هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۳۸ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
#1
نام : راهب چاق
گروه : هافلپاف
تاریخ ممات و حیات : هنوز به مرگ کامل نرسیدم ولی سنم میشه دو برابر سن شما تقسیم بر دو
توضیح در مورد شخصیت : این روح قبلا در هافلپاف بوده و حالا روحش در اونجا مستقر هست، او خیلی سر کیف و شوخه نیز می باشد، اون روح دوست داشتنی هست که خوش برخورد بوده و با سال اولی ها به شدت خوش برخورد هست و امیدوار بیشترشون به تالار هافلپاف بیان!
میزان تحصیلات : فارق اتحصیل از مدرسه هاگوارتز
میزان سواد : دوم ابتدایی
قدرت جادویی : به میزان لازم
تفکر : اندیشه غیور سوسیالیسم
چوبدستی : در حال حاضر در قبر میباشد، جهت کسب اطلاعات بیشتربه اندازه سی سانتیش دقت فرمایید.
جارو : از نوع پیکان 58 با رینگ طلایی و بدنه آبالویی
علایق و سلایق : هر چیزی که به هری پاتر و مدرسه علوم فنون و غیره و غیره مربوط باشه.

با تشکر ، جون من تایید کن!

با عرض معذرت شناسه شما بسته شد فکر نمیکنم نیازی به توضیح باشه که چرا بسته شده. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۱۵ ۱۹:۱۵:۳۹
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۱۵ ۱۹:۲۴:۱۰


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۳۲ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
#2
سرش را روی زانوهایش گذاشته بود در گوشه ای از اتاق زانوی غم بقل کرده بود، همه برای تعطیلات به کنار خانواده هایشان رفته بودن و باز هم او و عده ای از دوستانش در تالار کوچکشان باید تعطیلات را میگذراندن، هر چند اینجا را بیشتر از هر جای دیگری دوست داشت، ولی دلش برای خانواده ای مهربان، آغوش مادر و هدیه هایی که شگفت زده اش کند لک میزد. هر چند هدیه های دوستانش و از همه مهم تر خانم ویزلی همیشه این جای خالی را پر میکرد، ولی آنها یک چیز دیگر بودند.

- هری چرا اینجا نشستی ؟
رون در حالی که با یک فشفشه در حال نور افشانی وارد تالار میشود این را میگوید و اضافه میکند : بیا پایین جشن گرفتیم، جات حسابی خالیه، آلبوسم هست.
هری از پشت عینکش نگاهی مختصر میکند، صدایش را صاف میکند و میگوید: مرسی، حوصله اش و ندارم.
ناگهان در همین لحظه هرمیون وارد میشود و میگوید : چی شده، چرا زانوی غم بغل کردی، رون برو پایین تا چشن و از دست ندادی؟
هری آرام آرام از جایش بلند میشود و میگوید: یکم کار دارم و تکالیفه ...
هرمیون دست هری را میگیرد و او را به سمت خروجی تالار میکاشند. چند لحظه بعد هر سر برو روی یک ردیف نشسته اند و مشغول خوردن کیک های تزئین شده و نوشیدن جام های پر از بهترین معجون های دنیا هستند. زمانی که همه تا حد انفجار خورده بودن، دامبلدور از جایش بلند میشود و آراسته تر از همیشه مشغول سخنرانی میشود، همان ردای ارغوانی، چشم های نافذ و مهربون و لبخندی گرما بخش ....

- هری، بیدار شو، کریسمسه... پاشو، تنبل، سال نو مبارک!
چند پلک مختصر میزند و عینکش را بر میدارد، سپس به اطرافش خیره میشود و رون را در جلوش خودش میابد. زمزمه وار میگوید : پس دامبلدور کجاست ؟ جشن چی شد؟
رون اخمی میکند و لبخندش محو میشود بعد از مکسی کوتاه میگوید: خواب میدیدی، دامبلدور سال پیش کشته شد... بهتره بریم پایین. امروز فقط باید شاد باشیم .

هری کمی در تخت جابه جا میشود و سپس به صف کوتاه جمعیت گریفیندوری برای پیوستن به جشن ملحق میشود.

ببخشید بد شد.

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۱۵ ۱۸:۳۶:۰۵


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۰۴ جمعه ۱۴ دی ۱۳۸۶
#3
کوپه های قطار که یکی از دیگری شلوغ ترند متشکل از فرزندان جادوگران است که توهم مدرسه ای هتل را دارند، نفس هایشان در سینه حبس است و آرزوی قلعه ای تمیز برای درس خواندن را دارند، مجله های مشکوکی در هر کوپه برای آشنایی بیشتر با مدرسه علوم فنون جادوگری هاگوارتز قرار دارد که در بخشی از آن عکس های استادان با توضیحی مختصر از نحوه تدریس و درسشان در آن وجود دارد.
در یکی از کوپه ها که عده ای از اوباش در آن نشسته اند، ناگهان درش باز میشود و لونا که حالا مسئول قطار هاگوارتز است وارد آن میشود و چند شمع به دست هر یک از دانش آموزان جدید میدهد و میگوید: سعی کنید مثل این شمع ها باشید، نور علم باید در شما روشن بماند، با آرزوی سالی خوش حضورتان را در هاگوارتز تبریک میگویم.
ملت اوباش :

تایید شد !


ویرایش شده توسط راهب تپل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۱۴ ۱۷:۱۸:۳۷
ویرایش شده توسط راهب تپل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۱۴ ۱۷:۲۱:۳۹
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۱۵ ۷:۴۹:۳۳






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.