سلام !
پيش نوشت : نقل قول ها كار نميكنن برام، نقل قول از پست هاي ملت رو توي " " ميذارم و بولد ميكنم.
من گزارش اينا نميزنم، فقط لازم بود بيام شفاف سازي هايي بكنم.
از پست ِ مرلين :
نقل قول:
2-در بعضي جاها جمع دو تا ميشد.يعني يه سري يه جا راه ميرفتن و يه سري طرف ديگه !
بعله! جمع هاي دوتايي و سه تايي و يه جاهايي بيسيار ديده ميشد. :
-"همانند بقيه ميتينگ هاي جادوگران جز ديدن دوستان هيچ جور ديگه اي خوش نگذشت.البته براي من عادي ولي براي تازه وارد هاي ميتينگ يه مقدار غريب بود".بعله، يك مقدار غريب بود ولي ميدوني خوبي اش چيه، آدم يك ذهنيتي از افراد داره (با توجه به شناسه اشون) كه وقتي مي بيني افراد رو توي واقعيت خيلي با اون چيزي كه توي نت هستند فرق دارن، مثل ِ خود من ! * نكته كه من ديروز خيلي ساكت بودم چون زياد كسي رو نميشناختم يكم خجالت ميكشيدم!
"خيلي خوشحال شدم خيلي از بچه ها رو ديدم ولي به ويژه از ديدن گابريل خيلي زياد خوشحال شدم.بقيه ملت هم خيلي دوست داشتم ببينمشون كه البته ديدم و آشنا شديم."ايول! قربونت داداش.
پرسي :
". برد تیم ِ قدرتمندِ استقلال یکی از نکاتِ مثبتِ میتینگ بود و البته اشاره شد که فقط افرادِ خز پسند طرفدار تیم به قولِ هرمیون ت ه و ع پرسپولیس هستن !"ايول! استقلال فعلا" سومه، پرسپوليس هفتم!
خيلي حال كردم برديم ديشب.
"لازم به ذکر که تصاویر زیادی از ملتِ جادوگر گرفته شد ، ولی بنابه دلایلی ، همگی مخالفِ قرار گرفتن ِ تصاویر روی سرور جادوگران بودند ."خب چون نذاشتيد من عكس بگيرم، خودتون گرفتيد بلد هم نيستيد عكس بگيريد همتون مثل ِ بوق مي افتيد بعدشم؛ همتون كلا" زشت و بدتركيب و ايناييد ، نميخوايد ملت ببيننتون! (اينا همه
بنا به دلايلي بودند.)
"حضور ِ مادر محترم گابریل عزیز ، موجبِ انبساطِ خاطر مدیریت معظم میتینگ و سایر افراد شد ."اتفاقا" مامان منم از همتون اينقدر تعريف كرد!
پيوز :
"گابریل به دلایلی نامشخصی از هرگونه تماس فیزیکی با من وحشت داشت! "كلا" فقط با مرلين دست دادم آخرش، بعد ديدم زشته تو و آسپ هم مدت مديدي از تجريش تا پارك ملت رو باهاتون اومديم بعد از كلي فكر و تفكر در مورد اين مسئله، نتيجه گرفتم فعلا" خطري نداري! باور كن من تا حالا با روح ِ بيناموس دست نداده بودم.
بعدم تو نبودي گفتي تو ايستگاه هيچ كس جاي من نميشينه؟
شما كه از تماس ِ صندلي به صندلي هم با من وحشت داشتي!
در كل من هم نكاتي رو ميخواستم بگم ، به من كه خوش گذشت با اينكه زودتر از بقيه (البته ديرتر از آلبوس و دوركاس ) رفتيم. خيلي خيلي از ديدن ِ همه خوشحال شدم. واقعا" بچه هاي جادوگران گُلَن!
نكته 1 : بنده آسيب شديدي روي تپه ي جادوگران ديدم. زير يك چيز( يا مجسمه! ) نشسته بودم، با شتاب بلند شدم و سرم به طرز كاملا" ضايعي محكم به اون مجسمه خورد. اين پرسي هم واستاده بود هِر هِر مي خنديد!
نكته 2 : هرجا پليس مي ديديم متفرق ميشديم ولي در كل، به جز توي پارك (اونم دو سه بارفقط) ، بقيه اشو همگام با هم 15 نفري راه مي رفتيم!
نكته 3 : اين مرلين همش ميگفت بريم بوف بريم بوف ، گشنمه و غيره!
در كل فقط فكر شيكم بود.
نكته 4 : ما با ويولت همسايه در اومديم!
نكته 5 : من كلا" دو تا ميتينگ جادوگران رفته بودم، تو هردوتاشم پرسي روزه بود!