هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۲۰:۱۴ یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۷
#1
از اون طرف بارتي كه ابتدا خوشحال شده بود كه توسط نور ممد و كور ممد خفت شده و اينبار از پنجره سقوط نكرده ، پس از نوش جان كردن بيستيمن ضربه سر زانو بليز كه درست روي دماغش كوفته شد شديدا دلش ميخواست دوباره خودشو از پنجره پرت كنه پايين.

اونور ميدون هم يكي از تماشاچي ها كه شديدا دلش به حال اسپ سوخته بود و ميخواست ازش لوگو بازي ياد بگيره يك عدد تلمبه بادي جور كرده بود و با فرو كردن لوله ي تلمبه در حلق اسپ تصميم داشت وزير پرس شده رو به حالت عادي برگردونه .

تماشاگر:ببين من شروع ميكنم به باد كردنت ، هر وقت از نظر خودت بس بود بگو بسه !! تا نگي بس من كارمو متوقف نميكنم.
آسپ:امم .. امم . امممم (چون لوله تو حلقشه نميتونه حرف بزنه)

فيشششش .. فيششششش(افكت باد شدن)

يك ساعت بعد

فيششششش .. فيششششش

آل سو به اندازه ي يه بالون بزرگ باد شده و تموم رگهاي بدنش به شدت زده بيرون اما چون لوله تو حلقشه نميتونه حرف بزنه و در نتيجه نميتونه دستور توقف بده.

فيشششش .. فيشششششش
_اممم .. امممم .. اممممم

آُسپ نگاه ملتمسانه اي به فردي كه داره بادش ميكنه ميندازه و با وحشت به دست طرف نگاه ميكنه كه دوباره ميخواد جهت تلمبه زدن اقدام كنه.

فيشششش .. فيششش..

بنگ!!!

وزير منفجر ميشه و قسمتهاي مختلف بدنش سفير كشان به قسمتهاي مختلف اتاق پرتاب ميشن.

قلوه ي وزير صاف توي دهن بليزي فرو ميره كه داشته 52 دومين ضربه سر زانو رو تو صورت بارتي ميزده ، قلب و عروقش ميخوره توي سر امبروج و روده هاي نه متريشم پيچ و تاب خوران دور لرد ميپيچن و چلغوز بندش ميكنن .

گلرت :


ویرایش شده توسط گ‍لرت گريندل والد در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۲۰:۴۸:۲۳
ویرایش شده توسط گ‍لرت گريندل والد در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۲۰:۵۱:۳۹
ویرایش شده توسط گ‍لرت گريندل والد در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۲۰:۵۳:۰۲

اسمشو نبر تو منو كشتي...


Re: باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۱۷:۱۶ یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۷
#2
امبروج همينجور مثل مار داره ميخزه و خودشو به پشت بليز نزديك ميكنه كه ناگهان در نزديكي مكان عمومي اي كه دامبل و گلرت كلاس خصوصي برگزار كردن يه نفرين اواداكداروا فرود مياد .

يكي از تماشاگرا:جــــــيغ ... اسمشو نبر اومد ...
لرد:ژوهاهاهاهاها .. دامبل بلاخره پيدات كردم ديگه راه گريزي نداري !!!

دامبل با شنيدن اسم لرد ولد مورت شديدا هول ميكنه و سريع پاميشه تا فرار كنه اما از اونجايي كه كمر بند شلوارشو درست نبسته شلوارش مياد پايين و گِل پاش گير ميكنه و با كله مياد روي زمين ، در نتيجه جمجمه اش ترك برميداره و ضربه مغزي ميشه.
گلرت كه اين صحنه ها رو ديده شديدا غيرتي ميشه.

گلرت:اسمشو نبر تو تاج منو دزديدي من خفن ترين جادوگر قرن بودم .. اما تو نامردي كردي رتبه منو ازم گرفتي الان حقتو كف دستت ميذارم .. تازه دامبلم زخمي كردي اين ديگه غير قابل بخششه.

گريندل والد يه وينگاديوم لاويوسا ميزنه و يه صندلي رو با تماشاچيش به سمت لرد ولد مورت پرت ميكنه ، لرد سريع عكس العمل نشون ميده و صندلي رو دفع ميكنه ، از قضا صندلي درست ميخوره به شكم امبروجي كه با نامردي سعي داشته از پشت به بليز نزديك بشه و اونو به عقب ، درست جلوي پاي مالي ويزلي پرت ميكنه.

مالي كه دو تا ماهيتابه دستش گرفته و مشغول ضرب و شتم هر كسيه كه دم دستش بياد ، چهره امبروجو شناسايي ميكنه و با يكي از ماهيتابه ها محكم ميزنه تو صورتش .

امبروج:اه اه اه ... ببينم توي اين ماهيتابه ماهي درست كردي اينقدر بوي گند ميده ؟!
مالي:ببينم از ماهي خوشت نمياد؟!
امبروج:نه حالمو بهم ميزنه!!!
مالي:پس بيا اين يكي رو نوش جان كن توش نيمرو درست كردم ...

بنگ !!!!

در همين هنگام كور ممد و نور ممد دوباره درو نصب كردن ...

كور ممد:اوخي .. بلاخره نصبش كرديم..!!
نور ممد:اوخي ... اره بلاخره نصبش كرديم!!

بومفششش ..!!

ناگهان در دوباره از جا كنده ميشه و بارتي وارد صحنه ميشه ، بارتي دوباره يه جفت ميزنه و ميره تا مسير قبلي رو طي كنه كه وسط راه كور ممد و نور ممد خفتش ميكنن و ميكشنش زير بار مشت لگد .

در همين هنگام فردي در استانه در ظاهر ميشه و فرياد ميزنه :به نام وزير سحر و جادو ... اين جنگ و دعواها رو تموم كنيد


ویرایش شده توسط گ‍لرت گريندل والد در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۱۷:۳۹:۰۰

اسمشو نبر تو منو كشتي...


Re: باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۱۵:۵۷ یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۷
#3
دو تا مامور سريعا به طرف پنجره ميرن تا از سقوط بارتي مطمئن بشن ، اما به محض اينكه سرشونو ميبرن بيرون بارتي كه ناقلا بازي دراورده بوده و پنجره رو گرفته بوده تا از سقوط خودش جلو گيري كنه ، يهو وارد صحنه ميشه و چوبدستيشو تا دسته توي دماغ يكي از مامورين فرو ميكنه.

_سكتوم سمپرا ..

در حالي كه چوبدستي همچنان تا دسته تو دماغ ماموره ، نفرين اجرا ميشه و مغز و دل روده ي طرف از حدقه ي چشم ، دماغ ، گوش و دهن شروع به بيرون ريختن ميكنه.

بارتي كه خيلي كف كرده از اين همه خشانتي كه به خرج داده ، دو تا دستشو از پنجره برميداره تا برا خودش كف بزنه و هورا بكشه كه ناگهان متوجه ميشه با اين كارش موجبات سقوط خودشو فراهم كرده.

از اون طرف گلگو هم دوباره بلند شده و داره تدارك يه حمله ديگه رو ميبينه تا حسابي حال امبروجو جا بياره كه ناگهان ...

بومممفشششش ...

صحنه به صورت اسلوموشن درمياد ، در از جا كنده ميشه و بعد از چند دور چرخيدن روي هوا صاف ميخوره پس كله ي گلگو .
شدت ضربه به حديه كه يكي از چشمهاي غول از حدفه بيرون ميزنه و درست ميفته تو بغل امبروج .

امبروج:جيــــــــــغ ، جيــــــــــــغ

و پس از چند بار اين دست اون دست كردن بلاخره چشمو وسط ميدون ميندازه ، يه عده از تماشاچيا كه عشق فوتبالن ، سريعن وارد صحنه ميشن و با چشم كه اندازه يه هندونه هم هست ، بساط گل كوچيكو به راه ميندازن.

عده هم به سمت در ورودي باشگاه نگاه ميكنن ، تا ببين كي موجبات كنده شدن در رو فراهم كرده !!
ناگهان گلرت گريندل والد وارد ميدون دوئل ميشه و بدون هيچ دليل مشخصي جفت پا ميره تو دهن امبروج و ميگيرتش زير بار مشت و لگد ، بليز زابيني هم كه كلا ادم نامرديه از پشت مشغول كروشيو كردن امبروج ميشه.

يكي از تماشاگران عصباني با چوبدستي كشيده وارد صحنه ميشه:اوهوي گريندل والد ببينم به تو ياد ندادن وارد كردن شخصيت خودت به داستان به اين شيوه بس ژانگولري چيزي جز ارزشي بازي نيست ؟!! ...اگه مردي بيا جلو تا من حقتو كف دستت بذارم.
گريندل والد كه ميبينه شاكي خصوصي پيدا كرده بيخيال امبروج ميشه و ميره با تماشاگر خاطي شروع به دوئل ميكنه .

در همين بين ناگهان دامبلدور در استانه در ظاهر ميشه...


ویرایش شده توسط گ‍لرت گريندل والد در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۱۶:۴۳:۲۳
ویرایش شده توسط گ‍لرت گريندل والد در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۱۶:۵۸:۲۵

اسمشو نبر تو منو كشتي...


Re: بهترین نویسنده در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۵:۴۴ یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۷
#4
در اين مدت محدودي كه عضو سايتم سعي كردم رول زياد بخونم ، تا كمو كيف كار دستم بياد.
رولاي يك نفر بود كه از بقيه بيتشر منو جذب ميكرد ، در عين سادگي زيبايي خاصي داشت .

لايق اين رنك :جيمز سيريوس پاتر !!


اسمشو نبر تو منو كشتي...


Re: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۱۵:۲۴ یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۷
#5
به نظر من با شخصيت ترين افراد لايق اين رنك هستن ، به همين منظور من راي خودم رو به يك مدير با شخصيت ، مودب و متين ميدم ، من در همون بدو ورودم به سايت با جواب هاي منطقي اين شخص رو برو شدم.

اين مدير كسي نيست جز دلوروس جين امبروج.

ايشون نه به كاربرا توهين ميكه ، نه شخصيت كاربرا رو خورد ميكنه بلكه در نهايت متانت به اونها جواب ميده.

نمونه اي از متانت ايشون!!

هيچ كس لايق اين رنك نيست ، جز دلورس جين آمبروج!!!!!!!!!!


ویرایش شده توسط گ‍لرت گريندل والد در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۱۵:۲۸:۲۲
ویرایش شده توسط گ‍لرت گريندل والد در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۱۵:۳۵:۵۹
ویرایش شده توسط گ‍لرت گريندل والد در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۱۵:۳۹:۲۰

اسمشو نبر تو منو كشتي...


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۴۸ پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۷
#6
نام:گلرت گريندل والد
گروه : اسليترين
توانمندي ها:در كشتن توانايي خاصي دارم.

توضيحات كوتاه در مورد شخصيت:گريندل والد دومين جادوگر سياه قرن است ، اسمش رو نبر تاج گريندل والد رو در اين زمينه دزديد ، گريندل والد زندان نورمنگارد رو تاسيس كرد و قربانيان خودشو اونجا شكنجه كرد اما خودشم بعد از شكست در مقابل دامبلدور به همونجا گرفتار شد . گريندل والد چوبدستي برتر رو داشت و مدتي به عنوان بهترين دوست دامبلدور شناخته ميشد . استعداد عجيبي داشت و توي مدرسه دورمشترانگ تحصيل ميكرد.

ويژگي هاي ظاهري:موي بلند و بلوند
چوبدستي:چوب دستي اعظم


شعار:براي منافع مهمتر ...

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۶ ۱۲:۰۱:۲۲

اسمشو نبر تو منو كشتي...


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۷
#7
باز هم كلاس كسل كننده معجون سازي شروع شده بود ، هري و رون هم طبق معمول كنار هم نشسته و مشغول تعريف خاطرات روزانه بودند.

_هري چند وقتيه ميبينم ديگه با جيني نيستي ، اتفاقي افتاده براتون؟
_از بس اين خواهر تو لوس و ننره .
_چطور مگه ؟ چي كار كرده ؟!!
_هيچي بابا ، قضيه از اين قراره كه چند روز پيش من با چو چانگ و كتي بل و الشيا اسپينت رفته بودم كافه سه دسته جارو داشتم نوشيدني كره اي ميخوردم و خلاصه كلي لذت ميبردم كه يهو ديدم جيني با مايكل كرنر و نويل لانگ باتم و دين توماس و ويكتور كرام وارد كافه شد ، باور كن من اصلا ناراحت نشدم اما اون بي جنبه بازي دراورد قهر كرد.

_پاتر !!! بهتر نيست درد و دل هاي شخصي تو بذاري براي يه وقت ديگه ؟! 20 امتياز از گريفندور كم ميكنم به علت بي توجهي ويزلي و پاتر به درس .

هري و رون با شتاب به عقب برگشتند و هيكل لاغر و دراز اسنيپ رو ديدن كه با موهاي سياه بلندش با حالت مكارانه اي به اونا زل زده ، گويا اينقدر گرم حرف زدن بودن كه ورود اون رو به كلاس متوجه نشدن.

_اما پرفسور 20 امتياز ؟! فقط براي ....
_10 امتياز ديگه از گريفندور كم ميكنم به خاطر گستاخي ويزلي نسبت به صحبتهاي من.
_
_10 امتياز ديگه به خاطر نگاه تعجب اميز به استاد ، اقاي ويزلي بعد از كلاس براي تنبيهات ويژه بهتره توي دفترم منتظر بمونيد.

اسنيپ با رضايت پشتش رو به اونا كرد و در حالي كه رداي سياهش به دنبالش روي زمين كشيده ميشد به سمت تخته جادويي براي تدريس درس جديد پيش رفت .

_امروز ميخوام طريق ساخت معجون تقويت كننده جادو رو بهتون اموزش بدم ، هر كس معجونو بهتر درست كنه تاثير بهتري هم روش ميذاره و باعث ميشه براي مدت كوتاهي قدرت جادويي اش بيشتر بشه .. همه پاتيلاشونو روي ميز بذارن ... چيزايي كه براي ساخت اين معجون احتياج داريد روي تخته سياه هست . پاي وزغ درياي 1 عدد ، مغز غول بياباني يك قاشق چاي خوري ، پر اردك ماهي سفيد 2 عدد و چلغوز ققنوس حدقل نيم كيلو گرم.

همه با وسايلي كه در اختيار داشتن مشغول به كار شدن .

_راستي يادم رفت بتون گوشزد كنم ، اگر طبق دستور العمل صحيح اين كارو انجام بديد بايد رنگ معجونتون ارغواني تيره بشه .. ميتونيد ادامه بديد.

وضعيت هري و رون در كار ساخت معجون افتضاح بود به طوري كه بعد از كلي تلاش معجونشون به رنگ قهوه اي تيره اي دراومد كه بي شباهت به فضله قورباغه نبود .
كليه تلاشهاي اونها براي برگردوندن رنگ معجون بي نتيجه بود و تمسخرهاي مالفوي هم وضعيت اونها رو بد تر از قبل كرده بود.

_خب .. ديگه وقتتون تمومه ، هر كس بايد معجوني كه خودش درست كرده رو امتحان كنه.

اسنيپ نگاه معني داري به معجون قهوه اي رنگ و بد بوي رون انداخت.

_ويزلي تو نميخواي معجونتو امتحان كني؟
_راستش من از قدت جادويي اي كه دارم راضي ام فكر نميكنم ديگه احتياجي به اين باشه
_اما من اينطور فكر نميكنم ، ويزلي همين الان معجونتو امتحان كن !!
ملت:

رون با ترس و لرز معجون رو به لبهاش نزديك كرد و با نفرت همه اش رو يه نفس سر كشيد ، چند دقيقه صورتش مشغول رنگ عوض كردن شد و بعد تموم معجونو تا قطره اخر روي رداي اسنيپ بالا اورد.

اسنيپ با تمام قوا فرياد زد:به علت بي حرمتي به استاد صد امتياز از گريفندور كم ميكنم
هري و رون: استاد چه خوشگل شدين.


آفرين آفرين! در طنز استعداد خوبي دارين! و باعث شدين چند باري بخندم! ديالوگ ها عالي بودند! شكلك ها به موقع! بي هيچ حرفي تاييد! موفق باشي!


ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۴ ۱۰:۵۷:۳۵

اسمشو نبر تو منو كشتي...


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۸:۴۰ سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۷
#8
جشن - خوشحالی - امید - انرژی - استراحت - دوست - چوب جادو - سر و صدا - پیروزی - هاگوارتز

_______

پيروزي !! تنها واژه اي كه در روز جشن معني داشت.

اعضاي گروه هافلپاف در حالي كه با خوشحالي به پرچم هاي اويخته شده گروهشان در سرتاسر هاگوارتز نگاه ميكردن ، چوپ جادوهاي خود را به اسمان گرفته بودند و كاغذهاي رنگي پراكند ميكردند.


بعد از جشن همه مشغول استراحت شدند و با اميد و انرژي توصيف نشدني به استقبال تابستان رفتند.

تایید شد.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۲ ۱۱:۳۱:۳۱

اسمشو نبر تو منو كشتي...


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ یکشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۷
#9
نام:الستور مودي
لقب:مد آي مودي(mad eye moody)
توضيحات كوتاه شخصيت : موهاي خاكستري قد بلند داراي چشم جادويي كه توانايي ديدن هر چيزي رو دارد

قوانین ایفای نقش رو بخون
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... ic.php?topic_id=5&forum=7


ویرایش شده توسط مد آي مودي در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۰ ۲۱:۴۱:۳۲
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۱ ۱۱:۱۶:۴۱

اسمشو نبر تو منو كشتي...






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.