ریشوهای قاطی پاتی شده!!!بامداد امروز صبح جنگ سختی میان مرگخواران و محفلیان غیور این سرزمین جادوگری در گرفت که گویا شروع کننده ی جنگ مرگخواران بودند. به گزارش واحد خبری وی دی نمی دونم چی چی که متعلق به مرگخواران می باشد! در طی این جنگ، مرگخواران به دنبال ریشوی اعظم، آلبوس پرسیوال والفریک برایان مونتگومری انیشتین ولدمورت دامبلدور بوده اند. اما در طی اشتباهات یکسری از مرگخواران چون آنتونین دالاهوف که به تازگی به سمتی برگزیده شده و سرش خیلی شلوغ شده، در نتیجه خیلی چیزا رو قاطی می کنه. به جای آلبوس دامبلدور، ریشوی اعظم (؟!) بادراد ریشو، ریشوی اصغر دستگیر شد که خود نیز جزو مرگخواران بود.
بادراد ریشو که بعدها متوجه شده اند بادراد است، به خبرگذاری مرگخواران گفت: من در سدد دستگیری آلبوس دامبلدور بودم که ناگهان با تله ای غیر انفجاری مواجه شدم و در آن گیر افتادم. بعدها فهمیدم که آنتونین دالاهوف مرا دستگیر کرده و بسیار خشمگین شدم... پس از صحبتی که با اربابِ کبیر داشتم، تقاضای شکنجه ی این مرگخوار را داشتم که با مخالفت ارباب مواجه شدم. دقایقی بعد که از مدیریت آنتونین اطلاع یافتم، دلیل مخالفت ارباب را چیزی جز ترس ندیدم
خبرگذاری مرگخواران مصاحبه ای با اسمشونبر در همین رابطه داشت... که خلاصه ای از این مصاحبه در زیر آورده شده است.
خبرنگار: سلام یا لرد.
لرد: سلام مرگخوار بوقی. سریع بگو کار دارم.
خبرنگار: آیا این درسته که شما از آنتونین می ترسین؟
لرد:
چی؟ من؟ کروشیو! من به هیچ وجه از هیچ بوقی ای، حتی دامبلدور نمی ترسم.
خبرنگار: پس چرا با ایده ی بادراد ریشو مخالفت کردید؟
لرد: چونکه صلاح ندونستم.
خبرنگار: پس شما یه ترسویین.
لرد: چی؟ من؟ کروشیو! من ترسو نیستم. یعنی به نظرت من از اون آنتونین بوقی که یه زمانی تو کارخونه ی دستمال سازی اسکاور کار می کرد، کار که چه عرض کنم. حمالی می کرد در واقع. می ترسم؟ من بهش جا دادم! مکان دادم! فضا دادم! خونه دادم! قدرت دادم! از اون حمال خونه بیرون آوردمش و بزرگش کردم. حالا ازش بترسم؟
خبرنگار: ماااع!
لرد: کروشیو! تازه اون یه بار به من خیانت کرد و من خیلی بدجور کروشیوش کردم! و چون بیش از حد بود، ایندفعه کاریش ندارم. اوندفعه خیلی بیشتر از اون چیزی که باید میشد، شکنجه شد!
خبرنگار: بعله!
در ادامه آنتونین دالاهوف از اینکه لرد، وی را عفو کرده تشکر فراوان کرد و این موجبات خوشحالی لرد را برای دقایقی فراهم کرد که بالاخره یکی از مرگخواران از وی تشکر کرده است.