کتی!نقد می کنیم! برای ما دست تکون می ده. ادوارد هم دست تکون می داد.
بررسی
پست شماره 598 خاطرات مرگخواران کتی بل:
مهمترین چیزی که توی این پست داریم " قاقارو" هست. موجودی که منم هنوز نمی دونم دقیقا چیه و چیکار می کنه. ولی به نظرم همین ابهام جالبش کرده. به نظر من لازم نیست زیادی معرفیش کنی.
چیزی که توی این پست توجهمو جلب کرد، دیالوگ هاشون بود. حرفای رد و بدل شده بین کتی و قاقارو. اونا جالب بودن.
نقل قول:
-قاقارو، بیا اینجا پسر! 
اولا که شروعت خوب بود. جلب توجه می کنه. مخصوصا چون قاقارو هنوز خیلی شناخته شده نیست. اگه همینجوری وسط پست ازش اسم برده می شد، زیاد جالب نمی شد. با یه دیالوگ ساده اول پست، بهتر وارد داستان کردیش.
دوما از شکلک خیلی خوب استفاده کردی.
نقل قول:
کتی، یک دستش را سایه ی چشمانش کرده بود و دست دیگرش را به کنار پایش کوبید تا قاقارو را به آنجا بکشاند.
خیلی خوب می دونم وقتی شروع به فعالیت کردی، چه جور جمله هایی می نوشتی. برای همین، خوندن این جمله ها واقعا خوشحال کننده اس. عالی بود. هم صحنه، هم جمله ها و هم شکل توصیفت. خیلی روشن و واضح و قشنگ. بهت افتخار کردم که اینقدر پیشرفت کردی. مخصوصا پیشرفتی که فقط محدود به سایت نیست. درست و واضح نوشتن، همیشه و همه جا به دردت می خوره.
صحنه های ساده، ولی خیلی قشنگی خلق و توصیف می کنی. صدا کردن یه حیوون کار ساده ایه... ولی با دیالوگ و شکلک بالایی و این توضیح، از سادگی درش آوردی و جالبش کردی.
نقل قول:
-قاقارو! من ریسک کردم و با اینکه خطر داشت، اومدم تو این جای مشنگی تا بهت اصول اولیه من "من سگ هستم" رو یاد بدم! تازه کلاهم ندارم و آفتاب داره عین نیزه تو چشم نور میندازه.
قاقارو ایستاد و غرشی کرد.
- من پشمالوعم. مگه سگم؟ 
جرو بحثشون خیلی بامزه اس. مخصوصا قاقارویی که مثل آدم حرف می زنه. زیادی جدی و منطقیه. همین، خنده دارش کرده.
جمله "من پشمالوئم" جالب بود. یه جوری گفت که انگار به شخصیتش توهین شده.
نقل قول:
- مگه گفتم تو سگی؟ منظورم از اصول اولیه "من سگ هستم"، گرفتن توپ در هوا، آوردن وسایل با دستور صاحب و از اینجور چیزا بود!
- من میتونم حرف بزنم و حرفاتم میفهمم. این کارا به چه درد میخوره؟ اصلا تا حالا ویژگی های منو دیدی؟ 
این قسمت هم خیلی خوب بود. جمله هات عالی شدن. همینجوری بنویس. ولی گذشته از ساختار جمله ها، محتواشون هم جالبه. این دو تا با هم خیلی بامزه شدن.
نقل قول:
دود داشت از کله ی کتی بیرون میزد.
- آره! ویژگی هاتو میدونم. تو ی پشمالو هستی که بدرد نمیخوره. 
اون "یه" اون وسط کمی اضافه اس. کمی اضافه بودن یعنی بودنش ضرری نداره. ولی اگه نباشه بهتر می شه. به نظرم اینجا بیشتر از اسم "پشمالو" بهتره که روی صفت پشمالو بودن تاکید بشه. بگه بله می دونم. تو پشمالویی و این(پشمالو بودن) به درد نمی خوره.
نقل قول:
- به سرعت لاکپشت راه میری و خیلی هم سنگینی. هیچ چیز شگفت انگیزی هم نداری جز اون دندونای کوچولو که به درد هیچ کاریم نمیخورن. برامم مهم نیست یکی از اون مشنگا بفهمه حرف میزنی!
این که کتی معتقده حرف زدن قاقارو اصلا شگفت انگیز نیست، خیلی خنده داره. به جاش سعی می کنه کارای ساده سگی بهش یاد بده. این قسمت رابطه این دو تا خیلی بامزه اس.
نقل قول:
کتی، به سمت قاقارو برگشت؛ اما به جای او، با کلاهی پشمالو رو به رو شد. نفسی راحت کشید و زد زیر خنده.
اینجاش یه کمی ناقص بود. قاقارو تبدیل به چیزای دیگه می شه؟ اینو باید کمی واضح تر توضیح می دادی. جایی که کتی نفس راحتی کشید. مثلا:
نفس راحتی کشید و زد زیر خنده. قاقارو به موقع خودش رو تبدیل کرده بود.گفته بودی خیال داری توی هر پست، یه ویژگی قاقارو رو بنویسی. این کارو نکن. حداقل الان نه. همین الانشم قاقارو ویژگی های زیادی داره. حرف زدن و تبدیل شدن زیادن! به نظر من روی همینا کار کن. ویژگی های دیگه می تونه پیچیده و غیر منطقیش کنه. ممکنه طنزش رو هم ازش بگیره. کی با احتیاط پیش برو.
نقل قول:
مردم کمی:
– این دختره دیوونس.
راه انداختند و بعد رفتند.
اینجاش خیلی خوب نوشته نشده. بهتر بود یا ساده تر نوشته می شد:
مردم کمی زیر لب غر زدند و چیزهایی در مورد دیوانه بودن کتی گفتند و بعد، رفتند.و یا اینجوری:
مردم در حال دور شدن بودند که کتی صدایشان را شنید.
-این دختره دیوونس!
-داشت با کلاه حرف می زد!
-بی دلیل هم می خندید...پستت خوب بود. طنز خیلی پررنگ و واضحی نداشت. با وجود این خنده دار بود. ارتباط قاقارو و کتی خیلی خوب بود. جدی بودنشون جالب بود. شخصیت هاشون بطور جداگان هم خوب بود.
جمله ها و صحنه ها خوب بودن.
خیلی پیشرفت کردی. خیلی!
برو بیشتر پیشرفت کن. پیشرفت تر کن.