و دوباه بر روی کاناپه ولو شد.
_ این ولدی هم که همین چند ساعت پیش از من زن میخواد! قاط زده ها!
کمی به فکر فرو رفت...
_ اوره کا اوره کا! تصویر کوچک شده فهمیدم!
اسلاگهورن از جا پریده بود و از شدت هیجان دسته مبل را چنگ زده بود.
زیر لب نقشه ای را که در عرض چند ثانیه به ذهنش خطور کرده بود را مرور کرد...
_ میرم و جینی و هری رو میدزدم ... هری رو شکنجه میدم به خاطر اینکه منو اینقدر علاف کرده و جینی رو...! یوها ها ها!
دست هایش را از رضایت به هم مالید.باید تا شب صبر میکرد و بعد...!

نیمه شب
نور دل انگیز مهتاب از پنجره ی باز اتاق به داخل طراوش میکرد و باعث میشد که اسلاگهورن در حالیکه صبورانه بر روی صندلی اش نشسته است دیده شود.
ناقوس کلیسا ای در دور دست دوزاده بار به صدا در آمد که حاکی از این بود که نیمه شب فرا رسیده است.
صدای جیر جیرک ها مانند ریتم موسیقی در هر شب خدا شنیده میشد.
اسلاگهورن آهی از سر رضایت کشید ، نفس عمیقی فرو خورد و سپس از جا بلند شد.
ردای قهوه ای رنگش را از جا لباسی برداشت و دستش را به طرف جیبش برد تا از وجود چوب جادویش مطمئن شود سپس بی صدا از خانه بیرون آمد و با صدای پاقی غیب شد...!

خانه ویزلی ها
اسلاگهورن با ظرافت در نزدیکی انه ویزلی ها در پشت انبوهی از بوته های رز ظاهر شد.
اکنون مه رقیقی بر فضا حکم فرما شده بود ...
اسلاگهورن نیم نگاهی از پشت بوته ها انداخت.
طبق اخباری که جاسوس هایش از خانه ویزلی ها به دستور او برای وی آورده بودند خانم و آقای ویزلی به تئاتر میرفتند و دو پسر دو قلوی آنها فرد و جرج ویزلی در مغازه شوخی هایشان میخوابیدند.
هری پاتر و جینی از نیمه شب به بعد در خانه تنها میبودند و این وقت بهترین زمان برای گرفتن آنها بود.
سپس پس از ده دقیقه انتظار ، خانم و آقای ویزلی در حالیکه در آستانه در ظاهر شده بودند برای هری و جینی دستی تکان دادند و در یک لحظه غیب شدند.
اسلاگهورن : الان وقتشه!
به طرف در حرکت کرد ، خمیده بود و در سایه ها حرکت میکرد تا در زیر نور ماه هیکل درشت اندامش هویدا نشود.
بی صدا قدم برداشت و وارد خانه ویزلی ها شد.

-----------------------------------------------------------------
سوژه اصلی : اسلاگهورن ، موفق به دزدیدن هری و جینی میشه...
سعی کنین از وجود جینی استفاده کنین به عنوان سوژه فرعی برای اسلاگهورن
از طرفی هم هری پاتر زندانی در خانه ریدل برای دست شویی میره و از اون طرف هم لرد میاد دست شویی و اینا با هم تو دست شویی ملاقات میکنن


تصویر کوچک شده
شناسه قدیم من : بورگین


Re: کافه تفريحات سياه!
پیام زده شده در: ۱۱:۵۸ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۶
#6
سوژه جدید
در خیابان های شهر لندن هنوز مه صبح گاهی فروکش نکرده بود و سرمای خود رابر تن پیاده هایی که در پیاده رو های دراز و طولانی راه میرفتند می چسباند.
جز هر از گاهی صدای بوق ماشین می آمد دیگر هیچ چیزی سکوت دل پذیر آنجا را نمی شکست...

در پیاده روی سنگ فرش شده ، چندین سیاه پوش در حالیکه گویا فردی را دوره کرده و نیز راه میرفتند باعث جلب مشنگ هایی می شد که صورتشان را در یقه اشان فرو کرده بودند تا از گزند باد سرد در امان باشند.

مردی با وقار و بی مو در حالیکه با رضایت بر سنگ فرش های پیاده رو قدم بر می داشت به فردی که کم خمیده پشت بود و در سمت راستش قرار داشت گفت : هی پیتر ! مطمئنی این دور و برا مو میکارن؟! من پا نشدم این همه راه بیام لندن تو دل زندگی مشنگا که بعدش هیچی ! حواست باشه من تو رو مسئول میدونم.
پیتر : بله ارباب ... من مطمئنم اینجایی که دارم میبرمتون یک جایی که تمام اون پول و پله دار ها میان توش و مو میکارن!
لرد ولدمورت با صدایی که مملو از نارضایتی بود گفت : این همه مرگ خوار دور و برم رو گرفتین سر که نیاوردین! حالا چرا اینقدر راهش دوره؟چرا ما آپارات نمیکنیم؟تئودور من از تو دلیل میخوام!

دست چپ لرد ولدمورت که گویا تئودورنات نام داشت با صدایی دو رگه گفت:به خاطر اینکه با همین لباس هایی که اینقدر تاکید داشتیم با همین رداها بیاییم به اندازه کافی جلب توجه میکنیم ... دیگه چه رسد به اینکه بخایم جلوی مشنگا آپارات کنیم!

کمی بعد
سیاه پوشان که مرگ خوار نام داشتند ، در جلوی دری بزرگ ایستادند که بر سردرش نوشته بود : مغازه کاشت مو بوری! کاشت انواع موهای ژاپنی ، آلمانی ، آمریکایی ، افغانی ، قرپانداقانی و ... به طور کاملاً طبیعی!
لرد ولدمورت : خب منتظر چی هستین بریم تو دیگه ای بابا!
یکی از مرگ خواران : اینجوری که نمیشه باید حد اکثر دو نفر برن تو چون
باعث جلب توجه زیادی نشه!
لرد ولدمورت : تصویر کوچک شده آها فهمیدم! پیتر تو با من میایی یک زمانی تو کاشت مو کار میکردی !
و لرد دست پیتر را با خشونت گرفت و کشید و به مغازه برد.

در داخل مغازه
لرد ولدمورت به همراه پیتر در حالیکه سعی میکردند کمترین توجهی رو جلب کنند به طرف خانم منشی ای رفتند که در پشت میز بزرگی نشسته بود.
پیتر رو به خانم منشی : سلام خانم منشی! ما ویزین گرفته بودیم کی وقتمون میشه؟!
خانم منشی : یک چند دقیقه دیگه!الان دکتر دارن یک مریض رو معالجه میکنن!
پیتر سری به نشانه موافقت تکان داد و همراه با لرد ولدمورت بر روی صندلی های آبی رنگ انتظار نشستند تا وقت آنها برسد.
پیتر رو به لرد : ولدمورت یک دقیقه آروم مینشینی تا من برم مرلینگاه...
سپس دستی به سر لرد کشید و گفت : آفرین پسر خوب
و به طرف مرلینگاه حرکت کرد...

در اتاق انتظار ، در اتاق پزشک باز شد و فردی دقیقاً شبیه لرد ولدمورت، با همان بینی نداشته و بدون مو ، در آستانه در ظاهر شد.
تنها تفاوت آنها در این بود که لرد ودلمورت با ردای سیاه و فردی که شبیه لرد بود کت شلواری سیاه رنگ و گران قیمت پوشیده حاضر شده بودند.
فرد تازه وارد بدون اینکه به اطرافش توجهی بکند به طرف در رفت و از مغازه خارج شد.
پزشک با دست به لرد اشاره کرد و به او فهماند که برای معالجه به داخل اتاق برود.
لرد : این پیتر ذلیل شده کدوم گوریه؟
سپس بدون هیچ حرفی بلند شد و به طرف اتاق رفت.
در همان حال پیتر که چشماش باز شده بود () از در مرلینگاه بیرون آمد.
پیتر : لردی ... ولدی.... کجایی عزیزم؟
سپس رو کرد به خانم منشی و گفت : ببخشید این مریض ما کجا رفت؟همون کچله رو میگم؟
منشی در حالیکه به در اشاره میکرد گفت : از اون طرف رفت!

در بیرون مغازه
مرد کت شلوار پوشیده در بین مرگ خواران گرفتار شده بود.
دالاهوف : چه جیگر شدی ولدی جون!
مرد کت شلوار پوشیده : ولدی کیه ... مرد حسابی منو ول کن تا برم!
ناگهان در باز شد و پیتر در آستانه در ظاهر شد.
پیتر : خب دیگه ، بروبچ ، بقیه حرفاتونو تو مقر مرگ خوارا چون عجله داریم همین حالا آپارات میکنیم.
و بعد با صدای پاقی نا پدید شدند دریغ از اینکه لرد ولدمورت ، رئیس آنها در شهری مشنگی بدون هیچ اطلاعی از زندگی آنها گیر افتاده است!


تصویر کوچک شده
شناسه قدیم من : بورگین


Re: اگه شما جای رولینگ باشین چه شخصیت جدیدی را وارد کتاب هفتم می کنید؟
پیام زده شده در: ۱۰:۴۶ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۶
#7
من با پرسی موافقم...!
البته به نظرم باید رولینگ نمیاد یک جادوگر قوی رو وارد داستان بکنه ، اون میاد یک جادوگری رو به کمک هری میاره که بیشتر دور و بر لرد ولدمورت باشه و چه کسی بهتر از پیتر پتی گرو؟!

همون طور که تو کتاب ها هم اشاره شده ، پیتر _ البته به جز موقعی که به عنوان اسکابرز بوده _ پیش لرد ولدمورت خدمت میکرده ...!
مسلماً او نکات بیشتری از اسرار لرد ولدمورت رو از دیگر مرگ خوارا میدونه...


تصویر کوچک شده
شناسه قدیم من : بورگین


Re: دفتر ناظران محترم تالار اصلی
پیام زده شده در: ۱۰:۱۷ چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۶
#8
ببخشید من یک چند وقت پیش هم پست زدم و درخواست کردم ولی ایگور یا دابی ( مسئله اینست!؟! ) عزیز گفتن که فعلاً تاپیکی زده نمیشه!
حالا من اومدم بی زحمت دوباره درخواستم رو بدم و امیدوارم که قبول بشه:

با سلام خدمت ناظرین محترم تالار اصلی!
مجوز یک تاپیک میخواستم با عنوان " نشان چهار گروه هاگوارتز "
در این تاپیک ما در مورد نشان چهار گروه و رابطشون با بنیان گذار اونجا ، استعداد های آنها و... بحث میکنیم.
مثلماً این نکته اتفاقی نبوده و هر حیوان ربطی به استعداد های افراد در گروه های مذکور دارد.

امیدوارم مجوز داده بشه ... تاپیک خیلی خوبی میشه

با تشکر


تصویر کوچک شده
شناسه قدیم من : بورگین


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۵۱ دوشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۶
#9
مکان : دژ مرگ
زننده پست : پیوز
شماره پست : 485
نقد :
اشکالات پست شما :
از شکلک خیلی خیلی زیاد استفاده کرده بودی و در عوض از توصیفات چهره اصلاً استفاده نکرده بودی!
بهتر بود به جای بعضی از شکلک ها که میشه اونها رو به راحتی توصیف کرد از حالات چهره استفاده میکردی!
پستت پارگراف بندی مناسبی نداشت.
سوژه رو خوب پیش نبرده بودی ، و در آخر یکم سوژه قفل شده بود...
در کل پستت جای کار خیلی زیادی داشت و معلوم بود که خیلی سریع نوشتیش.

نکات مثبت پست :
طول پستت بهترین گزینه پستت بود!
خیلی طول پستت مناسب بود و با اینکه سوژه رو خیلی خوب پیش نبرده بودی باز هم تونستی با ظرافت یک سوژه تقریباً جدید رو بدی به نفر بعدی که میخواد پست بزنه

امتیاز : در کل 50 از 100

--------------------------------------------


تصویر کوچک شده
شناسه قدیم من : بورگین


Re: ارتش وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۷:۳۰ دوشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۶
#10
1-اگر در یک بیابان گیر بیفتید کدام را ترجیح میدهید؟

الف)آفتابه مرلین
ب)ریش مرلین
ج)هدویگ
د)سبیل هریس اسلاگهورن

2-ریش مرلین بهتر است یا پر هدویگ؟

الف)پر هدویگ
ب)پر هدویک
ج)پر جغد سفید!
د)هیچکدام

3-محفل را بیشتر دوست دارید یا کریچر؟

الف)کریچر
ب)محفل
ج)مرگخواران
د)بوووق

4-اگر کفش 2000 گالیونی خریده باشید و بند کفشتان در قزوین باز شود و کفش در حال افتادن از پایتان باشد کدام کار را انجام میدهید؟

الف)خم میشوید و بند را میبندید!
ب)زندگی مهمتر از کفش است!
ج)خم میشوید ولی بند را نمیبندید!
د)هیچکدام!

5-آیا میتینگ 30 تیر را میایید؟(توجه کنید که برای جشن کتاب است!)

الف)بله!
ب)درسته!
ج)راست میگویید!
د)خیلی خوبه!

6-آفتابه کالین را دوست دارید یا آفتابه مرلین؟

الف)آفتابه کالین
ب)آفتابه ای که مال کالین است!
ج)آفتابه ای که متعلق به کالین است!
د)کالینی که آفتابه است!

تایید شد..درجه شما به زودی اعلام خواهد شد!ممنون از عضویت در گروه!


ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]Igor[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۸ ۱۹:۰۱:۵۲

تصویر کوچک شده
شناسه قدیم من : بورگین






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.