هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: نظر سنجي:شما چقدر با ايده تي شرت هري پاتري موافق هستين؟
پیام زده شده در: ۱۹:۰۵ یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۶
#1
بنظر من ان های که رونگشان روشن تر مثل نارجی قشنگ تر من خودم رنگ تیره منتنفرم یاد مرگ می افتم من شخص که خودم می رم می خرم درخانه می پوشم البته برطراحان تی شرت هری توصیه میکنم که لطفاٌ درطراحی بعظی از انان تجدید نظر کنند چون خیلی زشتند البته بازم میگم نه همه انان منتظر می مانیم به انان می گویم فکر نکنند هر تی شرت زشت می تواند با سود جوی هری غالب مشتری کند


ویرایش شده توسط کریسا در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲۰ ۱۹:۱۳:۱۸
ویرایش شده توسط کریسا در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲۰ ۱۹:۳۱:۵۷

تصویر کوچک شده


Re: معجون عشق براي تو چه بويي مي ده
پیام زده شده در: ۱۸:۵۹ یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۶
#2
بوی زمستا ن ماه ی که متولد شدم 2 بوی عطر خواهرم بوی خودم بوی استادم سام وبوی وطنم می ده بوی ورق های کتاب کریسا خودم نوشتم بوی دن اما وتام وکتاب هری پاتر


ویرایش شده توسط کریسا در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲۰ ۱۹:۱۰:۱۹

تصویر کوچک شده


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۱:۲۴ چهارشنبه ۹ آبان ۱۳۸۶
#3
بخشید من داستان نگفتم من ایراد های شما را گفتم خواهش می کنم متن یکبار دیگه بخوانید 2 مواردی از داستانم گفتم 3 جواب شما را گفتم دفعه قبل ناقص بود این دفعه کامل می کنم نقل قول:

کریسا نوشته:
از لحاظ داستان و موضوع خوب و جالب بود ولی ...
90 درصد پستت رو غلط املایی تشکیل میده! شاید بگم وحشتانکه غلط املایی ها به طوری که فکر کنم اصلاً سرتو از روی کیبور بالا نیوردی و همینجوری تایپ کردی!
گرامر رو هم رعایت نکرده بودی! نقطه ها رو در آخر جمله نذاشته بودی و ....
اونی که داستان رو نقل میکرد و خودش رو نزدیک ترین فرد به هری میدونست رو هم معری نکردی! باید خودتو معرفی میکردی ... اینکه چه کسی داره داستان نویسندگی هری رو نقل میکنه.
بهتره یک بار دیگه سعی کنی.
تائید نشد!!
[/quote[/color]]من نکاتی می خواهم دراینجا روشن کنم یک 1 من تمام داستان نوشتم از فصل 4 شروع کردم که بسیاری ا ز قسمت ان را حدف کردم 2 داستان غمگین نیست بلکه چون داستان را 5 نفر مختلف بادیگاه متقاوت گفتم در این قسمت فردی داستان را می گوید که درابتدای داستان افسرده وغمین بااعتماد بنفس پایین وبه زندگی هیجگاه مثبت نگاه نمی کند اما دراخر حقیقت زند گی درک می کند کامل ارامش و خوشی می رسد به عبارت دیگر لذ تی می رسد هیچ غمی نیز نمی تواند لذتی که اوزندگی می برد ازبین برد حتی برای لحضه ای 2 شاید خود متوجه نشده باشی نوعی تمسخر درجمله ای که می گویی وحشتانکه غلط املایی ها به طوری که فکر کنم اصلاً سرتو از روی کیبور بالا نیوردی و همینجوری تایپ کرد ی! می دانم نمی خواستی این کار کنی واین جمله از ناخود اگاهت بوده خب ولی سعی کن بر ناخود اگاهت کنترل کنی تو ریس مغز هستی نه او برحال من خیلی نارحت شدم 2 بیشتر نکات ضعف من تکیه کردی اصلا خوب نیست 3 جمله اخر واولت فهمیدم از داستانم خوشت نمی یاد و لی دلیل نمیشه این طوری بزنی به ذوق اشتیاقم دیگران ازنوشتن منصرف کنید شما درحین یراد گرفتن فرد به نوشتن داستان بعدی تشویق کنید 3 نوشتم نقد می کردی ته این مخ پستت از تصر جواب به من بدهی چرا فقط یک جمله لحاظ داستان و موضوع خوب و جالب بود ولی یعنی چی بعد شروع می کنی به ایراد گرفتن شما 4 خط نوشید که ازچهار خط 1نصفه ان حصن من گفتید اگر وقت ندارید چند نفر تقسیم بشید

این چیزی که شما نوشتی داستان نبود... ممنون میشم یه داستان دیگه بنویسی. موفق باشی
جواب اخر شمافرد نه دختر نه پسر بلکه محصولی از ازمایش های گروه قاتلا ن مرگ است ابتدا داستانم مبینید محیط اوتاریک سکوتی همراه غم است که بخاطر روحیات شخصیت می باشد دراخر داستان که من این جا ننوشتم درخانه بزرگ وشاد هست چون روحیات وفکر ماست که محیط شرایط ما را می سازد او درابتدا اعتماد بنفس پایینی دارد قدرت اوبیشتر همه است چون بر ناخود اگاه خود تسلط بیشتری دارد خب بعد این داستان دوباره از قبل تر می نوسم

تایید شد!
اون انتقادات برای من نبود من فقط گفتم چیزی که شما نوشتید به داستان شبیه نیست از نظر من یه خاطرس. من شما رو تایید کردم ولی بدون اگه این مرحله سخت گیری میشه برای ورود به ایفای نقش به خاطر خودتون هست چون شما نمیتونید در انجمنها از این سبک پستها بزنید چون روند رول یه طور دیگس و کمتر ممکنه کسی به این شکل داستان بنویسه. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۱۰ ۱۲:۲۱:۱۲

تصویر کوچک شده


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۹:۵۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
#4
از لحاظ داستان و موضوع خوب و جالب بود ولی ...
90 درصد پستت رو غلط املایی تشکیل میده! شاید بگم وحشتانکه غلط املایی ها به طوری که فکر کنم اصلاً سرتو از روی کیبور بالا نیوردی و همینجوری تایپ کردی!
گرامر رو هم رعایت نکرده بودی! نقطه ها رو در آخر جمله نذاشته بودی و ....
اونی که داستان رو نقل میکرد و خودش رو نزدیک ترین فرد به هری میدونست رو هم معری نکردی! باید خودتو معرفی میکردی ... اینکه چه کسی داره داستان نویسندگی هری رو نقل میکنه.
بهتره یک بار دیگه سعی کنی.
تائید نشد!!
[/quote[/color]]من نکاتی می خواهم دراینجا روشن کنم یک 1 من تمام داستان نوشتم از فصل 4 شروع کردم که بسیاری ا ز قسمت ان را حدف کردم 2 داستان غمگین نیست بلکه چون داستان را 5 نفر مختلف بادیگاه متقاوت گفتم در این قسمت فردی داستان را می گوید که درابتدای داستان افسرده وغمین بااعتماد بنفس پایین وبه زندگی هیجگاه مثبت نگاه نمی کند اما دراخر حقیقت زند گی درک می کند کامل ارامش و خوشی می رسد به عبارت دیگر لذ تی می رسد هیچ غمی نیز نمی تواند لذتی که اوزندگی می برد ازبین برد حتی برای لحضه ای 2 شاید خود متوجه نشده باشی نوعی تمسخر درجمله ای که می گویی وحشتانکه غلط املایی ها به طوری که فکر کنم اصلاً سرتو از روی کیبور بالا نیوردی و همینجوری تایپ کرد ی! می دانم نمی خواستی این کار کنی واین جمله از ناخود اگاهت بوده خب ولی سعی کن بر ناخود اگاهت کنترل کنی تو ریس مغز هستی نه او برحال من خیلی نارحت شدم 2 بیشتر نکات ضعف من تکیه کردی اصلا خوب نیست 3 جمله اخر واولت فهمیدم از داستانم خوشت نمی یاد و لی دلیل نمیشه این طوری بزنی به ذوق اشتیاقم دیگران ازنوشتن منصرف کنید شما درحین یراد گرفتن فرد به نوشتن داستان بعدی تشویق کنید 3 نوشتم نقد می کردی ته این مخ پستت از تصر جواب به من بدهی چرا فقط یک جمله لحاظ داستان و موضوع خوب و جالب بود ولی یعنی چی بعد شروع می کنی به ایراد گرفتن شما 4 خط نوشید که ازچهار خط 1نصفه ان حصن من گفتید اگر وقت ندارید چند نفر تقسیم بشید

این چیزی که شما نوشتی داستان نبود... ممنون میشم یه داستان دیگه بنویسی. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۹ ۱۸:۵۶:۱۲

تصویر کوچک شده


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۴:۳۵ دوشنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۶
#5
دریک کوچه تنگ وتاریک بدون هیچ رهگذری بیشترخانه ها خرابه اند بی صدا سکوتی همراه با غم دراین مکان دراین زمان مردی بنام هری به فکر داستان فردایش است سال هاست همه نوشته هایش می خواندد اونویسندی گمنام در دل تاریخ است نوشته های هری بیان وقایع حقیقی زندگی با دید نو کسی نمی داند منبع نوشته های هری چیست ولی من نزدیک ترین کس او می دانم نوشته های هری اتفاقات زندگی خود یا گاهی اطرافیانش است من سال هاست می بینم که همه نوشته های هری را می خوانداند بدون ان که بداندد ازچه کسی اما زجر من از اینکه 60 درصد نوشته هاش به اسم افراد دیگر چاپ میشه همین نوشته سبب شهرت ان فرد می شه فقط بخاطر نوشتن یک مقاله علیه یکی از مقامات هری عاشق نوشتن او نمی تواند نویسد حاظرا ست نوشته هایش به اسم افراد مختلف چاپ بشه نه پولی دریافت نه اسمی از او برده شود فقط چاپ همین بس او نمی تواند مشکلات غم را بیند چیزی نگوید او از این طریق به مباز ه نپدازد درسته نوشته هایش داستان ولی در همین قالب مفهوم خود را می رساند اما شاید فردا سرنوشت هری با این داستان تغییر کند داستانی از عشق وفاداری رفاقت شجاعت اما این داستان فقط فقط بخشی سرنوشت خودش نیست بلکه درواقع داستانی از سرنوشت اسنیب وکارکاروف دشمن های خونی و پدرش است این دو بظاهر دریک جهپه جز یاران کسی نباید اسم شو نبر بودند گویا هردونفرت انگیز وخبیث بودند ولی این یک روی سکه بود اسنیب عاشق بود وهرگز نه خبیث ونه نفرت ا نگیز نه درحفیقت نه دل جز یاران اسم شو نبر نبود ظاهرقضیه اسنیب وکارکالروف دوست صمیمی بودندد ولی درواقعیت تشنه ی خون هم بودند تمام عکس هاان دو باهمدیگر صمیمی هستند کسی نمی تواند تصور کند انها از هم نفرت داشته باشند اسنیب بخاطر لو لو نرفتن ش به یک دلیل واظح انتقام گرفتن اسم شو نبر بخاط کشتن لی لی عشقش وکار کالرروف برای این از طریق اسنیب به اسم شو نبر نزدیک شوند سعی می کندد نقش برای هم دیگربازی کند واخرهم زمانی که کارکا لروف توانست ازطریق اسنیب به اسم شونبر نز دیک بشه با یک نقشه حساب شده اسنیب کشت من نتواستم کاری برای اسنیب کنم من فقط یک تماشاگر ساده بودم بدون هیچ قدرتی وظیفه ای من دیدن فاش کردن حقیقت است بازهم همدیگر خواهیم دید دریک مکان دور درتاریکی محض


پستت از لحاظ داستان و موضوع خوب و جالب بود ولی ...
90 درصد پستت رو غلط املایی تشکیل میده! شاید بگم وحشتانکه غلط املایی ها به طوری که فکر کنم اصلاً سرتو از روی کیبور بالا نیوردی و همینجوری تایپ کردی!
گرامر رو هم رعایت نکرده بودی! نقطه ها رو در آخر جمله نذاشته بودی و ....
اونی که داستان رو نقل میکرد و خودش رو نزدیک ترین فرد به هری میدونست رو هم معری نکردی! باید خودتو معرفی میکردی ... اینکه چه کسی داره داستان نویسندگی هری رو نقل میکنه.
بهتره یک بار دیگه سعی کنی.
تائید نشد!!


ویرایش شده توسط آراگوگ در تاریخ ۱۳۸۶/۷/۳۰ ۲۰:۳۸:۲۹

تصویر کوچک شده


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۸:۴۲ یکشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۶
#6
بخشید عکس نصفه می اید خواهش می کنم به من بگوید درعکس چه کسانی هستند فقط همین


تصویر کوچک شده


Re: من کیستم؟من چیستم؟
پیام زده شده در: ۱۰:۱۴ جمعه ۲۰ مهر ۱۳۸۶
#7
من چیستم
من چیزی هستم که سرنوشت گروهای هاگوارز دست من با این حال درطول سال کسی از من یاد نمی کند سال هاست که تنهایی اشک مریز م ولی کسی نیست به بگه جرا گریه می کنی درد چیه اتمام دلخوشی من دراول سال که شعر برای بچه ها می گم است ناگهان یکی سال اخری امد کفت تو دوست من کلاه تعین کنند ه گروها هستی


تصویر کوچک شده


Re: من کیستم؟من چیستم؟
پیام زده شده در: ۰:۲۵ جمعه ۲۰ مهر ۱۳۸۶
#8
من کیستم من چیستم
من کسی هستم یک عاشق دل سوخته کسی سال ها فقط توانست به یاد مشوقش زندگی کند
کسی درعشقش جانش از دست داد
کسی تا اخرین لحطه هاتش عشقش پنهان ماند
اری درست حدس زدید من سیروسم


تصویر کوچک شده


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۰:۲۳ پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶
#9
هری تنها گرسنه دراتاق بی خبراز اتفاقات دنیای جادزگران درحال خوردن کیک شکلاتی که ران برای تولدش فرستاد می خورد بی خبر از درلند ن علامت شوم اشکارشده ویاران اسمشنبر 5 ن مشنگ راکشتند هری حوصلش سررفت بودتصمیم گرفت مستقیم بره پاتوق همشگی درببین راه دادلی را درحال مسخره کردن پچه محل جدید[/ ndnب دید یچاره بجه [color=993366]اشک درچشمش جمع شده بودالتماس میکرد دادلی باهش کاری نداشته باشد ولی دادلی دست از بچه برنمی داشت هری چون راه دیگری برای رفتن نبود برگشت هری حوصلش خیلی سر رفته بودناگهان چشمش به روزنامه پیام افتاد ولی ازانجا که تکراری بود انداختش د ور

تایید شد !!!


ویرایش شده توسط کریسا در تاریخ ۱۳۸۶/۷/۱۹ ۱۰:۲۹:۰۷
ویرایش شده توسط کریسا در تاریخ ۱۳۸۶/۷/۱۹ ۱۷:۳۶:۵۹
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۷/۲۲ ۱۰:۰۷:۱۸

تصویر کوچک شده


Re: فیلم ساختن از هری پاتر یک اشتباه نبود؟؟؟؟؟
پیام زده شده در: ۹:۳۷ سه شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۶
#10
به نطرمن بزرگ ترین ظربه که می تواستند به داستان رونیک کنند همین کار بود انخاب غلط بازییگران نقص در فیلم نامه مطابق نداشتن بعضی صحنه ها متن کتاب نور پردازی غاط وغیره







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.