هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (بیشعورستان)



Re: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۱۴:۱۲ دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۶
#1
آقای الیواندر



Re: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۱۴:۰۴ دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۶
#2
فقط پرفسور کوییرل.



Re: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۳:۱۴ یکشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۶
#3
پروفسور کوییرل



Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۵۷ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
#4
الستور مودی
چوب جادو: بیست سانت از موی تکشاخ و چوب درخت گردو.
جاروی پرنده: نیمبوس 2007 .
گروه اسلیترین
رئیس اداره گارآهی بودم قبلا. نیمفادورا تانکس یکی از شاگردان مورد علاقم هست. به کمک من بیشتر سلولهای ازاکابان پر شد. در زمانی که مسابقه سه جادورگ در سال چهارم در هاگوارتز انجام می شد به دستور البوس دامبلدور برای تدریس در دفاع در برابر جادوی سیاه و مراقبت از ایگور کارکاروف در هاگوارتز مشغول به کار شدم. روز قبل از اینکه به هاگوارتز برم دو تا یاران لرد ولدمورت منو دزدیدن و درون صندوق خودم مخفی کردن(نه ماه توش زندانی بودم) تا بتونن از من اطلاعات بگیرن.
عضو محفل ققنوس اولیه بودم. توسط مرگخوارها یه تیکه از بینیم کنده شد و چشمم هم از جاش در اومد. این چشم می تونه از بین هر چیزی رد شه و ان طرفشو ببینه.
یکی از پاهام نیز چوبی هست و لنگ میزنم. به چیزی که دیگران بهم میدن اعتماد ندارم و معمولا نوشیدنی از فلاسک خودم میخورم.

در شب تولد هری پاتر وقتی میخواستیم اونو به جای امنی منتقل کنیم توسط لرد سیاه کشته شدم. هیچوقت هم جسدی از من پیدا نشد. چشم جادوئیم رو که اون عجوزه منظورم امبریج هست به اتاقش وصل کرده بود رو هری پاتر برداشت و اونو به عنوان جسد من دفن کرد.
---------------------------------------------------------
توی گروهی غیر اسلیترین تاییدم نکنیدا !!!


تایید شد!


ویرایش شده توسط توبیاس_اسنیپ در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۱۵ ۱:۰۰:۲۹
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۱۵ ۱۹:۰۵:۰۹


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۵۷ پنجشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۶
#5
نام: گیلدروی لاکهارت
گروه: اسلیترین
قد: 186 cm
رنگ مو: قهوه ای
رنگ چشم: قهوه ای
جاروی پرنده: آذرخش
شغل: نویسنده ی کتابهای رمان مبارزه با جادوی سیاه- یک سال استاد هاگوارتز (اکنون بیمار روانی است.)
افتخارات: 5بار جایزه ملیح ترین لبخند- کتاب «من جادویی» پرفروش ترین رمان نوشته شده توسط 1 جادوگر
وضعیت کنونی: در اثر طلسم خودم حافظه ام را (سهوا) از دست دادم.

اطلاعات بیشتر: گیلدروی یک نویسنده موفق بود که تجربیات و افتخارات دیگران را به اسم خود در کتابهایش ثبت میکرد، تا اینکه در سال 1992، آلبوس دامبلدور به او پیشنهاد تدریس در هاگوارتز را داد و گیلدروی هم پذیرفت. لاکهارت در پایان سال وقتی حقایق (که کتابهایش تجربیات خودش نیستند) را به هری پاتر و رونالد ویزلی گفته بود، (برای اینکه رازهایش فاش نشوند)، می خواست آن دورا با طلسم فراموشی جادو کند که در اثر شکستگی چوبدستی طلسم به خودش برگشت و حافظه اش را ازدست داد. او اکنون در بیمارستان حوادث و سوانح جادویی سنت مانگو (بخش فراموشی) بسر میبرد.
----------------------------------------------------------
لینک پست در کارگاه نمایشنامه نویسی
------------------------------------------------------
من میخواستم شناسه ام رو «گیلدروی لاکهارت» کنم ولی پیغام داده می شد ثبت شده، اگه تایید شدم لطفا شناسه ام رو تغییر بدید، ممنون.

این شخصیت جزو اون دسته از شخصیتهاست که بنا به دلایلی ترجیح میدیم به شخص دیگه ای داده نشه. شخصیت توبیاس اسنیپ رو میخوای؟ اگه نه باید در مورد دادن شخصیت گیلدوری لاکهارت به شما به توافق برسیم.

در مورد شخصیت گیلیدوری چون کسانی که قبلا این نقش رو داشتن، خوب پروروندنش و ...! این شخصیت رو ترجیحا مثل هرمیون و مک‌گونگال و بعضی دیگه! به عنوان شخصیت‌های کلیدی به کسی نمی‌دیم! اگه می‌خوای یه شخصیت دیگه بردار و رول‌ت رو قوی کن یا نشون بده قوی هست! اونوقت تقاضای تغییر شخصیت کن!
نظرت چیه؟


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۱۴ ۱۷:۱۴:۳۶
ویرایش شده توسط [fa]راجر دیویس[/fa][en]Roger Davies[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۱۴ ۲۲:۴۵:۱۴


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۰ سه شنبه ۴ دی ۱۳۸۶
#6
هری و سیموس و هرمیون درنزدیکی پروفسور هوریس اسلاگهورن روی میزی نشسته بودند.
سیموس به هری و هرمیون گفت: «چی می گید؟ بذارید بشنوم، استاد چی میگه. » هرمیون برای اولین بار در آن 6سال گفت: «حسش نیست.» سیموس هم که از این حرف هرمیون یقین پیدا کرده بود که بحث مهمی است، گوشش را به هرمیون نزدیک کرد. ولی با این حرکت او، هرمیون دیگر حرفی نزد و هری هم سرش را بالا آورد که اسلاگهورن را ببیند.
هری از دور کتابی را در کتابخانه پشت سر اسلاگهورن دید که روی جلد آن نام دیگری با نام « معجون سازی پیشرفته» تلفیق شده بود. هری توانست کلمه ی «شاهزاده دورگه» را روی آن بخواند.
به هرمیون گفت: «اون کتاب رو ببین. شاهزاده دو رگه! به نظر تو کیه؟» هرمیون گفت: «شاید یه استاد معجون سازی» هری گفت: «نه، مگه نمی بینی این یکی از کتابهای درسی هاگوارتزه و اسم مولفش هم که این نیست پس باید نام یه دانش آموز باشه» هرمیون گفت: «الان معلوم میشه»
و گفت: «ببخشید استاد، هری کتاب نداره، میشه اون کتاب رو به ما بدید.»
اسلاگ پاسخ داد: «البته .» و کتاب را نزد هری آورد. سپس ادامه داد: «پسر عزیزم، من با این کتاب خاطرات زیادی دارم فقط این جلسه اون رو بهت میدم. چون این کتاب ِ بهترین شاگرد منه. معلم معجون سازی تو، سوروس اسنیپ.»

-----------------------------------------------------
با تشکر

تایید شد! لطفا برای انتخاب گروه (در صورتیکه شخصیت انتخابی در کتاب گروه مشخصی نداره) به انجمن ایستگاه کینگزکراس، تایک راهنمای انتخاب گروه برو. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۵ ۹:۳۷:۰۹


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۹:۳۶ یکشنبه ۲ دی ۱۳۸۶
#7
سلام .

من یه سوال دارم.

چطور میتونم ببینم که یک شخصیت رو چه کاربری ( برای ایفای نقش) گرفته؟



Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۰:۱۴ شنبه ۱ دی ۱۳۸۶
#8
هری دست در دست لونا جلوی اسلاگهورن ایستاده بود.
اسلاگهورن دستی را روی شانه اش احساس کرد. اسنیپ بود. اسلاگهورن لیوان شراب را که به سمت هری گرفته بود به سمت سوروس اسنیپ آورد و گفت: آه، سوروس عزیز، نوشیدنی اسپانیائی، بهتر ازاین نمیشه.
اسنیپ با عصبانیت گفت: چند دفعه بهت بگم از اینا نخور. تو یه معجون ساز چیره دستی، و اطلاعات کاملی در مورد این ها داری، ولی حیف که خودت عمل نمیکنی.
تریلانی گفت: ولی برای ارتباط با ماوراءالطبیعه موثره.
اسنیپ و اسلاگهورن با خنده و همزمان گفتند: اون که بله.
اسنیپ از دور فیلچ را دید که دراکو مالفوی را تنبیه می کند. گفت: هوراس، اونجارو ببین، من میرم ببینم جریان چیه. خدافظ.
اسلاگهورن لبخندی زد.
تریلانی هم گفت: «خب دیگه من هم باید برم.» و به اسلاگهورن که دستش را بسویش گرفته بود گفت: «اوه نه. یک پیشگوی قدیمی گفته که اگه در شب کریسمس، یک زن ومرد....»
اسلاگهورن به هری و لونا اشاره کرد وگفت: « الان وقتش نیست، سیبل »
و رو به هری و لونا گفت: «بریم پیش بقیه بچه ها.»

با توجه به عکس باید شما در مورد شخصیتهایی که در کلاس معجون سازی وجود داره و همچنان محیط اونجا داستان بنویسید وگرنه چه لزومی به قرار دادن عکس بود. ممنون میشم یه بار دیگه داستانتون رو با توجه به موضوع بنویسید. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۲ ۱۲:۴۰:۴۹


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۴۶ دوشنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۶
#9
فکر آن هم هری را آزار میداد. مانند یک توهم بود. او از قلعه ی هاگوارتز اخراج شده بود. دیگر کوپه های قطار سریع السیر، شمع های جادوئی و حتی هیچکدام از استاد ها را نمی دید. زیرا بر صحت موضوع اوج گیری مجدد ولدمورت و اوباش موسوم به مرگخواران پافشاری کرده بود. آیا این منصفانه بود؟
قلمش را برداشت تا برای ستون « درد دل... » مجله ی پدر لونا نامه ای بنویسد .

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۱ ۱۰:۴۴:۴۸


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۱:۱۶ یکشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۶
#10
ببخشید ولی پست آقای الیواندر و پرسوال دامبلدور چه ربطی به تصویر داشت؟


متاسفانه یه عکس از گالری پاک شده و باعث شده تصویر در این لینک تغییر کنه. تصوریری که من گذاشتم در مورد کلاس معجون سازی اسلاگهورن بود. از این به بعد سعی میکنم تصاویر رو در سایت آپلود کنم تا از این مشکلات دیگه پیش نیاد.
لطفا با استفاده از این تصویر داستان بنویسید.

اگه ما عکسی برای کاربران قرار میدیم تا از روی موضوع اون داستان نوشته بشه به خاطر این هست که داستانها از نوشته های مقالات و سایر انجمنها کپی نشه و هر کس از ذهن خودش داستانی مطابق با کتابهای هری پاتر بنویسه تا متوجه بشیم ایشون چقدر با کتابها آشنایی دارن. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۲۶ ۱۰:۳۱:۲۴






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.