هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: سئوالی که دوست داشتید در پایان کتاب 7 پاسخ داده شود ولی نشد چه بود؟
پیام زده شده در: ۹:۰۳ دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۷
#1
اين که چرا همش بچه کوچولوها پيروز مي شن؟
يعني چرا ولدي از پس هري برنيومد؟ !!!!!! درکش سخته


من غريبه ي ديروزم و آشناي ام


Re: بهترین های فیلم هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۱:۰۸ شنبه ۸ تیر ۱۳۸۷
#2
ببينم اينجا چه خبره؟ هيچ کس نمي خواد به سوال جواب بده؟؟؟!!!!


بهترين فيلم: فيلم 5
بهترين کتاب: 3
بهترين موسيقي: توي همه ي فيلما


من غريبه ي ديروزم و آشناي ام


Re: دفتر ثبت نام
پیام زده شده در: ۱۲:۳۴ چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۷
#3
ما هم ثبت نام مي کنيم!!!


من غريبه ي ديروزم و آشناي ام


Re: اتاق ضروريات جلسات الف دال
پیام زده شده در: ۷:۵۹ جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۸۷
#4
اما من ترجيح ميدم مثل بقيه باشم
سارا و آلبوسو لاوندر و هرميون
.........................................................................................................................
در اين لحظه بچه ها نمي دونستند که بايد چي کار کنن!
آلبوس به هرميون نگاهي انداخت و گفت:بهتر بود اول به پروفسور مي گفتيم بعد اونو دست کاريش مي کردي!!!

هرميون که ناراحت بود گفت:من توي اون لحظه واقعا" نمي تونستم تشخيص بدم چه کار بايد بکنم!!!

لاوندر در حالي که توي فکر بود: اما اگه از مدرسه هم اخراج بشه من مطمئنم که لرد يه فکر جديدي مي کنه و ما نبايد بذاريم که اون فکر کنه ما همه چيزو فهميديم!!!

پروفسور:بچه ها بهتره شما به خوابگاهاتون برگردين و منم با بقيه ي معلم ها صحبت کنم تا به يک نتيحه اي برسيم!

لاوندر با صداي بلندي گفت: نه پروفسور اون الآن به دفتر شما مياد و شما نبايد جايي برين!

پروفسور با اخم گفت:نبايد؟

لاوندر:بله پروفسور! اون بايد فکر کنه که شما از چيزي خبر ندارين و اون داره به هدفش مي رسه!!!

آلبوس با تعجب گفت: بله!!! واين دقيقا" همون کاريه که شما بايد بکنيد!!! اون نبايد چيزي بفهمه!!! ببينيد پروفسور لردولدمورت همونطور که به راحتي از شومينه ي داخل اتاق ايگور وارد شد بازم مي تونه بياد! پس بهتره يک نقشه ي درستو حسابي بکشيم!!!

پروفسور گفت: بله اما بهتره شما زود تر از اينجا برين چون اگه شما رو توي دفتر من ببينه حتما" شک مي کنه!!!

بچه ها از جاشون بلند شدن که برن ناگهان سارا سرش گيج رفت و به زمين افتاد!

هرميون ناگهان فرياد کشيد! واي پروفسور!!!

پروفسور: چيزي شده دوشيزه گرنجر؟

هرميون: من يادم نبود! در حالي که ما داشتيم دنبال اون معجون مي گشتيم سارا بعضي هاشون رو امتحان کرد! ممکنه مسموم شده باشه!

پروفسور: پس بهتره فورا" ببرينش پيش مادام پامفري! اگه مسموميت شديد نباشه اون مي تونه کمک کنه!

بچه ها به سارا کمک کردن تا از جاش يلند شه و فورا" از دفتر دامبلدور خارج شدند...


من غريبه ي ديروزم و آشناي ام


Re: گفتگو با مدیران ارتش الف دال,انتقادات و پیشنهاد ها
پیام زده شده در: ۸:۴۴ پنجشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۷
#5
ماموريت رو بي خيال اما انگار ارتش به کل يه جورايي به هم ريخته!!!!!!!!!!!
با اين حال بازم عده ي زيادي دارن ثبت نام مي کنن!!!
جواب اونا رو کي ميده؟
البته در مورد ماموريت کاملا" حق با شماست...منم خودم امتحان دارم ولي...


من غريبه ي ديروزم و آشناي ام


Re: جادوی هری پاتر : صفحه کتاب یا پرده سینما ؟
پیام زده شده در: ۸:۱۸ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۷
#6
خوب اين که مشخصه کتاباش بهتره!!! چون به طور کامل توضيح داده!!! اما فيلم هاش هم بد نيست گرچه يک دهم کتاباشه!!! ولي از نظر هيجان هم من باز به کتاباش راي ميدم!!!!!!!!!!!!!


من غريبه ي ديروزم و آشناي ام


Re: بعد از دامبلدور و لرد سیاه کی قوی ترین جادوگره؟
پیام زده شده در: ۲۲:۲۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۷
#7
به نظر من بعد از لرد و دامبلدور سوروس اسنیپ و نیکلاس فلامل میتونن از قویترینها باشن


من غريبه ي ديروزم و آشناي ام


Re: کدو بازیگر نقش ((دامبلدور)) بهتر بود؟
پیام زده شده در: ۱۳:۱۶ جمعه ۲ فروردین ۱۳۸۷
#8
به نظر من هم ريچارد هريس براي بازي در اين نقش بهتر بود!
البته مايکل گامبون هم خوب بازي مي کنه!!!!!!!!!!!!


من غريبه ي ديروزم و آشناي ام


Re: بعد از تمام شدن سری کتابهای هری پاتر چه قدر به اونها سر میزنید؟
پیام زده شده در: ۹:۱۸ سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶
#9
تا جايي که بتونم بازم کتاباشو مي خونم!!!
البته من بيشتر طرفدار فيلماشم اما با ابن حال زياد بهشون سر مي زنم!


من غريبه ي ديروزم و آشناي ام


Re: اتاق ضروريات جلسات الف دال
پیام زده شده در: ۹:۰۹ سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶
#10
اتاق در سکوت خاصي فرو رفته بود. انگار هرميون به مطلبي اشاره کرده بود که بقيه از آن غافل بودند.
سارا با خوشحالي از جاش بلند شد و گفت:خوبه! پس حالا سه سر نخ اصلي داريم(ايگور , معجون هاش و ماگل زاده ها)
************
چند رو زي مي گذشت و اعضاي ارتش هيچ مدرکي بر عليه ايگور به دست نياورده بودند.
************
معلم ها از وضعي که پيش اومده بود ناراحت بودند. هر روز در دفتر دامبلدور با هم به بحث و گفتگو مي پرداختند که بالا خره تصميم گرفتند که مدرسه را تعطيل کنند.
************
در اتاق ضروريات:
همه ناراحت بودند و با هم بحث مي کردند.
پرنل با عصبانيت گفت:ايگور هر کاري که دلش مي خواد داره انجام مي ده و ما هيچ مدرکي بر عليهش نداريم!
نوبرتا:نبايد دست روي دست بذاريم. اونا دارن مدرسه رو تعطيل مي کنن!
جيمي که دور اتاق راه مي رفت گفت:مدرسه فقط ما رو داره و ما بايد کاري کنيم تا تعطيل نشه!
همين طور که همه در حال بحث با همديگر بودند هرميون وارد شد!
نفس زنان گفت:دفتر چه...من...يه دفتر چه ديدم...!
نيکلاس گفت:چي داري مي گي؟ بيا اينجا بشين!!
هرميون روي صندلي که نزديکش بود نشت نفس عميقي کشيد و گفت من چند روزيه که ايگو رو تا دفترش تعقيب کردم. اون تمامي مطالب مهم رو داخل دفتر چه اي يادداشت مي کنه! من مطمئنم چيزي رو که مي خوايم توي اون مي تونيم پيدا کنيم.
لاوندر گفت: چه طوري برش داريم؟ کي اينکارو مي کنه؟ تازه مگه نمي گي که هر روز چيزي داخلش مي نويسه! اگه ما اونو برداريم و بياد و ببينه که نيست چي؟
نوبرتا:هرميون لاوندر درست مي گه! نمي تونيم برش داريم!
سارا که انگار نقشه اي داشت گفت: کارمون بايد حساب شده باشه! بله نمي تونيم همينطوري اونو از توي اتاقش برداريم! و نمي تونيم هم توي اتاقش بشينيم و دفتر چه رو بررسي کنيم!
جيمي که گيج شده بود گفت: پس چي کار بايد بکنيم؟؟؟
هوگو گفت:فعلا" بايد فکر کنيم! بايد همه چيز رو بررسي کنيم!
************
طي دو روز اونا تمامي موارد رو زير نظر داشتند پرنل و نوبرتا جلسات شبانه ي معلم ها رو تحت نظر داشتند, هرميون همچنان ايگور رو تعقيب مي کرد, وبقيه ي بچه ها نقشه اي براي دستيابي به دفتر چه مي شيدن!
************
در اتاق ضروريات:
ما يه نقشه ي درست و حسابي کشيديم . وبعد نگاهي به هرميون کرد:اما چه تضمينيه که طلسمي رو که مي خوايم توي اون دفتر چه پيدا کنيم!
هرميون در حالي که مطمئن بود گفت:مي دونم همش همونجاست! همونجا!
هوگو با ترديد گفت: پس نقشه اينه:
ما مي دونيم که فردا شب معلم ها جلسه دارن بنابر اين ايگور بدون ابنکه وارد دفترش بشه مي ره توي دفتر دامبلدور! پس لاوندر و پرنل دم دفتر دامبلدور مي ايستن و برامون خبر ميارن!
جيمي و نوبرتا هم توي راهرو ي سمت چپ دفتر ايگور مراقبت ميدن! سارا و آلبوس سوروس هم در راهروي سمت راست مي ايستند! منو هرميون هم ميريم توي دفتر ايگور...
همه موافقين؟
سر و صدايي به پا شد که نشان دهندهي موافقت بچه ها بود.
************
کلاس ها که تمام شد همه سر جاي معين شده ي خود رفتند و...


ویرایش شده توسط لاوندر براون در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۸ ۱۰:۱۱:۵۷

من غريبه ي ديروزم و آشناي ام






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.