هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (hamedbaratimehr@gmail.com)



Re: چه كسي باعث مرگ سيريوس شد؟!!
پیام زده شده در: ۱۶:۴۷ جمعه ۱۲ بهمن ۱۳۸۶
#1
من با دلايلي رو كه هري عزيز آورده قانع نشدم چون اگه سيريوس ميخواست خودكشي كنه جاخالي اول رو نميداد .در كل من معتقدم
سيريوس خود كشي نكرد ...اما دلايلي كه هري آورده هم جالبن .
باتشكر


هري پاتر ابدي شد بياييد ما هم ابدي شويم


Re: دامبلدور مار زبانه؟
پیام زده شده در: ۱۲:۱۱ شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۶
#2
رولينگ تو يك مصاحبه اعلام كرده كه دامبلدور مارزبانه .
ازش پرسيدن آيا دامبلدور ميتونه به زبان مارها صحبت كنه يا اينكه زبون اونا رو بفهمه؟ رولينگ هم جواب مثبت داده يعني دقيقا همون جوابي رو كه هلگا هافلپاف گفته.مصاحبه اش هم در سايت دمنتور موجوده .
با تشكر


ویرایش شده توسط ادگار بونز در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۲۴ ۱۲:۱۸:۰۴

هري پاتر ابدي شد بياييد ما هم ابدي شويم


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۲۰ سه شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۶
#3
سلام ميخواستم بدونم كه ميتونم به ريونكلاو برم يا نه چون يك ماه هم از ورودم به ايفاي نقش نميگذره فكر نكنم مشكلي باشه اگه ميشه زحمتشو بكشيد
با تشكر


اگه قوانین ایفای نقش رو خونده باشی نوشته شده فقط در صورتی تغییر گروه ممکنه که شما یک هفته از وردتون به ایفای نقش گذشته باشه نه بیشتر.
گروه ها اصلا با هم فرقی نمیکنن پس خیلی اهمیتی نداره شما کجا باشی.


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۲۱ ۱۱:۱۳:۰۱

هري پاتر ابدي شد بياييد ما هم ابدي شويم


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۲:۵۵ سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۶
#4
سلام
من ميخواهم عضو محفل ققنوس باشم بايد چكار كنم؟
من شناسه نمايشي خود را تغيير دادم اما در ليست اعضاي آن لاين شناسه قبلي من مي آيد چطور ميتوتنم درستش كنم؟ قبلي : hamed potter فعلي : ادگار بونز
با تشكر


ویرایش شده توسط ادگار بونز در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۱۳ ۱۳:۰۰:۳۰

هري پاتر ابدي شد بياييد ما هم ابدي شويم


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۲۰ دوشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۶
#5
نام : ادگار
نام خانوادگي : بونز
سال تولد : 1940
گروه : گريفيندور
ويژگيها : موي كوتاه - قد بلند - خوش اخلاق - توانايي اختراع طلسم و داراي مدال مرلين درجه 1 به خاطر اختراع طلسمهاي تدافعي فراوان - معجون ساز قهار - عضو محفل ققنوس سابق و فعلي .
چوبدستي : چوب درخت افرا با پر دم ققنوس- سبك و انعطاف پذير
رنگ مو : مشكي
رنگ چشم : قهوه اي
سپر مدافع : شير نر
علاقه منديها : مبارزه با ولدمورت و مرگخواران و ديوانه سازها .
محل زندگي : گودريك هالو
توضيحات : من برادر بزرگتر آمليا بونز هستم . در سال 1957 تحصيلاتم را در گريفيندور در حالي كه ارشد بودم به پايان رساندم ولي مانند خواهرم به وزارتخانه نرفتم و به تاليف كتب طلسمهاي تدافعي روي آوردم . و به محفل ققنوس نيز پيوستم تا دنيا را نجات دهم

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۱۳ ۱۲:۳۲:۳۶

هري پاتر ابدي شد بياييد ما هم ابدي شويم


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۳۲ یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۶
#6
نام : ادگار
نام خانوادگي : بونز
گروه : گريفيندور
چوبدستي : چوب درخت راج با مغز رگ اژدها
ويژگيها : خوشتيپ و قد بلند - تواناييهاي زياد جادويي_ عضو محفل ققنوس
زندگينامه : وي برادر بزرگتر آميليا بونز است ودر سال 1940 بدنيا آمد و در سال 1957 تحصيلاتش را در حالي كه ارشد بود به پايان رساند . و عضو محفل ققنوس سابق و فعلي است .لينك تاييد در كارگاه نمايشنامه نويسي
لينك تاييد در بازي با كلمات


من یه معرفی کامل از این شخصیت میخوام...به معرفی اعضایی که تایید شدن نگاه کن. ممنون


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۱۲ ۱۸:۵۹:۴۱

هري پاتر ابدي شد بياييد ما هم ابدي شويم


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۰۱ یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۶
#7
نام : برتي
نام خانوادگي :بات
سن:40
شغل : فروش دانه هاي همه مزه خودم
گروه:گريفيندور
ويژگيها:خوش اخلاق . دامبلدور از دونه هام خوشش نمياد نميدونم چرا؟ ولي من از خودش خوشم مياد .دلم هم ميخواد عضو محفلش باشم .
ظاهر:خوشتيپ و تپلي
علايق : دونه هام . دامبلدور و داداشش . مبارزه با ديوانه ساز ها و ولدمورت
زندگينامه : برتي بات در سال 1967 به دنيا آمد . در سال 1984 تحصيلاتش را در گريفيندور به پايان رساند و دانه هاي همه مزه خودش را دوسال بعد اختراع كرد .

لينك تاييد در كارگاه نمايشنامه نويسي
لينك تاييد در بازي با كلمات

این شخصیت نیست یلکه نام یه نوع خوراکیه. از لیست شخصیتها یه شخصیت دیگه انتخاب کن. ممنون


ویرایش شده توسط hamed potter در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۱۱ ۱۱:۰۶:۲۷
ویرایش شده توسط hamed potter در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۱۱ ۱۱:۱۴:۴۵
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۱۱ ۱۲:۵۲:۱۸

هري پاتر ابدي شد بياييد ما هم ابدي شويم


Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۱۹:۵۶ شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۶
#8
سلام
ميخواستم بدونم اگه لرد سياه اينقدر در ذهن خواني قويه كه ميتونه ذهن اسنيپ رو هم بخونه پس چرا دامبلدور ميخواست هري اكلامانسي ياد بگيره؟
با تشكر


هري پاتر ابدي شد بياييد ما هم ابدي شويم


Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۱۷:۵۴ جمعه ۹ شهریور ۱۳۸۶
#9
اگه ولدمورت تو خوندن ذهن اينقدر قويه كه حتي ذهن اسنيپ رو هم ميتونه بخونه پس چرا دامبلدور ميخواست كه هري اكلامانسي
ياد بگيره ؟


هري پاتر ابدي شد بياييد ما هم ابدي شويم


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۳:۵۳ جمعه ۹ شهریور ۱۳۸۶
#10
هري از سالن عمومي بيرون آمد و از دور هرميون را ديد كه به سمتش مي آمد . وقتي به هري رسيد گفت: هري حدس بزن كي اومده ؟
هري گفت : نميدونم . خودت بگو كه خيلي گشنمه ميخوام برم صبحانه بخورم .
_: باشه ، باشه .مادام ماكسيم اومده .
_:چي؟گفتي كي؟مادام ماكسيم؟براي چي اومده اينجا؟
_: ميگه با هاگريد كار مهمي داره .
هرميون اطرافش را نگاه كرد و آرام در گوش هري گفت : يك خبر مهم از طرف غولها داره . ميگه ميخوان برگردن طرف ما .از دست كاراي اسمشو نبر خسته شده ان .
هري كه حالا هم خواب از سرش پريده بود هم صبحانه رو فراموش كرده بود گفت : حالا من بايد برم هاگريدو پيدا كنم و بيارمش ؟
_:دقيقا.
_: باشه همين الان ميرم فعلا .
و در طول راهرو دويد تا به كلبه هاگريد برود و او را از خواب بيدار كند . وقتي به كلبه او رسيد و در زد ديد كه در باز است .صداي فنگ را شنيد و خوشحال شد ولي وقتي به داخل كلبه رفت ديد كه هاگريد نيست وتعجب كرد.از فنگ پرسيد :پس هاگريد كجاست ؟
فنگ سري تكان داد و دوان دوان از كلبه بيرون رفت . هري او را دنبال كرد وديد كه جنگل را نشان ميدهد.
هري با حالتي دوستانه گفت : مرسي رفيق! و به طرف جنگل براه افتاد . كمي جلوتر رفت و فرياد كشان هاگريد را صدا زد ولي جوابي نيامد چند بار اين كار را تكرار كرد ولي با زهم نتيجه اي نگرفت .
همينطور كه ميرفت ناگهان صداي سم و شكستن چوب را شنيد و وقتي برگشت يك سانتور را ديد . ابتدا جا خورد ولي بعد با آرامش گفت:سلام ...ببخشيد دنبال هاگريد ميگردم شما ميدونيد كجاست ؟ هري ميدانست هر چه مؤدب تر باشد بهتر است . سانتور سري تكان داد و با حالتي متكبرانه گفت : دنبالم بيا.
هري به دنبال او رفت و بعداز يك پياده روي بمدت حدودا نيم ساعت هري صداي هاگريد را شنيد كه انگار داشت با كسي حرف ميزد:نه گراپي ديگه درخت نميشكونه اون بهتر شده
بالاخره رسيدند و خري گله سانتور ها را ديد و همينطور هاگريد را كه محاصره اش كرده بودند و ماگوريان رييس گله با او حرف ميزد . سانتوري كه باهري بود ناگهان فرياد زد : بياين اينم يه قانونشكني ديگه .
ماگوريان نگاهي به هري كرد و دوباره به سمت هاگريد برگشت و گفت:ميبيني تو اصلا به قراردادمون پايدار نيستي مگه قرار نبود اون غولو كنترل كني و به جز خودت كس ديگه اي به جنگل نياد ؟ هان ؟
هاگريد گفت :متاسفم . سپس رو به هري كرد و ادمه داد : هري تو اينجا چيكار ميكني ؟
_: خبر مهمي برات دارم ؛ولي مثل اينكه خبرهاي ديگه اي اينجاست .او رو به ماگوريان كرد و گفت : من ميدونم كه شما از اين وضع ناراضي هستيد؛ ما همينطور پس اين قرار داد كه هيچ طرفي رو راضي نميكنه به دردي نميخوره .بياين يه قرارداد ديگه با هم ببنديم .
ماگوريان به هري نگاه كرد و گفت : تو در وضعي نيستي كه شرايط رو تعيين كني .درسته؟
_: ميدونم ولي خواهش ميكنم قبول كنيد.
سانتورها خنديدند و ماگوريان گفت :ميبيني هاگريد دوستات منطقي تراز خودتن .ميدونن كه ما از شما آدما بهتريم و به همين دليل خواهش ميكنن.
خوب بچه فرض كن من قبول كردم حالا شرايط خودت رو بگو ببينم .
هري آب دهانش را قورت داد و گفت : اين جنگل مال همه است نه مال ماست ونه مال شما . پس همه ميتونن ازش استفاده كنن . هاگريد قول ميده كه غولش رو آرومتر و رامتر كنه . و من هم قول ميدم كه هر جادوگر ديگه اي كه اومد اينجا با شما كاري نداشته باشه و متقابلا شما هم نبايد با اون كاري داشته باشين . اون غول هم داره بهتر ميشه من مطمئنم كه ميشه . خب موافقين ؟
ماگوريان كمي فكر كرد و گفت : بد نيست تا يك هفته اين قانونه و اگر شكسته بشه ديگه هيچ آدمي حق ورود به اينجا رو نداره حتي هاگريد و اگه شكسته نشه تا هميشه پايدار ميمونه .
او به سانتور ها اشاره كرد كه كمانهاشون رو پايين بيارن . هري گفت:متشكرم . خب اگه ميشه من و هاگريد بايد بريم . اجازه هست؟ ماگوريان با سر موافقت كرد و هري و هاگريد به سمت قلعه راه افتادند و هري در راه به هاگريد گفت كه آليمپ ماكسيم برگشته و غولها ميخواهند طرف جبهه سفيد باشند

لطفا تاييد كنيد و اشكالاتش رو هم بگيد باتشكر

hamed potter عزیز!
پست خوبی بود ولی بعضی قسمت ها می تونستی بیشتر توضیح بدی و اینجوری داستانتو زیباتر می کردی.
اولین خط پستت نوشته بودی " وقتی به هری رسید " خب کمی مشکل نگارشی داشت.
اگه می نوشتی " زمانی که به نزدیکی هری رسید، نفس نفس زنان گفت : "
می دونی این اشکالات رو برای این می گیرم که باعث شده این قسمت ها حس داستان از بین بره!
کلا سوژه خوبی انتخاب کردی.
نگفته بودی که هرمیون موضوع مادام ماکسیم رو از کجا فهمیده بود!
نوشته بودی " در زد " و سپس " دید که در باز است " . خب به نظر خودت این مشکل نداره؟
داشتی " فریاد کشان " خب وقتی اینو می خونم احساس می کنم هری داره از درد فریاد می کشه.
می تونستی بنویسی " هری همان طور که با صدای بلند نام هاگرید را فریاد می زد ". یا یه همچین چیزی!
وسط پست روند داستان رو یه دفعه تغییر داده بودی. دخالت هری ناگهانی بود و اون پیشنهاد!
جالب بود ولی کمی غیر منتظره سوژه رو به یک سوی دیگه کشونده بودی و اینکه به این سرعت اون سانتور موافقت کرد.
در آخر هم بهتر بود که آخر داستان موضوع مادام ماکسیم رو در قالب چند تا دیالوگ بیان می کردی که زیباتر بود.
در کل فکر می کنم بتونی خوب بنویسی. فقط سعی کن این اشکالات رو دیگه نداشته باشی. موفق باشی.

تأیید شد.


ویرایش شده توسط hamed potter در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۹ ۱۴:۰۶:۱۸
ویرایش شده توسط hamed potter در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۹ ۱۴:۰۹:۴۷
ویرایش شده توسط سارا اوانز در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۱۱ ۱۰:۱۳:۳۱

هري پاتر ابدي شد بياييد ما هم ابدي شويم






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.