هنوز فاصله زیادی بین سوارکار و وزیر باقی مونده بود. تا حدی که تا آن لحظه هم وزیر و هم سوارکار و هم لینی وارنر (!) تشخیص نداده بودند که هیچکدام از اینها سواره نیستند بلکه بر جارو های جادویی خود سوارند!!
سوارکاری که در واقع سوار اسب نبود و سوار جارو بود(!) برای محکم کاری پرچم سفیدش رو تکونی داد تا نشون بده که جنگی در کار نیست. هنوز پرچم داشت تکون می خورد که اولین کروشیو به کله اش اثابت کرد.
بلیز: زدمش!!! زدمش! مغزی زدمش! فقط خودم! خیلی من شاخم
بلیز کلی جو گیر شده بود و خوشحالی می کرد تا اینکه که مورفین پس از تلاش بسیار فک اش را باز کرد و به سخن آمد.
مورفین: بیـــشین سرجات بابا! شانس ات گرفت، حالا اینو داشته باش
کیروشیووووووش!
رنگ صورتی مایل به فیروزه ای (!) از سر چوبدستی مورفین خارج شد.
مورفین: اوووووووعق
بلیز: این چی بود؟
مورفین: این آروق (؟!) ته اش بود
بلیز: نه اونو نمی گم. این طلسمه چی بود؟
مورفین: آهااا .. اونو می گی؟ حالا کجا رفت؟
بلیز و مورفین از شکاف سنگر به پایین نگاهی انداختند. وزیر دیگر روی زمین پخش شده بود.
بلیز: این چرا توی این هیر و ویری خوابیده؟
مورفین: نی دونم شاید مثه من خسته اس.
بلیز: تو چی اجرا کردی مردک؟
مورفین: ویرژن جدیده کروشیو بود. فرمولش اینه که اول باید یه مقدار قره قورت خورده باشی و بعدش یه جور خاشی تلفظ اش کنی. قدرت این بیشتره و اشرش ماندگار تره. تازه می گن ایعتیاد زا هم نیش
بلیز:
چند دقیقه بعد...
در سرسرای اصلی باز شد و بلیز که وزیر دیگر و سوارکار را بر کول داشت وارد شد.
مورفین کاناپه ها را برای آنها آماده کرده بود تا پس از مذاکرات طاقت فرسا به استراحت بپردازند.
بلیز: مورفین هستی؟ بیا کمک
مورفین: هشتم ولی خشتم [:دی]
بلیز به سمت مورفین آمد تا وزیر دیگر را روی کاناپه بنشاند.
بلیز: مورفین بلند شو این بخوابه. حس می کنم استخون هاش خرد شده.
مورفین: طلشم منه دیگه!
بلیز: بوقی بلند شو دیگه کمرم شکست
مورفین: نه این جای سوارکاره. جای وزیر اونطرفه
بلیز: فرقش تو چیه؟
مورفین: خب سوار کار روی این کاناپه می خوابه و وزیر دیگر روی کاناپه دیگر.
پ.ن: حالا این وزیر دیگر که می گن، دیگر چیه، فامیلته؟!
ویرایش شده توسط کاساندرا تریلانی در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۲۵ ۳:۰۹:۱۱