هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۴۳ شنبه ۸ آبان ۱۳۸۹
#1
نام:بيل ويزلي

گروه:گريفندور


چوب دستي:14 اينچي از چوب درخت بيد وموي دم تكشاخ

علاقهمندي:به بازي كويديچ


مشخصات ظاهري:چشم هاي مشكي قدبلند موهاي قرمز آتشين


ويژگيهاي شخصي:پسر ارشد خانواده ويزلي موفق در هاگوارتز تولد در جايي به نام پناهگاه پدر آرتور ويزلي رييس اداره سو استفاده از اشيا مشنگي از خانواده اصيل طرفداره گريفندور


ای کاش وجود داشت


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۹:۴۸ شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۸
#2
1- به چه دليلي خواهان ثبت نام براي عوضيت در الف دال مي باشيد ؟

موقابله با دشمنان

2- قول بدهيد كه به طور كامل به ارتش وفادار بوده و در همه حال پشتيبان ارتش باشيد .

قول می دم

3- اگر يكي از نزديك ترين دوستان شما، خيانت كند با او چه رفتاري خواهيد داشت ؟

هر چه قدر بتونم می زنمش

4- در صورت مشاهده ي يكي از افراد جوخه ي بازرسي چه واكنشي نشان خواهيد داد ؟

زیر پام لحش می کنم

5- نظر خود را به صورت خلاصه در مورد واژه هاي زير بنويسيد :

الف دال:گروه وفادار

کله ی کچل:خنده دار

محفل ققنوس:خدمت گذار سفیدان

گربه هاي آمبريج:یک بوق به تمام معنا

زیر شلوار مرلین: بسیار زیبا و دوست داشتنی

6- چه طلسمی را به سمت کله کچل یک انسان بدون دماغ میفرستید؟

یه طلسمی که خوشگل بشه

7- به نظر شما چرا ریش آلبوس دامبلدور(مد ظله العالی) دراز است؟ براي احترام ايشون به دين مقدس آسلام!

خوشش میاد

8- کفن مرده چند تکه است؟

2 تیکه داره 3 تیکه داره چه می دونم


ای کاش وجود داشت


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۳۷ دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۸
#3
نام:بیل ویزلی
سن:25
جنسیت:مرد
رنگ چشم:مشکی
گروه:گریفندور
مو:قرمز آتشین
ظاهر کلی:لاغر و قدبلند دست های بلند با کک مک های روی صورتش و دماق دراز
چوب جادو:چوب دستی 14انچی از چوب درخت بید با موی دم تکشاخ
علاقه مندی ها:دوست داشتن بازی کوییدیچ

توضیحات:او ارشد خانواده ویزلی بود ودر کوییدیچ کاپیتان بود

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۸/۱۱/۱۸ ۱۹:۰۲:۴۹


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۱:۵۱ یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۸
#4
در یک روز سرد ولرزان که همه جا را برف فرا گرفت بود دختری به نام ورونیکا که فقیر وبی کس بود در سرما راه می رفت اون با خودش می گفت ای کاش که یک جای گرم و نرم پیدا می شد در حال راه رفتن بود که یک_آسیاب_متروکه_پدیدارشد اون از خوشحالی در پوست خود نمی گونجید دوان دوان رفت ودر را باز کرد دید یک _اجاق_پوسیده_اون جاست رفت وخودش را گرم کرد همانطور که در حال گرم شدن بود _خاطرات_احمقانه _اش را به یاد آورد که روزی در خانه ای کلفتی می کرد اون رفت بود شیروانی را تمیز کند که ناگهان _تلسکوبی_کوچکی_دید که _مصمم_ شد که ببیند ستاره ها چقدر قشنگ هستن که یک دفع صاحب خانه اون را دید و به علت کار نکردن اون را از خانه انداخت بیرون

با امید موفقیت

تایید شد!
ولی خیلی خوب نبود بیشتر تلاش کن. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۸/۱۱/۱۲ ۱۹:۰۷:۵۹


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۵:۵۴ جمعه ۹ بهمن ۱۳۸۸
#5
یک شب هری و رون داشتن با شنل نامرای از جنگل ممنوع می گزشتن که یک" آسیاب" متروکه" دیدن هری "مصمم" شد که اون جارا ببیند وارد "آسیاب"شدند هری دید که یک "اجاق"پوسیده"و"تلسکوبه"کوچکی"در آنجا وجود دارد دارد ناگهان رون صدا زد وگفت هری بیا این ها رو نگاه کن هری دوان دوان رفت دید که چند کاغذ "خاطرات"از اسنیپ است رون گفت چه "خاطرات"احمقانه ای" هری گفت رون دیر شده است بهتره بریم

تایید نشد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۸/۱۱/۹ ۱۲:۱۹:۵۰






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.