هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۷:۳۸ جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۸۷
#1
به هوریس:

این روندی که شما در پیش گرفتیو اصطلاحاً بهش می گن ارزشی بازی. توی چت باکس، توی بلیتتون و توی انجمن هایی که در این باره پست زدید به شما جواب داده شده.
شخصیت هوریس اسلاگهورن یکی از شخصیتای مهمه کتابه پیشنهاد دوستانه ی من اینه که اگه می خوای این شخصیت رو بگیری سعی کن جوری رفتار کنی که شایسته ی این شخصیت مهمه.

تا وقتی که در خواستتون در حال بررسیه، شخصاً اگه پستی ازت ببینم که در جهت ارزشی بازی یا افزایش تعداد پست هات ارسال شده باشه پاکش می کنم. چون فکر می کنم بعد از عوض کردن 4-5 شناسه الآن دیگه باید فرهنگ فروم فرق رفتار ارزشی با غیر ارزشی رو شناخته باشی.



Re: ارتباط با ناظرين اتاق ضروریات
پیام زده شده در: ۱۵:۳۱ دوشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۷
#2
به ریگولس:

تاپیک مشابه موجود است

lمجوز داده نشد.



Re: سازمان ملل جادوگری
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
#3
شتلق گووووف (صدای کوبیده شدن مشت وزیر روی میز)

- امیدوارم یه توضیح قانع کننده برای این کارت داشته باشی آماندا! آخه کدوم احمقی به تو گواهی نامه ی پرواز با جارو داده؟ بهتره به جای جارو کرم فلوبر سوار شی! می دونی با کی تصادف کردی؟ فکر کردی چطور باید جواب مقامات سیاره ی قمر رو بدیم؟!

آماندا گلویش را صاف کرد و آماده ی توضیح شد که ناگهان یک جغد چاق خودش را از پنجره روی پاهای وزیر انداخت.

چند دقیقه بعد
آسپ در حالیکه به پهنای صورت لبخند می زد سعی داشت آماندا را به خارج از دفترش هدایت کند.

-خوش اومدید خانم آماندا. ما رو به خاطر سوء تفاهم پیش اومده می بخشید....عرض کردم که فقط یه اشتباه بوده. بفرمایید!

اما آماندا که هنوز با سرسختی سعی داشت در اتاق بماند با صدای زیر مشغول جیغ و داد کردن شده بود:

_ به چه حقی منو بیرون می کنید! من با وزیر سیاره قمر تصادف کردم! می فهمید؟ سیاره ی قمر!... هی منو هل نده... اووخ.... بعد از 1 سال تلاش بالاخره تونستم یه رول دست اول بالاتر از سیاهی لشکر برای خودم جور کنم حق نداری خرابش کنی! من ازت شکایت می کنم ...هی چیکار داری می .....

گوووووپس
وزیر با فشار زیاد در را بست و روی صندلی راحتی اش افتاد.

بیب. بیب. بیب (صدای شماره گیر تلفن.)

-راجر! زود خودتو برسون اتاق من!

هنوز گوشی تلفن در دستان آسپ بود که در منفجر شد و راجر با نیش باز وسط اتاق پرید.

آسپ:

راجر: با من کاری داشتید جناب وزیر؟

چند دقیقه بعد وزیر درحالیکه به کاغذ نامه اشاره می کرد به توضیح دادن ماجرا برای راجر مشغول شده بود.

- همونطور که گفتم درمانگرای سنت مانگو گفتن مشکلی جدی برای وزیر قمر پیش نیومده فقط دچار یه شوک عصبی شده. اونا گفتن باید یه شرایط آرامش بخش بدور از فشار عصبی براش ایجاد کنیم، یه جو تفریحی شاد و پرنشاط که بتونه این شوک رو برطرف کنه.

راجر با نگاه شیطانی به وزیر خیره شد و زمزمه کرد: نشاط؟ شادی؟ عالیه این دقیقاً همون چیزیه که دنبالش بودیم!

بعد با خوشحالی از اتاق خارج شد و رو به نگهبان راهرو فریاد زد: گابریل رو حاضر کنید!

یک ساعت بعد طبقه ی پنجم وازرت سحر و جادو

وزیر قمر و آسپ با همراهانشان مشغول قدم زدن در راهرو ها بودند و راجر با چرب زبانی مواردی را برای وزیر قمر که هنوز آثار بهت زدگی بعد از تصادف در چهره ش مشهود بود توضیح می داد:

-بله آقای وزیر! همونطور که گفتم توی این سرزمین جاذبه های دیدنی و توریستی زیادی وجود داره. مردم ما عاشق هنر، موسیقی و تشنه ی زیبایی هستن. لذیذترین غذا ها و گواراترین نوشیدنی های دنیا رو اینجا می تونید پیدا کنید و البته ...زیباترین ساحره ها رو.

و بعد در حالیکه چشمک ضایعی به وزیر قمر می زد به ادامه ی صحبتش مشغول شد:

-شاید شما فکر کنید من دارم اغراق می کنم ولی مطمئناً شگفت زده می شید اگه بدونید توی همین وزارتخونه ما کارمندان ساحره ای داریم از نسل پریزاد ... اوووه خدای من چه حسن تصادف جالبی!... اصلاً متوجه نبودم داریم به اتاق یکی از اونا نردیک میشیم. فکر نمی کنم آقای وزیر بدشون بیاد ملاقاتی با دوشیزه دلاکور یکی از زیباترین همکاران ما در وزارتخونه داشته باشن؟ اینطور نیست؟

وزیر قمر سرش را به نشانه ی تأیید تکان داد و راجر که از یک ساعت قبل گابریل را در اتاق حبس کرده بود با نیش باز به در نزدیک شد.

تیلیک (افکت چرخیدن کلید!)

نور خیره کننده ای که فضای اتاق را روشن کرده بود چشم وزیر و همراهانش را تار کرد . بعد از گذشت چند دقیقه تحمل نور آسان تر شد و همه برای دیدن کارمند پریزاد به انتهای اتاق خیره شدند ، جاییکه ساحره ای با وزن تقریبی 90 کیلوگرم، ردای صورتی کشباف، موهای کوتاه تزئین شده با روبان سیاه و لبخندی وزغ شکل، با نگاهی نافذ به آنها خوش آمد می گفت!


ویرایش شده توسط دولوروس جین آمبریج در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۳۱ ۲۳:۰۴:۴۹


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۰۲ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
#4
به ریگولس:
من امضاتو چک کردم لینکی که گذاشتی خرابه برای همین چیزی نشون نمی ده.
در مورد شکلک پرفسور کوییرل جواب می ده.



Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۰:۳۳ دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۷
#5
به نمایندگان خاندان بلک!:
بهتر بود این مورد روی توی تاپیک گفتگو پیرامون ایفای نقش مطرح می کردید.
طبق اتفاقات کتاب خونه ی بلک ها به عنوان مقر فرماندهی محفل ققنوس در نظر گرفته شده و بعد از مرگ سیریوس بلک هم به پاتر و بچه هاش رسیده!
متأسفانه همه ی شما اصیل زاده های عزیز خاندان بلک به سرای باقی شتافتید () یا به سلامتی تشکیل خانواده دادید و نمی تونید ادعایی نسبت به اون خونه داشته باشید.

نقل قول:
پ.ن: چرا توي سرچ اسم ريگولوس هاي قديم مياد ولي ريگولس نمياد؟؟؟؟؟

باید اسمتو توی فیلد ایفای نقش سرچ کنی.

نقل قول:
برای فعالیت بلک ها در سایت باید انجمن خاصی به اسم اون ها باشه تا ما بتونیم به خوبی و خوشی در اون جا زندگی کنیم !

همم باتوجه به عدم رعایت اصل کنترل جمعیت توسط هری پاتر و همسرش و پر کردن جامعه ی جادوگری از انواع و اقسام پاتر زاده های قد و نیم قد و افزایش جمعیت این خاندان بنا به صحبت شما قبل از هر چیز باید یک انجمن خانوادگی برای پاترها باز کنیم، یکی برای ویزلی های مو قرمز پر جمعیت، یه قصر خانوادگی برای خاندان محترم مالفوی؛ یه انجمن خصوصی برای دامبلدور، خواهر و برادرا و شاگرداش و ... الی آخر!

متأسفانه به علت گرونی زمین و مصالح امکان انجام چنین اقداماتی نیست در نتیجه لطفاً قناعت پیشه کنید و در انجمن های موجود به فعالیتتون ادامه بدید.



Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۲۳ سه شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۷
#6
نام: دلوروس جین آمبریج

خصوصیات ظاهری: : قد کوتاه و خپل، صورت گرد و پهن وزغ مانند! موهای قهوه ای تیره ی کوتاه که معمولاً یک روبان کوچک مشکی روی آن می بندد. صدایش هم ریز و دخترانه است.

علاقه مندیها: رنگ صورتی و بچه گربه! ضمناً از دورگه ها و نژادهای غیر اصیل و بچه ها متنفر است.

گروه: اسلیترین

اطلاعات اضافی: آمبریج حتی قبل از اینکه پا به هاگوارتز بگذارد با هری پاتر دشمنی داشت و میخواست به هر نحوی او را ساکت کند. وقتی از طریق شواری ویزنگاموت و محاکمه ی او موفق نشد به اهدافش برسد، از طرف وزارتخانه به عنوان معلم دفاع در برابر جادوی سیاه منصوب شد تا او و دامبلدور را کنترل کند. او با قوانینی که با اجازه ی وزیر اعمال می کرد، تا حدی موفق شد به این هدفش دست یابد و کم کم به عنوان بازرس عالی رتبه ی هاگوارتز و بعد ها با خروج دامبلدور، به عنوان مدیر مدرسه اهدافش را عملی کرد.
او در پایان دوره ی مدیریتش با حیله ی هرماینی گرنجر در جنگل ممنوعه و در دام سانتورها گرفتار شد.
این قضیه سبب شد که آمبریج مدرسه را ترک کند ولی همواره حتی در دوره ی بازگشت ولده مورت به قدرت، او در وزارتخانه باقی ماند و در راس سرکوب ماگل زاده ها و فرستادن آنها به آزکابان قرار گرفت اما در پایان جنگ این خودش بود که سر از این زندان مخوف در آورد!


با تشکر از تد ريموس لوپين که صميمانه مرا در معرفي شخصيت خود ياري کرد

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۲۲ ۱۸:۰۳:۴۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.