خوب یک چیزی این وسط در بین حرفات هست که اصلا روشن نیست
اسنیپ احتمالا نباید می دونسته که پتی گرو مرگ خوار هست از نظر شما؟
خوب پس اگه می دونسته چرا نمی گفته؟
توجه داشته باش دامبلدور می دونسته یکی این وسط داره جاسوسی می کنه ولی نمی دونسته کی هست چرا نباید واسش جالب باشه که بدونه پتی گرو مرگ خوار و احتمالا همین جاسوس ماست؟
خوب در این صورت می تونست انقدر راحت به اون اعتماد نکنه و حداقل به جیمز در مورد دوستش یک خبری بدهد(اشتباه برداشت نکن نمی گم که به اون بگه که اونو راز نگه دار نکنه چون فکر می کرده که راز نگه دار سیریوس هست) و انقدر اجازه نده که پتی گرو خیلی راحت مانور بده! چون نقطه ضعف محفل این بود که کسی نمی دونست که یکی از اعضاش مرگ خوار هست.
البته یک احتمال هم هست که اسنیپ اینو ندونسته باشه اونم استناد به حرفای کارکاروف توی کتاب 4 هست که توی دادگاه گفت که ما هم دیگه رو نمی شناختیم... و انقدر کارای ولدمورت سازمان دهی شده بود که مرگ خوار ها درست نمی دونستند که هم کاراشون کیا هستند. ولی بازم از روی حرفای سیریوس توی کتاب 3 من این جوری استنباط کردم که مرگ خوا ها دم باریک رو می شناختند.
مشکل بعدی سر این هست که ما دقیقا نمی دونیم که اسنیپ بالافاصله از قضیه حمله ولدمورت با خبر شده یا نه ولی حس می کنم پرنس ما خیلی خیلی جالب تر از چیزی هست که نشون می ده یعنی من اونو جز شخصیت های خیلی خیلی اسرار آمیز طبقه بندی می کنم. ما توی این کتاب دو قطب از دانایی داریم ولی من فکر می کنم که پرنس ما هم می تواند کنار ولدمورت و دامبلدور قرار بگیره پس چرا که نه که مورد توجه ولدمورت باشه؟ البته من در این مورد خیلی مطمئن نیستم چون اگه خود منم جای ولدمورت بودم بیشتر از افراد قدرتمند می ترسیدم (چون نگران این بودم که نکنه علیه من اقدام کنند) ولی خوب من روی این قضیه این جوری حساب کردم که اسنیپ قضیه رو سریع گفته باشه.
یک سوال الان به ذهنم رسید:
بعد از مرگ کسی که یک افسونی کرده که هنوز داره تاثیرشو می گذاره اون افسون از بین می ره درسته؟ خوب جادوی فیدلیوس رو کی انجام می ده؟ یک نفر درسته؟ و فکر کنم کسی که انجام می ده شخص راز نگه دار نباشه حالا برام این سوال ایجاد میشه که اگه شخص راز نگه دار بمیره سر راز چی میاد؟ آیا افسون از بین میره؟ من فکر کنم که این اتفاق نمیوفته یعنی اگه فرد بمیره جادو باقی می مونه و این یعنی اگه ولدمورت دم باریک رو می کشت به خودش ظلم کرده بود! پس نتیجه ای که میشه از این گرفت این بوده که یا اصلا تحدید به مرگ وجود نداشته و یا وجود داشته و دلیل موثر واقع شدنش شخصیت دم باریک بوده که همیشه به فکر خودش بوده و دلیل این که بعد از حمله ولدمورت همه خانه رو می دیدند این بوده که کسی که افسون رو انجام داده مرده...(یعنی لیلی و جیمز).
فکر کنم حرف من درست باشه چون در این صورت هیچ کسی بعد از مرگشون نمی تونسته اونا رو پیدا کنه ولی ما حرفای هاگرید رو شنیدیم که می گفت جسدشون افتاده بود! یعنی اونا رو دیده بود بدون این که سیکرت کیپر بهش حرفی زده باشه!
پس دلیل دیگری که دامبلدور مرکز فرمان داری ققنوس رو روی کاغذ نوشته بود این بود یعنی اگه مردش بازم افراد جدید بفهمند که کجاست

به نظر تو دلیل حرف ریدل به هری چی بود؟ چون می دونست خودش آخرین فرد باقی مونده از نسل اسلایترین هستش و من فکر می کنم کسی که انقدر نکته سنج هست کمتر اشتباه می کنه و باهاش موافقم(چون خیلی خیلی خیلی خوب نسل خودشو می شناسه!)

پرسی جان می گفتم نسل در نسل
کی گفته مالفوی ها یا بلک ها نسل در نسل با اسلایترین رابطه دارند؟
اونها فقط خانواده هایی هستند که به خون اصیل اهمیت خیلی خیلی زیادی می دند اما دلیلی نیست که از نوادگان اسلایترین باشند
یکم از نظرتون غیر معقول نیست که دامبی قبلا اسلایترین باشه یک دفعه اومده باشه گریفیندور؟
ببینید اگه شما تنها از روی این می گید که دامبی مارزبون هست چون تو 6 به هری گفت می فهمه گانت ها چی می گن خیلی دلیل بی معنی ای دارید!
من مثلا بلد نیستم فرانسوی صحبت کنم و یا نمی فهمم فرانسوی ها چی می گن اما می تونم زبان فرانسوی رو تشخیص بدم!
تازه اونم کی باشه آخرین نسل اسلایترین و از در خونش یک مار آویزون باشه و مدام فش فش کنه! خوب من در این صورت نمی گم که لابد داره به یک زبون ناشناخته صحبت می کنه!!(فش فش رو از روی کتاب جام آتش فصل یک خانه ریدل میگم)

ببینید مارزبانی یکی از استعداد هایی هست که کاملا مربوط به اسلایترین می باشد پس افرادی مارزبان هستند که نسل در نسب با اون در تماس باشند یا یک جادوگر قصد جونشون رو کرده باشه که به طور استثنایی قدرتاشو بهشون بده!
به نظر من دامبی نمی تونسته مارزبون باشه چون فکر نمی کنم از خاندان اسلایترین باشه چون جادوگرانی که خودشون رو از اون می دونستند و به نژاد اصیلشون می نازیدند به علت ازدواج های فامیلی خیلی زایدشون مثل گانت ها شدند البته می دونم که اعتراض می کنید که دامبی هم می تونه میثل سیریوس باشه که از خانواده ای نسل در نسل اسلایترینی و پرافاده باشه ولی من فکر می کنم مارزبانی یک نژادی خیلی خیلی اصیل تر از بلک ها می خواد!

ببخشید اگه دامبلدور اینو می دونسته چرا نشسته تا حمله اتفاق بیفته مگه می مرد که غیب و ظاهر شه و بره کمکشون؟
یک چیز جالب! اسنیپ مگه مرگ خوار نبوده؟ خوب مگه همه مرگ خوار ها خبر نداشتن که پیتر پتی گرو سیکرت کیپر هست؟ (مثل این که خبر نداشتن چون با حرف زدن مالفوی معلوم هست که خبر نداشته باباش اما ممکنه اون این چیزا رو از باباش نشنیده باشه) پس چرا نگفت که سیکرت کیپر عوض شده یا دم باریک سیکرت کیپر هست؟ اصلا اگه همه نمی دونستن پس کیا می دونستن؟ معلومه افراد زیادی می دونستن طبق حرف های سیریوس توی کتاب سه:
اونا توی آزکابان تو خواب حرف می زنند از قرار معلوم کسی به اونا خیانت کرده! ولدمورت با حمله به پاتر ها از قدرت ساقط شد
یا دیالوگ ولدمورت در جام آتش
اون جوری دم باریک رو معرفی کرد که انگار همه می شناختنش! اون توی حلقه مرگ خوار ها هم جایی داشته ! و اونا می دونستند که مرگ خوار هست!
نمی گم چرا اسنیپ نگفت که سیریوس مرگ خوار نیست می گم چرا نگفت دم باریک مرگ خوار هست!
خوب اگه اینو مثلا در نظر بگیریم که فهمیده باشه ولی دیر گفته باشه میشه نتیجه گرفت که دامبی از بابت پاتر ها نگران بوده ولی اگه اون فکر می کرده که سیریوس راز نگه داره پس نگرانی ای نداشته! اسنیپ راحت می تونسته زمان حمله ولی رو بفهمه و خبر بده به دامبی اگه این جوری فکر کنیم یعنی دامبی یا دیر فهمیده یا اسنیپ دیر گفته! یا یک چیز خیلی افتضاح دیگه! راز نگه دار به دامبی نگفته باشه لیلی و جیمز کجان! یعنی شاید تاثیر این طلسم جوری باشه که اگه تو حتی بدونی که فلانی کجاست اما اون یک راز نگه دار داشته باشه و اینو به عنوان راز به راز نگه دارش بسپاره دیگه تو هم نتونی پیداش کنی مگر این که راز نگه دارش بگه...! حتی اگه توی خونه دنبالش بگردی!!!!! این یعنی این که دامبلدور نمی تونسته هیچ کمکی به جیمز و لیلی کنه چون اون حتی نمی دوونسته راز نگه دار کیه!

در مورد اسنیپ باید گفت که نمیشه دقیق گفت چه کارست!
ولی من مخالف اینم که اسنیپ به دلیل کاشتن دامبی یک خائن هست که براش دلیل هم دارم ولی این جا در این مورد حرف نمی زنیم!
من بعید می دونم دلیل اوردن اسنیپ این باشه که هری یاد بگیره قیر کلامی طلسم کنه چون بالاخره باید اینو یاد می گرفت و جز برنامه درسیش بوده!
فکر می کنم دامبلدور می دونسته اسنیپ فقط یک سال می مونه! یعنی زود از نقشه ولی یعنی فرستادن دراکو آگاه شده خوب چه بهتر که از همه مهره هاش حداکثر استفاده رو بکنه!
توچه کنید که اسنیپ یک سال می مونه ! دامبلدو فردی هست که به آینده همیشه اعتقاد داره و اعتقاد داره فردایی هست اینو ما توی کتاب 5 فهرمیدیم پس چطور می تونه مطمئن باشه که فقط یک سال قرار هست اسنیپ تو هاگواتز باشه؟
خوب شاید از سرانجام نگفتن پیشگویی به هری درس گرفته باشه
و شایدم اینو پیشگویی کرده باشه...
باید اینم در نظر داشت که کسی نمی اومد این درس رو بده و یک جوری ناچار هم بود بعضیا می گند اسلاگهورن می تونسته درس بده ولی من فکر نکنم یک آدم خیلی راحت طلب مثل اون بخواد به سرنوشت اساتید این درس دچار شه!