ارشد راونکلاو1.توجه دانش آموزان هاگوارتز به چندین اعلامیه که درون راهرو ها به دیوار چسبانده شده بود، جمع شد. کم کم صدای پچ پچ ها بلند و بلند تر می شد.
نقل قول:
" پروژه ی تحقیقاتی دلیل اندازه ی پای بیگ فوت!
برای اطلاعات بیشتر و همکاری به تری بوت مراجعه فرمایید. با تشکر."
درون تالار راونکلاوروی میز جلوی شومینه، چندین جلد کتاب قطور بر روی هم چیده شده و صدای ورق زدن پی در پی سکوت تالار را می شکند. تری با عصبانیت کتابی را که مشغول مطالعه اش بود می بندد، غرولند کنان از جای خود بلند می شود و از تالار بیرون می رود.
کمی بعد - نزد هاگریدهاگرید آخرین قطعه ی کیک شکلاتی را درون دهانش می گذارد و مشغول لیسیدن انگشتانش می شود که ناگهان کسی در کلبه را می کوبد. هاگرید به سمت در می رود، در را باز می کند و تری بدون دعوت وارد کلبه می شود.
- هاگرید به کمکت نیاز دارم. باید منو ببری پیش یه بیگ فوت. باید یه سری اطلاعات جمع کنم.
کمی بعد تر - در کنار پا گندههاگرید دستی به ریشش می کشد و می گوید:
- تری پا گنده بلا های زیادی میتونه سرت بیاره، مخصوصا تو که دختری. اما خب سریع یه نگاهی بهش بنداز تا بریم. هر سوالی هم داشتی در خدمتم.
تری با تردید به بیگ فوت نزدیک می شود. بیگ فوت به تری زل می زند. رویش را بر می گرداند و بدون توجه به تری پایش را بالا می آورد که باعث می شود تری چند قدم به عقب بر گردد. بیگ فوت از درخت کناری اش برگی می کند و به کف پایش می کشد. تری با تعجب حرکات بیگ فوت را زیر نظر می گیرد.
- عه کف پاش برق افتاد که.
بیگ فوت بی توجه به تعجب تری، برگ را کنار می اندازد، کف پایش را رو به روی صورتش می گیرد و دستی به موهایش می کشد.
- عه نگا کن هاگرید کف پاش واسش حکم آینه رو داره.
جواب سوالمو گرفتم.
2.تری پس از ذوق بسیار، برای صدمین بار به بیگ فوت زل زد. می خواست بداند برای چه بیگ فوت از پایش به عنوان آینه استفاده کرده است، حداقل اکنون که تری کنارش ایستاده نباید آن استفاده را می کرد! شاید منتظر بیگ فوت دیگری بود! اما هیچ کس نیامدو تری بی جواب ماند.
بیگ فوت صدای عجیبی از خود در می آورد و به پشت سر تری نگاه می کند. تری رد نگاه بیگ فوت را دنبال می کند. بر می گردد و متوجه می شود به هاگرید زل زده است. هاگرید که فرصت را غنیمت شمرده بود، بر روی زمین نشسته و مشغول خوردن تمشک هایی شده بود که چند لحظه پیش آن ها را جمع کرده بود.
نگاه تری بین بیگ فوت و هاگرید در چرخش بود. بیگ فوت دوباره صدایی از خود در آورده و پایش را بر زمین می کشید. تری آب دهانش را قورت داد و با صدایی آرام گفت:
- هاگرید؟ استادمون می گفت رنگ قرمز روی بیگ فوت ها تاثیر میذاره. به نظر من تا نیومده سراغت اون جورابای قرمزتو مخفی کن.
قبل از اینکه هاگرید واکنشی نشان دهد، بیگ فوت به سمتش حرکت کرده و با یک حرکت تمام تمشک ها را می بلعد. تری که از ترس، با دستانش چشم هایش را پوشانده بود، به آرامی دست هایش را کنار می کشد و برای کشیدنِ یک جیغ بنفش آماده می شود.
هاگرید که از ترس تری خنده اش گرفته بود، از جای خود بلند می شود و چند تمشک دیگر می چیند و آن ها را به سمت بیگ فوت پرت می کند.
- نترس تری. بیگ فوت وقتی رنگ قرمز می بینه گرسنه ش میشه. :lol2:
-