مستندِ تَوَ لُد(کارگردان:نوربرت/ بازیگران:نوربرت/کوییرل / هاگرید/ هرمیون گرنجر/هری پاتر/رون ویزلی و چارلی ویزلی)
________________
دوربین جنگل سر سبز و بی انتحایی رو به تصویر کشیده ، صداهای مرموزی ضمیمه ی این تصویر ِ وهم انگیز شده . آروم آروم تصویر به جلو حرکت میکنه و در راه شاخه های نازک درختان گاه گاه لنز ِ دوربین رو مورد نوازش قرار میده.
کم کم فاصله مابین درختها بیشتر میشه و رفته رفته صدای رود پر جنب و جوشی به گوش میرسه ، کمی جلوتر صدای زوزه ها ی دردناکی زیبایی صدای شُر شُر آب روان رو خراب میکنه.
غار بزرگ و تاریکی در نزدیکی رود هویدا میشه که صدای ناله ها از عمق اون بلند میشده ، فیلمبردار به خودش جرأت میده و وارد غار میشه.
آشیانه نسبتا بزرگی در انتهای غار بر پا شده و اژدهای مریض حالی روی اون نشسته و در حال ناله کردنه ، ناله هایی که بوی مرگ نمیده و حتی نوید زندگی تازه ای رو در دل تماشاگران زنده میکنه.
صدای راوی برای اولین بار در طول فیلم شنیده میشه(با صدای گوینده راز بقا بخونین
):این اژدهای نوروژی باردار است و زمان زیادی به لحظه ی تخم گذاری اش نمانده است...!
ناله های اژدها به اوج خودش میرسه و با فریاد وحشتناک و بلندی خاتمه پیدا میکنه ، اژدها به نفس نفس میفته.
راوی:درد و رنج این اژدها پایان یافت ، اکنون او صاحب 4 بچه اژدهای کوچک است.
اژدها به سختی خودش رو از روی آشیانه کنار میکشه و گوشه غار میفته روی زمین.
راوی:این اژدها بسیار ضعیف است ، و امیدی به زنده ماندنش نیست.
اژدها جیغ بلند دیگه ای میکشه و همراه با این حرکت ریغ رحمتم نوش جان میکنه.
دوربین از اژدها رو میگیره و همه ی تخم ها رو در کادر خودش جا میده ، ماده لزج و یشمی رنگی اطراف تخم ها رو پوشونده و در جای جای اون قطراتِ خون سرخ رنگی دیده میشه.
صفحه سیاه میشه
دریچه ورودی غار در کادر دوربین قرار داره ، مدتی همه چیز به حالت طبیعی سیر میکنه تا اینکه مردی بلند قامت با لباسهای عجیب و دستاری به سر وارد غار میشه ، دوربین مرد رو تعقیب میکنه و مرد در حالی که با سر انگشتاش محکم چوبدستی خودشو چسبیده در غار قدم بر میداره ، مرد به آشیانه میرسه و از بین اون چهار تخم یکی رو انتخاب میکنه و در حالی که در زیر لباسش اونو جای میده بدون توجه به جسد ازدهای مادر که مگس های فرصت طلب اون رو احاطه کردن از غار بدو بدو خارج میشه.
تصویر دوباره سیاه میشه
اینبار لیوانی رو نشون میده که فردی داره داخلش شراب میریزه ، کافه ی هاگزمید خیلی زود خودشو به تماشا گرا لو میده ، فرد دستار به سر روبروی غول نسبتا بزرگی نشسته و باهاش گرم صحبته ، دستار به سر دستشو زیر رداش فرو میبره و و تخم اژدها رو در میاره و اونو به مرد گنده میده و بعد خشنود و راضی مکان رو ترک میکنه.
نیمه غول هم مدتی مات و مبهوت به تخم اژدها نگاه میکنه و بعد با سرعت به سمت مقصد نا معلومی کافه رو ترک میکنه.
تصویر برای بار سوم سیاه میشه
اینبار دوربین میز گردی رو در کادر خودش جا داده که چهار نفر دورش نشستند و به تخم خیره شدند ، تخم لرزش میکنه و دوربین به سرعت خودشو به نزدیکی اون میرسونه و با یه حقه سینمایی از پوستش رد میشه و موجود درون اون رو به تصویر میکشه ، اژدها بچه کوچکی رو که در ماده چسبناکی غوطه وره .
اژدها با پوزه ، پاها و دستهای خودش به پوسته ضربه میزنه چرا که الان وقت ورودش به دنیای بیرونه ، پوسته ترک بر میداره و اژدها و ماده لزجو به همراه دوربین به بیرون پرتاب میکنه.
اژدها بلند میشه و لرزان لرزان روی دو تا پای خودش قرار میگیره وحشت زده و ترسیدست ، ریش های نیمه غول اطراف اون رو احاطه کرده و پوست نحیفش رو آزار میده.
راوی:و اینک وقت استفاده از نیروی ایمنی اژدها برای فرار از دست این مشکل است.
آتش کوچکی از دهان آژدها خارج میشه و ریش های مرد رو فنا میده.
بچه اژدها بدون توجه به بال بال زدنهای مرد اطراف کلبه رو زیر نگاه کنجکاوش میبره و بعد متوجه سه غریبه دیگه درون اتاق میشه.
راوی:اژدها به دنبال مادر خود میگردد.
در حالی که اژدها جستجو برای پیدا کردن مادر خودشو ادامه میده ، ناگهان سر هر سه غریبه به سمت روزنه کوچکی که روی کلبه قرار داره بر میگرده ، اژدها هم به تبعیت از اونها همین کار رو میکنه و در آن سوی روزنه پسری با موهای طلایی رو میبینه که رذیلانه اون رو نگاه میکنه.
پتویی به سرعت روی اژدها انداخته میشه و هنوز چیزی نشده دوباره اونو به دنیای ظلمات بر میگردونه.
صفحه برای باری دیگه سیاه میشه
دختر مو قهوه ای اژدها رو در دستای خودش گرفته و در تاریکی شب در راهروهای مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز در حال دویدنه دو پسر هم در حال تعقیب اون هستن.
بچه ها به بالاترین طبقه برج میرسن و در کنار پنجره ای که مرز بین اونها و هوای ازادو از بین برده به انتظار وایمیسن.
مرد جارو سواری از دور پیدا میشه و باعث تحریک ضربان قلب اون سه نفر میشه ، جارو سوار ِمو قرمز نزدیک و نزدیک تر میشه و آژدهای کوچیک رو از دختر تحویل میگیره ، دختر هم در اخرین لحظات یه بوس گنده روی پوست سر اژدها میکنه و بعد اجازه میده جارو سوار به حرکت در بیاد و از اژدها رو از اونجا ببره.
تصویر سیاه میشه
اینبار اژدهای بزرگ و غول پیکری رو نشون میده که به سمت تکه گوشتی خیز برداشته در سمت مقبالشم اژدهایی وجود داره که به همین حالت اماده حملست هر دو غرش بلندی میکشن و به سمت یک دیگه یورش میبرن.
تصویر سیاه میشه و کلمه زیر روش نقش میبنده
پایاندر اینجا تماشاگران کلی فحش نثار کارگردان میکنن.