هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: قصر خانواده مالفوی
پیام زده شده در: ۱۰:۵۱ پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۸۷
#1
ولدمورت آرام آرام به طرف دامبلدور رفت. چشمانش از خوشحالي به دست آوردن اين موقعيت برق مي زد. سال ها منتظر اين لحظه بود. نزديك و نزديك تر...
_ ارباب!
ولدمورت سيخ شد. به سوي صدا برگشت و آني موني را ديد كه در حالي كه چشمانش را از خواب مي ماليد كنار در ايستاده بود.
- داريد چي مي كار مي كنيد ارباب؟
ولدمورت :
- چرا از خواب بلند شدي؟
يه دفعه آني موني به گريه افتاد و گفت :
- ارباب چرا از پيش آني موني رفتند. آني موني بدون ارباب نمي تونه بخوابه. مامــــــــان!
و شروع كرد بلند بلند گريه كردن.
ولدمورت كه ديد الان است بقيه مرگ خوارا از خواب بلند شوند و مجبور مي شود دوباره 3561 نفر ()را بخواباند در حالي كه دندانهايش را از عصبانيت به هم مي ساييد پشت سر آني موني از در خارج شد.

يك ساعت بعد

ولدمورت موفق شده بود آني موني را بخواباند و دوباره آهسته و بدون سر و صدا وارد سالني شد كه آنجا دامبلدور و ريموس قرار داشت.
ريش هاي دامبلدور از همان فاصله برق مي زد و نشان مي داد كه دامبلدور همچنان همانجاست. اما كمي كه نزديك تر رفت ريموس آنجا...آنجا...نبود!!
برگشت. اين طرف. آن طرف. نبود.
ناگهان صدايي بلند از آن سوي سالن شنيده شد. يعني آنجا چه خبر بود؟



Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۱۸:۳۳ دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۷
#2
اهم اهم

اس..س..مشو...ن..ن...نبر؟

خب... من... من...توي....من... خانه ...خانه ريدل؟ نـــــــــه!


نام: دو...دو...دولوروس...آم...آم....آمبريج

سابقه عضویت در مرگخواران: م...م....متأسفانه...ن...ن...نداشتم.

سابقه محفل:
مگه عقلمو از دست دادم كه بخوام توي خونه اون مرده(morde) و زير دست اون پير خرفت كه نمي دونه ريشاشو جمع كنه يا به كاراي اون دسته غير قانوني كه برخلاف كاراي وزارت خونه عمل مي كنه برسه،كار كنم؟ من بالاخره اونجا رو ويران مي كنم. خودم با همين دستام.

هدف از عضویت: اهم اهم! جامعه اي كه وزيرش پسر پاتر باشه ارزش اصيل زاده اي مثل منو نداره پس همون بهتر كه به كسي خدمت كه عظمتش باورنكردنيه لرد سياه.

1_آیا حاضرید در راه خدمت به لرد جان خود را فدا کنید؟چرا؟
خب نظرتون درباره يه نوشيدني چيه سرورم؟

2. نظر شما در مورد محفل چیست؟
جاي كه به دست يه morde ، يه پير خرفت و پسر اون قانون شكن كه تاحالاش خوب داره از زير مجازات هاي من فرار مي كنه اداره بشه سرانجامي نخواهد داشت.

3. بهترین و مناسبترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
نابود كردن؟ يه محفلي؟ شما يكي به من نشون بديد من نشونتون مي دم ساده ترين راهش چيه!


يه سوالي برام پيش اومده... قبلا مگه اسم اين انجمن " خانه ريدل" نبود؟ چرا شده " خانه ريدل ها" ؟
اصلا مگه غير از شما ريدل ديگري هم اينجا هست؟

يه سوال ديگه : شما هميشه انقدر مهربانيد ارباب؟

لازم به ذكره كه: مطمئنا شخصيت وزارت خونه اي و برجسته من ، به من اين اجازه رونمي ده كه جلوي كس ديگه اي جز لرد سياه سر خم كنم.

و در آخر : من در اين سايت رول زيادي ننوشتم ولي تواناييشو دارم. لرد سياه اگه منو بپذيرن علاوه بر بدست آوردن اطلاعات زياد درباره ريز و بم وزارتخونه ، مراتب قدرداني رو به سرعت عرضه مي كنم.


سايه لرد سياه تا ابد مستدام
امضا
دلوروس جين آمبريج

جواب سوال اول:نه اينجا هميشه خانه ريدل ها بوده.خانه ريدل يه تاپيكه.
جواب سوال دوم:من؟مهربون؟اشتباه گرفتين.

متاسفانه ملاك من براي تاييد فعاليت رول شماست.شما هم كه تاجاييكه من ديدم تقريبا هيچ فعاليتي در رول نداشتين.يكي دو تا رولي كه داشتين هم براي عضويت در ارتش تاريكي قابل قبول نبود.

تاييد نشد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۳ ۱۹:۵۸:۲۱


Re: بند ساحران
پیام زده شده در: ۹:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
#3
- فقط بندموجودات خطرناكه كه لايقشه! قاتل وحشي!

سامانتا كه رگ غيرتش برخورده بود از جاش بلند شد و گفت :
- يه بار ديگه نفس بكش تا بهت حالي كنم ولدمورت يعني چي!

- مشخص بود كه آخر سر مي افتيد تو هلوفتوني! قمه رو غلاف كن آبجي!
گابريل كه انگار دريافته بود شخص پشت پرده كيست با ترس گفت :
- آم...آمب...آمبريج! آمبريجه!
- ها! درست حدس زدي دلاكور! تو هم يه خائن ديگه اي.
بلاتريكس خنده شيطاني كرد و گفت : بيا تو! بيا! بيا كه فقط تورو كم داشتيم. بيا جيگرم.
- برو تو! يالا بجنب! وايساده دم در كري مي خونه!
و آمبريج به صورت وحشيانه اي به داخل سلول پرت شد.
- شكايت همتونو به وزير مي كنم. مخصوصا تو ديوانه ساز احمق. با معاون ارشد وزير اين رفتار صحيح نيست. ديوانه ها!
جوليا تو گوش يكي از ديوانه ساز ها :
- ببينم شما بند براي كسائي كه دچار اختلال هاي ذهني شدن نداريد؟

جسي و سامانتا :
بلاتريكس :
- بچمو اذيت نكنيد! بيا آمبريج جون. بيا . به اينا محل نده . اينا حسوديتو مي كنن!
- مي دونم بلا جون!
- ديگه جمع كن خودتو! خودموني نشو. چايي نخورده پسر خاله شد.
جسي : خب حالا راستشو بگو واسه چي آوردنت اينجا؟ پولا وزارت خونه رو بالا كشيدي؟ يا وزير رو كشتي!؟
آمبريج مثل هميشه بادي به گلو انداخت و گفت :
- من براي جاسوسي اومدم. وزير مي خواست از وضع زندانيا باخبر بشه منو فرستاد!
جوليا با تمسخر : پياده شو با هم بريم باو!


ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۶ ۹:۵۲:۴۳


Re: بهترین مقاله سال
پیام زده شده در: ۱۴:۳۹ جمعه ۱۷ اسفند ۱۳۸۶
#4
من به سامانتا ولدمورت رای میدم بخاطر بخش مصاحباتش که واقعا حقش رای بیاره...چون زحمت و وقت بسیار زیادی برای اون بخش کشیده.

پس رای من سامانتا!



Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۱۴:۵۸ پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۶
#5
گریفیندور:
سینیسترا: 4
پ.ن: پستش نصفه بود و اصلا این هم زیاده ! گویا کسی براش توضیح نداده پست کوییدیچ هاگوارتز باید چجوری باشه.
ریموس لوپین: 7
لیلی اوانز: 7
سارا اوانز: 5
پ.ن: کوییدیچ اصلا نداشت...
استرجس پادمور: 8
لارتن کرپسلی: 7
سیریوس‌ بلک: 8

راونکلاو:
گابریل دلاکور: 8
وینکی: 6
اسکاور: 7
سرژ تانكيان: 5
چو چانگ: 6

---------------------------------------------

گریفیندور: 46
راونکلاو: 32


برنده بازی گریفیندور



Re: بهترین نویسنده سال در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۴:۴۲ پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۶
#6
اگر یک سال رو بخوایم در نظر بگیریم .... توجه کنید یک سال !

میتونیم به یکی از نویسنده های خوب و نسبتا فعال سایت رای بدیم ...

سارا اوانز.



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۱ سه شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۶
#7
خبر‌های فوری...

جنگ بین سفید ( رنگین تاژ ) و سیاه ( مشکین تاژ )

چندی پیش شاهد جنگ بین تنی چند از مرگخواران دریایی و محفلی های رمانتیک بودیم،‌ ولی این جنگ از کجا شروع شد...

به نقل از آناکین مونتاگ یکی از برجسته ترین ارزشی های سایت جادوگران : راستش و بخواید من اینجا نشسته بودم داشتم قاقالی میخوردم که ییهو یک محفلی اومد اینجا و زد زیر گوشم...منم چون خیلی بچه خوبی بودم نزدمش،‌ رفتم مامور آوردم ازش دیه گرفتم

در پی شایعات بسیار زیاد و مختلف به رخت شویی جادوگران به مدیریت راجر دیویس آمدیم، تا از وی اصل ماجرا را جویا شویم :

- راستش و بخواید همه چیز از اونجایی شروع شد که...راستش و بگم...من حوصله خوندن پست کسی رو نداشتم برای همین نمیدونم چی شده! سراغ بارون هم نرید...چون اونم با کسی پدر کشتگی نداره و چون دیر به دیر میاد اینطرف ها اصلا خبر نداره چی به چیه !

ما که در این رابطه بسیار مشتاق شده بودیم به پیش یکی از افراد جسور و باادب دنیای جادوگری آمدیم تا اینکه از وقایع و مسائل رخ داده به صورت کامل با خبر شدیم!

صبح روز چهارشنبه، هری منطق: ولدمورت یک کچل بی خاصیته، اگر دقت کنید من با این مدل موی فشن ( Fashion ) به همه ثابت کردم که خیلی منطقی هستم و از اونجایی که آب هندونه زیاد میخورم قادر به پاسخگویی بیشتر به شما نیستم! و اگر از این به بعد چیزی بپرسید همین پاراگراف رو براتون کپی میکنم!

ولدمورت پس از شنیدن این اظهارات، خوابگاه مدیران را مورد هدف چندین شناسه قرار داد که در این بین چند تیکه از النگوهای کوییرل شکست!

حرکت آنتی عله باقلیاریسم...آغاز حرکت سفید طلبانه!

در این بین هری که به شدت ناراحت شده بود، کابل سرور خود را برداشت تا به سمت ولدمورت برود،‌ اما در بین راه احساس ندامت کرده و کابل را به نوچه‌های محفلی تقدیم کرد تا خود برای نوشیدن مابقیه آب هندونه اش اقدام کند.

یکی از شاهدان عینی از سازمان حقوق خاله زنک ها زیر نظر پرفسور (کوییرل)... یا شخصی که مجهول الجنس باقی ماند اعلام کرد: من خودم وقتی عله داشت کابل سرور رو دست ملت میداد اونجا بودم،‌ خودم با همین چشم هام دیدم. تازه وقتی داشت کابل و میداد به صراحت به این موضوع اشاره داشت که من از هر گونه بحث منطقی استقبال میکنم!

هری پاتر بعد از پیروزی در این جنگ اعلام کرد: آی مردم...بالام جان...من این پیروزی رو به ملت شهید پرور محفل تبریک میگم...انشاالله که بقای عمر شما بقیه ارزشی بازی های من باشد...باید برای آخرین بار بگم که در این سایت کودکان و خردسالان رفت و آمد دارند و من به عنوان یک قزوینی اصلا تمایلی به رفتن اون ها بخاطر ایجاد این جنگ ها و خدشه هایی که به ارواح لطیفشون وارد میشه ندارم. ( وی زمانی که این جمله را بیان میکرد، به شدت به ریموس چشم دوخته بود و چشمانش برق مخصوصی میزد که از نوع کم مصرف بود! )

این بود پایان این مقاله...


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۵ ۱۸:۵۶:۵۸
ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۵ ۱۹:۵۲:۳۲


Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۶
#8
دیدار دو تیم اسلیترین و ریونکلاو

اسلیترین :
اینیگو ایماگو: 1 + 1 + 0 + 0 + 1 + 1+ 1 + 1 = 6
آمیکوس کرو: 1 + 1 + 0 + 0 + 1 + 1+ 1 + 1 = 6
آناکین مونتاگ : 1 + 0 + 1+ 0 + 1 + 0 + 0 + 1 + 1 = 5
توبیاس اسنیپ : 1+ 1 + 0 + 1 + 0 + 1 + 1 + 1 = 6
بارتی کراوچ : 1+ 1 + 0 + 1 + 0 + 1 + 1 + 1 = 6
سامانتا ولدمورت : 1+ 0 + 1 + 1 + 1 + 1 + 2 + 1 = 8
سوروس اسنيپ : 1 + 1 + 1 + 1 + 1 + 0+ 1 + 1 = 7
جمع کل : 44

ریونکلاو :
اسکاور: 1+ 0 + 1 + 1 + 0 + 1 + 3 + 1 = 8
گابریل دلاکور: 1+ 0 + 1 + 1 + 1 + 1 + 2 + 1 = 8
وینکی: 1+ 0 + 0 + 1 + 0 + 0 + 1 + 1 = 4
کورنلیوس آگریپا: 1+ 1 + 1 + 1 + 0 + 0 + 1 + 1 = 6
سرژ تانكيان: 0 + 0 + 1 + 1 + 1 + 1 + 2 + 1 = 7 نمره از پنج به علت تاخیر : 3.5
چو چانگ: 1 + 0 + 1 + 1 + 0 + 1 + 3 + 1 = 8 نمره از پنج به علت تاخیر : 4
جمع کل : 34

برنده بازی اسلیترین، عمده دلیل باخت ریونکلا پست بی کیفیت وینکی و تاخیر سرژ و چو است.

پ.ن : امتیازات طول کشید به دو دلیل، بسته شدن سایت و بازنگری رو بعضی امتیازات به همراه مدیریت مدرسه.

موفق باشید.



Re: دفتر ثبت نام
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ جمعه ۱۲ بهمن ۱۳۸۶
#9
سلام

خوب خوب، می بینم که مدرسه اسم نویسی میکنه و حالا من که مدیرشم باید بشم دانش آموز، کارکاروف هنوز تو زنده ‌ای؟ باید قاطی اون مرگخوارا تو زندان پوست مینداختی آدم فروش، کی بهت اجازه داده مدیر مدرسه بشی؟

من از گروه هافلپاف برای این مدرسه بی نظم و مسخره ثبت نام میکنم!



Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۱:۵۷ سه شنبه ۱۱ دی ۱۳۸۶
#10
اهم اهم!


آقاي پاتر مي بينم كه دلت براي بازداشت هاي مفيد هر هفته تنگ شده.
چشم وزارت خونه رو ديدي دوباره اومدي حرفهاي خارج از حيطه خودت زدي؟
فكر ميكني مدرسه هاگوارتز رو تموم كردي حالا مي توني هركاري كه دوست داري انجام بدي!؟

فكر مي كنم بايد دوباره " من نبايد دروغ بگم " رو پشت دستت تمرين كني تا فراموش نكني كه هيچ وقت نبايد با مردم اينطوري رفتار كني!!!

فكر ميكني زور گفتن به چند تا دانش آموز هاگوارتزي و چند تا مردم عادي به اسم هري پاتر اعتبار مي بخشه؟
اينكه به ديگران توهين كني خيلي كار بزرگي نيست.
بدون كه اين كار جزو وظايف تو نيست پس بهتر در اونها دخالت نكني!

وزارت خونه هيچ وقت نمي تونه اين رفتارهاي خلاف قانون تو رو فراموش كنه پس منتظر يه اخطار از طرف وزرات خونه باش چون من مجبورم دوباره از قدرتم استفاده كنم.


موفق باشي آقاي پاتر
دلوروس جين آمبريج







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.