هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۴۳ یکشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۰
#1
سلام،
می خواستم بپرسم چرا دسترسی من به ایفا، الف دال و محفل ققنوس گرفته شده؟ من مدتی به طور مداوم توی سایت نبودم ولی لاگین می کردم و تا اونجایی که اطلاع دارم کسی هم شخصیت من رو نگرفته!
دسترسی نظارت طبیعی بود که ازم گرفته بشه ولی من دیگه حتی به انجمن های خصوصی گریفندور هم دسترسی ندارم!
میشه بپرسم دلیلش چیه؟

سلام. بدلیل درخواست خودتون و اینکه قبلا عضو ایفا بودید و نیاز به تایید در بازی با کلمات ندارید مجددا دسترسی شمارو دادم. طی به روز رسانی قبلی لیست شخصیت ها، دسترسی شما و یه عده دیگه رو بدلیل عدم فعالیت در ایفای نقش گرفته بودم.


ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۹۰/۱/۲۱ ۱۴:۰۸:۴۲
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۹۰/۱/۲۱ ۱۴:۱۴:۲۵

[b][color=000066]نان و ستاره
نان در کنارم و ستاره ها دور،
آن دورها...
به ستاره ها نگاه می کنم و نان می خورم!
چنان غرق


Re: ارتباط با سران الف دال
پیام زده شده در: ۱۸:۵۳ شنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۹
#2
فرانک عزیز:
این حرفا چیه؟! من از پیشنهادای خوبت همیشه استقبال و استفاده می کنم. به نظر منم همینطور بود ولی برای جلوگیری از یک نواختی ماموریت ها مجبوریم تنوع ایجاد کنیم. در هر حال ماموریت بعدی احتمالا جور دیگه ای برگزار خواهد شد. ممنون از توجهت


ویرایش شده توسط رون ویزلی در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۲۶ ۱۸:۵۵:۲۶

[b][color=000066]نان و ستاره
نان در کنارم و ستاره ها دور،
آن دورها...
به ستاره ها نگاه می کنم و نان می خورم!
چنان غرق


Re: ارتباط با سران الف دال
پیام زده شده در: ۱۲:۲۷ شنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۹
#3
آقای الیواندر عزیز:
هرکی تا جایی که می تونه باید در ماموریت ها شرکت کنه ولی به دلیل ینگ سایت، بله ممکنه مهلت زمانی تمدید بشه، ولی باید در نظر گرفت که بچه ها قبل از اون هم یک هفته مهلت داشتن و راستش شرکت چندانی نکردند. به هر حال ممنون از پیگیریتون.


[b][color=000066]نان و ستاره
نان در کنارم و ستاره ها دور،
آن دورها...
به ستاره ها نگاه می کنم و نان می خورم!
چنان غرق


Re: ارتباط با سران الف دال
پیام زده شده در: ۲۰:۰۹ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۹
#4
آقای الیواندر عزیز:
برگشت دوبارتون رو تبریک میگم. اسمتون رو در زیر مجموعه ی گروه دو قرار دادم. از مهلت ماموریت تنها یک هفته باقی مونده، اگه مایلید لطفا هرچه زودتر شرکت کنید.


[b][color=000066]نان و ستاره
نان در کنارم و ستاره ها دور،
آن دورها...
به ستاره ها نگاه می کنم و نان می خورم!
چنان غرق


Re: خانه شماره دوازده گریمولد(محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۱۵:۲۲ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۹
#5
آشپزخانه ی گریمولد

مالی در حالیکه با سوءظن به لودو خیره شده بود، گفت:
-دستت که چیزی نشده! تو داشتی پیچ شیرو باز می کردی، چه ربطی به دستت داشت؟

لودو که از سوزش دستش قرمز شده و به نفس نفس افتاده بود، با درماندگی ناله کرد:
-دروغ که نمی گم آخه خانومِ مارپل! زود برمیگردم!

و در حالیکه به آستین سیاه رنگ ردایش چنگ انداخته بود، به سمت در چوبیِ ورودی آشپزخانه دوید.

-اکسیو!

طناب نامرئیِ محکمی، گویی که از غیب به دور کمرش پیچیده شده باشد، لودو را که با بیچارگی دست و پا میزد، به عقب برگرداند. مالی ویزلی درحالیکه چوبدستش را مستقیم به سمت لودو گرفته بود، با لبخندِ پیروزمندانه ای گفت:
-من امثال تو رو خیلی خوب میشناسم! کارگرای زرنگی که می خوان از زیر کار در برن! آره؟ ولی بدون که ما اینجا به کسی پول مفت نمیدیم! کار کن!


کمی آنطرفتر، راهروی طبقه ی سومِ خانه ی گریمولد


لینی با دستپاچگی به ساعت نقره ای رنگ و کوچکش نگاهی کرد و با عصبانیت زمزمه کرد:
-اه... پس کدوم گوریه؟! دقیقا هشت دقیقه میگذره! میگم نکنه اتفاقی افتاده باشه؟

روفوس درحالیکه پاگرد راه پله ی خانه را از نظر میگذراند، هیس هیس کنان گفت:
-نه بابا! پنج دقیقه دیگه ام صبر می کنیم اگه نیومد میریم دنبالش... راستی! اصلا چرا بریم دنبال اون؟ خودمون آینه رو یه جوری پیدا میکنیم و به ارباب میدیم! وای... فکر کن چه افتخار و پاداشی نصیبمون میش...

-آخ!

-آی، آخ، آخ... این چه کوفتیه؟ چرا میسوزه انقدر؟

لینی که چشمان گشاده از ترسش، بین چهره ی روفوس و علامت شوم حک شده بر دستش، در نوسان بود، با لکنت گفت:
-رو..روفوس... گند زدیم!! نباید علامت شومو فشار میدادیم! ار... ارباب احضارمون کرده! ولی...

روفوس ناله ای کرد و با درماندگی دستش را بر پیشانیش کوبید.
-ما اینجا گیر افتادیم، آره!

لینی درحالیکه از ترس نزدیک بود به گریه بیفتد، با نگرانی به این سو و آنسوی راهروی تاریک و روشن خانه نگاهی انداخت و سپس با صدای خفه ای گفت:
-باید یه جوری از اینجا بریم بیرون! همین الان! لرد سیاه گزارش میخواد و می دونی که اگه به درخواستش توجهی نکنیم...

- میمیریم! یا لااقل... بهتره که بمیریم!

-درسته! باید یه جوری بریم که توجه کسی جلب نشه. ولی لودو رو چیکار کنیم؟ نمی تونیم تنها بذاریمش همین جا بمونه که!

-میگم لینی، تو بلد بودی جادوی سرخوردگی رو خوب اجرا کنی، نه؟ فقط باید عجله کنیم! منم می تونم روی تو اجرا کنم.

-خوبه، باشه. صبر کن، آماده ای؟ یک... دو...

-میشه بپرسم شما دوتا اینجا دارین چه غلطی می کنین؟

سیریوس بلک درحالیکه سطل کوچکی از غذای هیپوگریف مورد علاقه اش، کج منقار، را به طبقه ی بالا میبرد، با اخم به آن دو که چوبدست هایشان را بیرون کشیده و به طرف یکدیگر نشانه گرفته بودند، خیره شده بود.
- دارید دعوا می کنین؟

لینی که دستپاچه شده بود، به سرعت چوبدستی اش را در آستین ضخیمِ ردای سیاه رنگش پنهان کرد و با لبخندی تصنعی جواب داد:
-اوه... نه! راستش ما داشتیم چوبدستی هامونو با هم مقایسه می کردیم. داشتم بهش میگفتم که ریسه ی قلب اژدها تاثیر خارق العاده ای در عملکرد چوبدستی و اجرای جادوهای...

سیریوس که حالا دیگر لحنش رنگی از تحکم به خود گرفته بود، به تندی میان حرفش پرید:
-شما اینجا پول نمیگیرین که درباره ی خصوصیات چوبدستی هاتون با هم تبادل نظر کنید! یالا! راه بیفتید، بریم ببینیم کار لوله ها چقدر پیشرفت کرده. بجنبین دیگه! معلوم نیست کی اینارو استخدام کرده...

روفوس و لینی درحالیکه با هم نگاهی رد و بدل می کردند، سری از ناچاری، به نشانه ی موافقت تکان دادند و پشت سر سیریوس به راه افتادند. آنها از پله ها بالا میرفتند، بیخبر از مرد رنجور و خسته ای که چشم هایش را به آرامی در گوشه ی تاریکِ راهروی طبقه ی سوم از هم باز کرده بود.


[b][color=000066]نان و ستاره
نان در کنارم و ستاره ها دور،
آن دورها...
به ستاره ها نگاه می کنم و نان می خورم!
چنان غرق


Re: ارتباط با سران الف دال
پیام زده شده در: ۱۱:۵۰ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۹
#6
فرانک عزیز:
نظرتون خوب بود ولی امکان پذیر نیست. چون اینجوری به قسمت عضو گیری ارتش لطمه های زیادی وارد میشه و درصد اعضای تازه وارد پایین میاد. برای کمک به دوستانی هم که تازه وارد ارتش شدن، می تونیم از طریق پیام شخصی و یا... راهنماییشون کنیم و براشون توضیح بدیم.
در هر صورت ممنون


[b][color=000066]نان و ستاره
نان در کنارم و ستاره ها دور،
آن دورها...
به ستاره ها نگاه می کنم و نان می خورم!
چنان غرق


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۱:۳۷ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۹
#7
آقای الیواندر و پرفسور فلیت ویک عزیز، تایید شدید!
به ارتش دامبلدور خوش اومدید.


[b][color=000066]نان و ستاره
نان در کنارم و ستاره ها دور،
آن دورها...
به ستاره ها نگاه می کنم و نان می خورم!
چنان غرق


Re: ارتباط با سران الف دال
پیام زده شده در: ۲۲:۱۹ سه شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹
#8
روبیوس عزیز، اسمتون در زیر مجموعه ی گروه یک قرار گرفت.

آشای عزیز، اگه به تاپیک گالیون های تقلبی مراجعه میکردید، لینک تاپیک های ماموریت ذکر شده بود.

با تشکر


[b][color=000066]نان و ستاره
نان در کنارم و ستاره ها دور،
آن دورها...
به ستاره ها نگاه می کنم و نان می خورم!
چنان غرق


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۲۰:۱۲ سه شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹
#9
.:. فرم ثبت نام ارتش دامبلدور .:.

به چه دليلي خواهان ثبت نام براي عضويت در الف دال مي باشيد؟

قول میدهيد كه به طور كامل به ارتش وفادار بوده و در همه حال پشتيبان ارتش باشيد؟

اگر يكي از نزديکان یا دوستانتان، به شما خيانت كند با او چه رفتاري خواهيد داشت؟

در صورت مشاهده ي يكي از افراد جوخه ي بازرسي چه واكنشي نشان خواهيد داد؟

نظر خود را به صورت خلاصه در مورد واژه هاي زير بنويسيد:

-الف دال:

-كله ي كچل:

-محفل ققنوس:

-زیر شلواری مرلین:

چه طلسمی را به سمت کله کچل یک انسان بدون دماغ میفرستید؟

به نظر شما چرا ریش آلبوس دامبلدور (مد ظله العالی) دراز است؟


[b][color=000066]نان و ستاره
نان در کنارم و ستاره ها دور،
آن دورها...
به ستاره ها نگاه می کنم و نان می خورم!
چنان غرق


Re: ارتباط با سران الف دال
پیام زده شده در: ۱۴:۵۲ سه شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹
#10
جینی عزیز:
موردی که ذکر کردی به هیچ عنوان قانون نیست و در هیچ جاییم ذکر نشده. من همیشه بر کیفیت بیشتر از کمیت تاکید داشتم و اینکه در ماموریت اخیر هم بر این موضوع که پست ها از هر دو لحاظ بررسی خواهند شد، اشاره داشتم، به این دلیل هست که پس از این ماموریت فعالترین عضو و... مشخص خواهند شد و اینکه با توجه به مهلت زمان دو هفته ای و تعطیلات تابستان از اعضا انتظار بیشتری میره از لحاظ حضور بیشتر و در پی اون فعالیت بیشتر.
موفق باشی


[b][color=000066]نان و ستاره
نان در کنارم و ستاره ها دور،
آن دورها...
به ستاره ها نگاه می کنم و نان می خورم!
چنان غرق






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.