هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۴۰ شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰
#1
سام علیکم خدمت ابجی گلم
عرضم به حضورت که من قبلا تو ایفای نقش تایید شده بودم اما از اونجایی که زندگی کی گذاشت ما فعالیت کنیم یه مدت که نبودم دسترسیم گرفته شده حالا دوباره شخصیتمو معرفی می کنم تو بازی با کلماتم تایید شدم.
ببینم تریپ همون نایی که دستاشون رو تو هم قلاب می کنن و می گن:- به ناااااام خدا من...... از تهران هستم!!
.....................................................................................

نام : هانیبال
نام خوانوادگی: لکتر
گروه:- گریفیندور.من در مدرسه هاگواتز تحصیل کردم.
سن: حالا ما می گیم 26 سال
خصوصیات ظاهری:- قد بلند .هیکل نه چاق نه لاغر. صورت کشیده.پوست گندمی. چشمان البالویی. موهای تیره.
علاقمندی ها:خواهرم میشکا. گوشت انسان مخصوصا" مغز.تغییر چهره و سرکار گذاشتن اون همه پلیس ماگلی که دنبالمن.
چارو:- بلدم اما چوب جاروی خاصی ندارم.
چوب جادو:- من دو عدد چوب جادو دارم یکی مال پدرم از جنش درخت راش بیست سانتی متر انعطاف پذیر با موی پریزاد. مال خودم: چوب درخت بید. بیست سانتی متر.انعطاف پذیر نیست.و هسته ی ان یک رشته خونی از یک خون اشام است. چون من مامور مخفی وزارت هستم مجوز جادو وحمل هردوی انهارا در یک زمان دارم.
توانمدی های خاص: من قدرت هیبنوتیزم از طریق چشمانم را دارم بدون استفاده از چوب جادو .
..........................................................................................
معرفی نه چندان کوتاه: از پدرم شروع می کنم. پدر من الفرد بلک دایی کوچک سیریوس بلک بود که در زمان نوجوانی از خانواده بزرگ بلک جدا شد و ثروت هنگفتی بهم زد. سپس بامادرم اپریل میناری ازدواج کرد . البته رولینگ در کتا ب به دین پدرم الفرد اشاره ای نکرد او یهودی بود و بعد ها از ترس کوره های ادم سوزی هیتلر نام خانوادگی اش را به لکتر تغییر داد.هیتلر در ان زمان نه تنها یهودیان بلکه به قصد کشتن جادوگران کوره های ادم سوزی اش را برپا کرد.(این واقعیت تاریخی را فقط تعداد محدودی از سیاست مدارن بزرگ ماگلی و وزیر سحرو جادومیداند) پدرم و مادرم هردو در اتش کینه ی دو جادوگر که هیتلر را با طلسم فرمان کنترل می کردندسوختند و تباه شدند و من وخواهر کوچکم از چنگ مرگخواران گریندل والد در امان ماندیم......اما زمستان بود و سرما سخت گروهی متشکل از چهار نفر از دست نشانده های گریندل والد در محاصره برف و یخ ماندند و با ما در خانه حبس شدند. سه هفته بدون اب و غذا هرکس را وادار به کارهایی می کند.انها خواهر کوچولو و تپلم را کشتند و یه سوپ خوشمزه ازش درست کردند. ومن حالا بعد از گذشت سالها و تحصیل در مدرسه ی علوم و فنون هاگواتز (جادوگری از پدرم به من ارث رسیده بود) همزمان بعد از به پایان رساندن دوره های مدرسه ،در دانشگاه ماگلی روانشناسی مشغول به تحصیل و در وزارت خانه در بخش ختلفات ماگلی مشغول به کار شدم. در حال حاضر دارای چندین مدرک دکترا از دانشگاههای ماگلی در رشته های مختلف و مامور مخفی تخلفات ماگلی و قاتل چهار جادوگری هستم که خواهرم را در زمستان ان سال کشتند(البته انها متخلفین ماگل ازاری بودند که من در حین ماموریت به فجیع ترین وخوشمزه ترین وضع کشتم،کاری کردم تک تک شون از گوشت بدن خودشون خوردن برای همین وزارت خونه منو قاتل نمی دونه اما پلیس های ماگلی بدجوری خودشون رو گذاشتن سر کار و دنبالمن). دارای توانایی ویژه در هیبنوتیزم بدون استفاده از چوبدستی می باشم. لازم به ذکر است که پدرم ازدواجش را بامادرم از خانواده اش مخفی نگه داشته بود تا از خطر های احتمالی به ما صدمه ای وارد نشود. بنابر این بعد از فوت پدرم تمام ارثیه ی او به سیریوس بلک رسید .من و او در مدرسه تقریبا" هم دوره بودیم اما من زودتر فارغ التحصیل شدم. من با زن دایی دایی مرحومم در نیویورک زندگی می کردم. و اکنون به علت شغل و پلیس های ماگلی مکان معینی ندارم.
............................................................................
معرفی حقیقی: دکتر هانیبال لکتر.شخصی کاملا" حقیقی می باشد اوادمخواری معروف در سال های اخیرامریکا بود که کتاب و فیلم معروف «سکوت بره ها» را از روی زندگی حقیقی این مرد ساختند .کتاب حاضر را توماس هریس گرد اوری و تدوین کرد. چند سال بعد از ان باتوجه به فروش قابل توجه کتاب اول توماس هریس کتاب تخیلی را به نام «هانیبال» منتشر کرد که دنباله ی تخیلی کتا ب اول بود. تیراژ زیاد و قرار گرفتن نام این کتاب در لیست پرفروش ترین کتا بها، دوباره کمپانی های فیلمسازی را بران داشت که فیلی از روی کتاب با همان نام بسازند چنان که مستحضرید.
باتوجه به واقعی بودن شخصیت دکترهانیبال لکتر وجادویی بودن دنیای هری پاتر و همینطور واقف بودن من به تمام زوایای شخصیت دکتر هانیبال لکتر و مسلط بودن به دنیای جادویی هری پاتر به من این اجازه رو خواهد داد که شخصیتی با ثباط و قابل اجرا را از تلفیق این دو دنیا خلق کنم و به مرحله ی اجرا بگذارم. خوب فکر کنم همه چیزو کامل گفته باشم.امیددارم که با همین شناسه بتونم فعالیت خودمو در ایفای نقش شروع کنم.
.....................................................................

http://www.jadoogaran.org/modules/newbb/viewtopic.php?topic_id=6&forum=7&post_id=182890#forumpost182890

اینم اینک تایید شخصیت قبلیم
اخ دمت گرم عزت زیاد


بله؟آبجی گلم؟؟اینورا آبجی ای دیدی شما؟
شناسه شما هری پاتری نیست ولی چون این مدت چند نفر دیگه هم به این صورت تایید شدن شما رو هم تایید میکنم.
تایید شد!
به ایفای نقش خوش آمدید.


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۳۱ ۱۶:۱۷:۵۷

دستمالی کثیف....چ�


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۰:۰۵ شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰
#2
سام علیکم داش مالفوی
داشی زدی تو کار سیاه و اسلی و ولدی یا!! نمی گی طرف سیاهی زده می شه
آی قربونت
..................................................
مرگ - نور- شوم-بلاتریکس- جادو--ترس- کهن- چوبدستی - آزکابات-نفرین-


نفرین شوم
خورشید یخ زده روی سطح بخار گرفته شیشه رستوران میلغزید وبا اخرین توان "نور" لرزانش را روی روزنامه پیام امروز می تاباند. هانیبال اهی از سر درماندگی کشید و نگاهی گذرا به تیتردرشت روزنامه انداخت:
زندانی سابق "ازکابان "بار دیگرقربانی گرفت
زیر تیتر عکسی از "بلاتریکس" با ان چشمان سیاه و"شومش" درحالی که "چوب دستی" بلندش را بین انگشتانش حرکت می داد؛قرار داشت و به هانیبال لبخند می زد.
مرد درمانده به نظر می رسید وقایع خیلی سریع و "ترس اور" در جریان بود از "نفرین های" "کهن" و مرگ اور توی هاگوارتز تا "جادوهای شوم "و مرگ خوارانی که برا این دو حکومت می کردند .هانیبال زمزمه کرد:
بازم گرفتاری توی دنیایی غریب.
از جا بلند شد کلاه لبه دار بزرگش را برسرگذاشت که محافظی برای پنهان کردن چشمان البالویی رنگش بود؛ پالتوی بلندش را از روی دسته صندلی برداشت و بیرون به مردی ملحق شد که عینک گردو موهای اشفته سیاهش جایی برای معرفی باقی نمی گذاشت.
افتاب که حالا دیگر توسط ابرهای سیاه محاصره شده بود اخرین شعاع خودرا تاباند و سپس تسلیم شدو به کام "مرگ" رفت و باران با قطره های درشتش روز را از بلاتکلیفی به در اورد و باریدن گرفت.
هری ارام گفت: خیلی وقته که نبودی؟سرزنشت نمی کنم اونطور که شنیدم تو به دنیاهای زیادی تعلق داری فقط چیزی که نمیدونم اینکه چرا ولدمورت انقدر جدی می خواد از شرت خلاص بشه؟
هانیبال لبخندی زد و جواب داد:چون من چیزی دارم که دشمن سیاهی اونه.
هری ناباورانه پرسید:چی؟
برای اولین بار هانیبال درچشمان هری خیره شد وچشمانش برق زد
":نور."
عزت زیاد مرسی داش ایوان


تایید شد خوش آمدید!!


ویرایش شده توسط هانیبال لکتر در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۳۱ ۰:۱۲:۴۸
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۳۱ ۱۱:۲۲:۳۲

دستمالی کثیف....چ�


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۹:۵۰ چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۸۹
#3
سام علیکم
خوب خدارو شکر .......... دست همه درد نکنه که برای باز شدن سایت زحمت کشیدن و تعهد دادن و پیگیر شدن و غیره............
ایشالا بچه ها قدر سایتو بدونن و بیشتر فعالیت کنن
منم برمیگردم تو سایه
عزت زیاد


دستمالی کثیف....چ�


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۹
#4
سام علیکم
ای بابا پس داش دالاهوف بگو باز شدن سایت یعنی زرشک دیگه!! یکی بگه الان باس چی کار کرد؟
اگر همه بخوان مثل شوما بی خیال بشن و زده بشن که هونطور که داش زاخی گفت باس به عنوان اثار باستانی معرفیش کنیم به سازمان میراث فرهنگی!!!
جون هانیبال یکی سایتو نجات بده مگه می شه راهی نباشه؟ راهی که نه سیخ بسوزه نه سایت!!!
دلم برای روزای اول تاسیس سایت تنگ شده
ببینم نمی شه کلا یه سایت جدید راه اندازی کرد؟
عزت زیاد


دستمالی کثیف....چ�


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ سه شنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۹
#5
سام علیکم
ای بابا این دختر واس چی انقدر درد سر سازه؟!! اوکی نمیدونم باس چیکار کرد اما اینو میدونم که باس عجله کرد سایت داره از دست میره .
وقتی وارد سایت میشم احساس می کنم وارد خانه ارواح شدم
من تو خوشیای سایت زیاد شرکت نکردم از دور واستادمو تموشا کردم و همون بهم لذت داد امارفیق ناخوشی سایت هستم واس همین تا اخرین لحظه ای که سایت باز نشه اروم نمی گیرم.
ببینم واس چی با عوض کردن ادرس مشکل دارید ؟همون قضیه پیگیری و اینا؟
برو بچ باید صبور باشید این مشکل اساسی یقه همه مارو گرفته بجای خشونت باس یه کم حوصله کرد. گرچه دیگه بعد سه ماه حوصله همه داره سر میره واس همینم گفتم باس عجله کرد.
عزت زیاد


دستمالی کثیف....چ�


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۲۳ جمعه ۱۶ مهر ۱۳۸۹
#6
سام علیکم
مرسی این شد!!!! حالا ادم حداقل دلش خوشه که چهار نفر پی گیرن دونفردیگه جواب نمیدن!!!
مرسی ابجی کوییرل
ایشالا با پی گیری ها سایت باز بشه!
می شه بدونیم چه ایراداتی گرفتن؟
عزیت زیاد


دستمالی کثیف....چ�


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۰:۵۲ سه شنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۹
#7
سام علیکم
ابجی مگناگال بلاخره لذت می بره یا تلاش می کنه؟باب این دوتا باهم خیلی فرق داره ها؟!!!!! البت فکر کنم همون لذت می بره درست باشه کلا الان دیگه اینجا متروکه شده و همه جاشو خاک گرفته! همینه دیگه بایدم بروبچه های برن طرف ژانرای دیگه!!! بجون خودم الان بری تو سایت مش غضنفرو شمشیر عیال کش فعالتر از این چند ماه گذشته سایت بوده!!! خلاصه این که ادما همیشه یادشون نمیمونه از کجا شروع کردن!!
داش بارتی شوما دیگه چرا!!؟؟
کدوم قانون؟اگر مدیرت خیلی مدیر بود از پیگرد نمی ترسید!! اونم پیگرد اینا!!
به هرحال و در هر صورت بابا من دلم می سوزه که میام حرف مفت میزنم!!!! من این سایت و دوست دارم فعالیت بچه ها شو دوس دارم . خودم همچین فال نیستم اما وقتی میام و می بینم که چقدر سایت فعال و زنده اس اسن نیرو می گیرم شاد می شم از وقتی ف*ی*ل*ت*ر* شده بخدا افسردگی گرفتم.
ایییییییییییییییی بابا!
الوووووووووو همه اونایی که تا تو چت باکس اسم مدیر ومدیرت می یومد رگ گردنتون می شد لوله پولیکا و بازار بلاک کردنتون راه میوفتاد الان کجایی که جواب منو بدید؟؟؟


ویرایش شده توسط هانیبال لکتر در تاریخ ۱۳۸۹/۷/۱۳ ۰:۵۵:۵۶
ویرایش شده توسط هانیبال لکتر در تاریخ ۱۳۸۹/۷/۱۳ ۱:۰۱:۱۹
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۹/۷/۲۲ ۱۲:۲۷:۵۱

دستمالی کثیف....چ�


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۸:۴۴ جمعه ۹ مهر ۱۳۸۹
#8
سام علیکم
اخخخخخخخخ قربون ادم چیز فهم!!!!
باب من الان سه روزه که مثلا پستیدم اما دریغ از یه نیم نیگاه به ادم بندازن!!!!!
فکر کنم همه عالیجنابان رفتن پشت درای بسته جلسه برگزار کنن در روشون قفل شده همون جا موندن!!!!چون من تازگیا مدیرارو تو سایت نمی بینم
میگم بیاین همه باهم پست یه خطی بزاریم بلکه به هوای پاک کردن پستام که شده سری به ما بزنن!!
همون مثل معروف که می گن دون بپاش و اینا!!!


دستمالی کثیف....چ�


Re: اگه يه ديوانه ساز به شما نزديك بشه چه خاطره ای به ذهنتون خطور می كنه؟
پیام زده شده در: ۲۰:۲۰ چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۸۹
#9
سام علیکم
هییییییییییییییییییییییییی الان که دارم فکر می کنم اگر یه دیوانه ساز بیاد جلوم بیچاره دلش بحالم می سوزه چون با چیزایی که من به یاد میارم احتمالا قبل از هر بوسیدنی روحم خودش از تنم میره بیرون!!!! شاید یاد یه تصادف بیفتم که زدم به یه بچه هشت ساله!!!
شایدم یاد اون ادم قبلی بیفتم که بودم!!
شایدم یاد اون لحظه ایی بیفتم که صمیمی ترین دوستم با قفل فرمون گذاشت تو کمرم!!!
شایدم یاد اون اتاق عمل ودکترایی بیفتم که قراربود با اره برقی بیفتن به جون قفسه سینه ام!!!
شایدم..................
وایییییییییییی.....................


دستمالی کثیف....چ�


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۰:۱۹ چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۸۹
#10
سام علیکم
ای باب دوروز نبودیم سایتو چیکارش کردین؟! زدین شپلخش کردین؟ واس چی ف+ی+ل+ت+ر+ه این سایت دامبلدور مرده؟همینش کم بود!!
انقدر ارزشی شدیم یعنی؟ هیچ راهی نداره؟ دست به دامن یه داشی بشین اینو درست کنه باب!!!
زمان انتخاباتم هست !چه جوری میخواین برگزارش کنید نصف کاربرا به سایت دسترسی ندارن!!!!
اما ایول انتخابات مرده جنگ و دعواهاشم!!!!
حیفه برو بچه ها نباشن تو سروکله هم نزنن حیفه سالی یه باره ها!!! از دست میره!!!
قابل توجه داش عله کبیر!! برادر عله یه وردی بخون تو وب مستری ماکه نیستیم!! خیلی مخلصیما!!واس این می گم که خاطر سایت واس ما خیلی عزیزه وگرنه نه سر پیازم نه تهش نه از وسط به دوطرف!!!
عزت زیاد


ویرایش شده توسط هانیبال لکتر در تاریخ ۱۳۸۹/۷/۷ ۰:۲۱:۰۲
ویرایش شده توسط هانیبال لکتر در تاریخ ۱۳۸۹/۷/۷ ۱۹:۵۳:۳۴

دستمالی کثیف....چ�






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.