هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۵:۱۸ دوشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۴
#1
من دويدم طرف تلفون:

من: الو الو ....اااااااهه...سكت شين ديگه صداي هرج و مرج:(سيبنسخحورئطگحخهقث حخبن يروئزطظخبنل)يهو همه ساكت شدن...

من:بله بفرماييد...

پشت خطي: اين اولين اخطار بود نفر بعديتونم خواهد مرد...

بوق...بوق...بوق...بوق...بوق...بوق...

من:بچه ها ميرم يه سر و گوشي آب بدم

بن: مثلا ميخواي چيكار كني:

توماس: آره راست ميگه

من : معلوم ميشه... فقط شماصبر كنيد ...

من دوان دوان ميرم طرف ماشين...ميرم اداره پليس :

من: سلام ببخشيدميخواستم درخواست يه مزاحم ياب بدم

افسر: مزاحم ياب كه تو همه ي تلفون فروشيا هست

من:(تو دلم:آخه IQ) ميدونم جناب سروان ولي طرف ما از اين حرفا

حرفه اي تره...

افسر: هوووووم... خيلي خوب اين فرمو پر كن بعدشم

امضاش كن بدش به من

بعد از 5 دقيقه:

من:بفرماييد تموم شد...

افسر رو به مامور:برو يه دستگاه مزاحم ياب از نگهباني بگير

بعدشم با آقا برو

مامور:اطاعت قربان...

ما به خونه ميايم و دستگاه رو نصب ميكنيم و مامور براي پيدا كردن

قاتل ميمونه

بعد از 12 ساعت:

تلفون:دررررررررررررينگ......درررررررررررررينگ

مامور:اگه ميخوايد رد يابي بشه صحبتو با هاش هر چي طولانيتر

كنيد بهتره...

من:باشه (گوشي رو بر ميدارم)الو...

پشت خطي:الو خوب گوش كن ببين چي ميگم... 1000000گاليون

پول نقد ور ميداري مياي به اين آدرس تا كاري به كار نفر بعدي

نداشته باشم...

من: باشه... خوب

پشت خطي:خيابونه...

افسر:خوبه پيداش كرديم كي با من مياد بريم محل سوژه؟

من: من ميام

افسر: خوبه ... برم بايد هر چه سريتر حركت كنيم
......


COLLATERAL A Michael Mann Filmتصویر کوچک شده
MOVIE OF THE YEAR


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۷:۳۹ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۴
#2
بله صدا داد زدن اینی میادو میگه:آخخخخخخخخخخخخخخ سرم

من سریعا خودمو میرسونم اونجا تا ببینم کی این کار وقیحانه رو انجام داده آخه اگه اینی از دستمون میرفت دعوا بر سر تاج و تخت بالا میگرفت (÷یتر) و هوتوتو شدن شغل هم که سر جای خودش....

خلاصه دوییدم طرف اینی و بهش رسیدم که یکو کشو ی کانال کولری که بالای سرش بود سر جاش کشیده شدو یه ÷اره آجر کنارش و مخش تغریبا متلاشی شده بود...

بازم همین موقع سرو کله برو بچز هتل ÷یدا شدو روزازنو روزی از نو ...

من:بچه ها من حس کاراگاهیم گل کرده میرم که قاتلو ممممممم

غریبه: زبونتو گاز بگیر اینی جونم هنو زندس

من:ی خوب حالا شوما زودتر آمبولانس خبر کنید تا منم به تحقیقاتم ب÷ردازم

بعد بچه ها رفتن ÷ی کارشونو منم دنبال کارم.......

=====================

ادامه دارد......


COLLATERAL A Michael Mann Filmتصویر کوچک شده
MOVIE OF THE YEAR


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۷:۰۲ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۴
#3
من به طرف مهد كورك در حر كت بودم كه يهو بن رو غمگينانه ديدم و

بچه ها هم كه اين چيزا حاليشون نبود داشتن از سر و كولش بالا

مبرفتن...

من: بن عزيز بيا غصه نخور چيزي كه زياده دختر اين نشد يكي ديگه..

بن: چي؟ ميخواي من فراموشش كنم؟! عشق ثمره ي

وجودي انسانه عشق چيزي نيست كه....

من:خيلي خوب بسه ديگه حالا ميخوار برا من رمان بخونه

من: خيلي خوب برم ببينم چيكار ميتونم واست بكنم...

من تو راه كه داشتم ميرفتم تا پانسي رو پيدا كنم غريبه رو هم

ديدم و با هم حرف زديم:

من: چه دوره زمونه اي شده... يارو نامزدش ميره با يه نفر غريبه

ميرقصه بع هنوزم ميخوادش

غريبه: بابا با من كه نرقصيده..

من: با تو كه نه با اون سازمانيه

غريبه: آها ببخشيد..

تو همين بحث بوديم كه يهو پانسي رو پشت باغ وحش پيدا كرديم..

من: اينجا چيكار ميكني؟!!!!

پانسي: از ترس بن اومدم اينجا

من: به نظر تو خرس و اژدها خطر ناكتره يا بن؟

پانسي: چي شده مگه؟!

من: آخه يه خرس و اژدها رو ول كردم تو محوطه بگردن

پانسي: ممممن مممنن.... منو ببر بيرون

باشه تا منو داري غم نداري حالا بيا بريم پيش بن از دلش بدر(در بيار)

همه با هم به طرف مهد كودك حركت كرديم(البته با بنز من )

دم در مهد كه رسيديم بن رو ديدم با صورتي: ويك ساتور به

دستش :bat:

بعد متوجه شدم كه قرص x مصرف كرده...

====================

ادامه توسط دوستان


COLLATERAL A Michael Mann Filmتصویر کوچک شده
MOVIE OF THE YEAR


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۵:۳۷ دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۴
#4
همگی به همراه هم (اینی و بن و ییترودیگر برو بچز) به طرف آبدارخونه رفتیم

من به سمت یخچال رفتم تا رفتم اونور یستو دیدم که در یخچال باز و همه ی تخم مرغا در حالی که به فجیع ترن حالت شکسته بودن زمین رو یکدست زرد و سفید کردن همون لحظه فهمیدم که باید کار همون123 بچهه باشه بعد هم سعی کردم این گند کاری ها رو هر چه زود تر تمیز کنم که یهو غریبه اومد تو و همه چیز به هم ریخت...

غریبه:وااااااااااااااااااااااااااااااااااای اینا چین بهدشم غش میکنه میفته رو زمین
من دوان دوان به طرف غریبه میرم تا گند کاری دومی رو هم درست کنم:یه یارچ آب میریزم رو سر و صورتش ولی انگار که (دور از جونش)به خواب ابدی رفته...

تا 5 دقیقه دیگه هم بقیه برو بچ میریزن اونجا و یه شیر تو شیری میشه که بیا و ببین...

===========================

ادامه بعدآ.............


COLLATERAL A Michael Mann Filmتصویر کوچک شده
MOVIE OF THE YEAR


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۶:۴۳ یکشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۴
#5
بازرسان هتل ويزارد به بخش باغ وحش نزديك ميشدن

من به خودم خيلي مسلط بودم(سعي ميكردم باشم)

اينگو همراه با بازرسا كه خيلي هم جدي بودن وارد شدن من هم

كه براي كنترل اوضاع شلاق رام كنندگي رو دست گرفته بودم

همراه اونا بين قفسا قدم ميزدم يكي از مسئولين كه رو به يكي از

اژدهاها كرد و گفت: گوگوري مگوري بهدش يه تيكه نون

خشك انداخت جاوش تو قفس بعدش يهو چشمش افتاد به نوشته

ي كنار قفس: دادن هر نوع خوراكي به تمامي حيوانات خصوصآ اژدها

ممنونع ميباشد و در صورت تخلف با متخلفين مطابق قانون باغ

وحش رفتار خواهد شد!!!

اينگو كه خيلي خوشحال شده بود (از درون و به بيرون اصلا بروز نميداد)

منم زير چشمي يه نيگا بهش انداختم

تو همون حال و هوا بوديم كه يهو غرش بلندي از اژدها بلند شدو...

================

ادامه دارد...


COLLATERAL A Michael Mann Filmتصویر کوچک شده
MOVIE OF THE YEAR


Re: مغازه جیب بر های جادویی ویزلی ها
پیام زده شده در: ۱۵:۴۴ یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۳
#6
من رو به مامان: مامان چرا نون مارو آجر ميكني بذار منم كار كنم نون در بيارم
مالي:نه اصلا راهي نداره يا اين كا ر رو نميكني يا شيرمو حلالت نميكنم!!! :mama:

من: ولي مامان

مالي:ولي بي ولي ميري پشت سرت رو هم نيگا نميكني!!

من: باشه، بيرون از اتاق:

دو روز بعد

من با يه دسه گل ميام پيش مالي

مامان اين رو واسه شما گرفتم

مالي: جدي ميگي پسرم واي ي ي ي ي ي ي

من:حالا ميذاري مامان خواهش

مالي:ديوونم كردي پسر برو ولي اگه بابات فهميد با خودته ها

چشم مامان


COLLATERAL A Michael Mann Filmتصویر کوچک شده
MOVIE OF THE YEAR


Re: ردا فروشي خانم مانيا (انواع رداهاي رسمي-شب و ...)
پیام زده شده در: ۹:۵۴ چهارشنبه ۹ دی ۱۳۸۳
#7
رودی اصلا آدم نیست !
===========================
هاگرید : رودی ببین چند بار بهت گفتم این ما انیا به درد تو نمیخوره ؟ حالا بکش ! بدبخت معتاد !
رودی : به خدا نفهمیدم ! این دختره منو اغفال کرد ! همش تقشیر مانیاشت !
هاگرید : یه مقداریش هم مال ذغال خوب و رفیق بده !
رودی : پش بابا تو هم اهل حالی ؟
هاگرید : دهنتو آب بکش ! مردیکه شیره ای ! من از این آشغالها که تو میکشی نمیکشم ! من فقط سناتوری میکشم ....
رودی :
هاگرید : بابا با مرام ! داری یه دو مشقال به ما هم بدی ! پول ندارم !
در این لحظه یه دفعه مانیا وارد میشه !
مانیا : اینژا چه خبره ..؟
هاگرید :
رودی :
مانیا : رودی یه شوسک اونجا هشت برو بکشش !
هاگرید : ای بابا ! پش برو اون ژغال را آتیش کن ما اومدیم !
===============
ببخشید من اشتباهی به جای این که پست بزنم پست شما را ویرایش کردم !
هاگرید
===============
یه نمایش نامه به نفع شما !

پیوست:



jpg  26.jpg (55.94 KB)
2845_41d253e524a08.jpg 355X231 px


ویرایش شده توسط رون ويزلي در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۰:۰۰:۰۸
ویرایش شده توسط رون ويزلي در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۰:۲۱:۱۷
ویرایش شده توسط هاگرید در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۱۲ ۰:۰۰:۵۷
ویرایش شده توسط هاگرید در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۱۲ ۰:۰۳:۱۴

COLLATERAL A Michael Mann Filmتصویر کوچک شده
MOVIE OF THE YEAR


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۰۰ سه شنبه ۸ دی ۱۳۸۳
#8
1-نام:شاهين
2-سن:18
3-تاريخ تولد:فكر كنم ميتونيد حساب كنيد
4-جنس:مرد
5-تحصيلات:فعلا سال پنجمم
6-رنگ چشم:سياه
7-گروه:گريفيندور
8-مو:قهوه اي تيره
9-ظاهر كلي:قيافم قابل تحمله
10-نام مستعار:شناسم رون ويزليه
11-چوب جارو:آها.... بايد تهيه كنم
12-علاقه منديها:جادوگري از نوع نابود كردن!!!!!
13-توانمندي: زورم بد نيست
14-معرفي كوتاه:محصل هاگوارتزهستم
15-لباس پوشيدن:خوشلباسم(تا اونجايي كه بتونم!!)


تایید شد! (مک گونگال)


.


ویرایش شده توسط رون ويزلي در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۸ ۲۰:۳۰:۰۶
ویرایش شده توسط رون ويزلي در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۸ ۲۰:۳۴:۱۵
ویرایش شده توسط مک گونگال در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۶:۵۲:۴۸

COLLATERAL A Michael Mann Filmتصویر کوچک شده
MOVIE OF THE YEAR






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.