هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: خواندن ذهن و چفت شدگی
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸
#1
تکلیف اول: رولی بنویسید و در آن، ماجرای فردی را شرح دهید که با گیاه تاچلیوس پلمبیوم تماس پیدا کرده باشد و بسته به موقعیتی که موجب تماس گیاه شده، توهم ذهنی فرد را شرح دهید. (مربوط بودن تصورات شخص، با موقعیت به وجود آورندۀ توهم بسیار مهم است.) – 20 امتیاز


پسرک همان طور که داشت از میان درختان انبوه راه خود را باز می کرد به مرگ مینوتور ، انتقام ، غار دوران کودکیش ، مادر مرده اش فکر می کرد.
پسرک به دنبال ردی از هیولا ها به هر جا سر زده و حالا داشت در یکی از خطرناک ترین و بزرگترین جنگلها دنبال انها می گشت ولی اینجا هم ردی از انها نبود.
پسرک شاید در همین 12 سال عمرش به اندازه یک مرد 200 ساله تجربه داشت .
و از دیدن مرگ دیگران لذت می بورد حالا چه هیولا چه انسان چه حیوان...
پسرک همان طور که داشت راه میرفت دستش را به برگ یه گیاه کشید و رد شد هنوز چند قدم نرفته بود که احساسی عجیب درونش به وجود امد ، چشمانش سیاهی رفت و تغادلش را از دست داد ...

توهم

مادرش در غار داشت می دوید که مینوتور اورا کشت و پسرک را بزرگ کرد.

پسرک کنار جسد مینوتور نشسته و قطره اشکی از گوشه چشمش سرازیر بود ، مرد قاتل بعد از کشتن مینوتور از غار رفت.

پسرک برای اولین بار در دنیایی خارج از غار بود ؛ پسرک انتقام مرگ مینوتور را از قاتلش گرفته بود و داشت دیوانه وار میخندید...

پسرک در دنیایی بزرگتر از حد تصورش سرگردان بود و با دزدی زندگی خودش را می گذراندتا این که از گله هیولا ها سر در اورد و از دیدن دعوای هیولا ها ومرگ انها لذت می برد ، نا گهان از میان گله هیولا ها مینوتور بیرون امد ، تعدادی را کشت و به کنار پسرک امد و او را مثله همیشه روی دوشش گذاشت .
مادرش در میان هیولا ها داشت تکه تکه می شد ولی پسرک می خندید و و داد می زد.

بیداری

پسرک انگار از خوابی بیدار شده بود ؛ لحظاتی را نشت تا همه چیز یه خاطرش بیاید...
مینوتور دیگر هرگز در کنارش نبود ، وقتی مینتور مادرش را کشته بود او فقط یه مینوتور خندیده بود!!!
او انتقام مرگ مینوتور را از قاتلش گرفته بود.
در دنیایه هیولا ها سر خوش بود ولی انها را گم کرده بود و در میان انسان ها بود...
وحالا هم به دنبال هیولا ها بود.

پسرک وقتی همه چیز یادش امد دوباره سردو بی روح شد ، بلند شد و به دنبال سرنوشتش به راه افتاد.


تکلیف دوم: دو گیاه و دو جانور که می توانند ذهن افراد را تسخیر کنند نام ببرید و نوع حالتی که در شما به وجود می آورند را بنویسید. (8 نمره)

موجودات:

دیوانه سازها:
با زدیکی شدن انها به فرد با عث می شود که وی تمام خاطرت ناگوار گذشته خود را به یاد بیاورد و در صورت بوسیده شدن فرد توسط این موجود روح فرد تسخیر می شود.

نارگویلها:
وقتی این موجودات را از درون خاک که محل زندگی انهاست بیرون بکشی ، این موجودات شروع به جیغ و فریاد می کنند که این جیغ ها به سبک مشخصی جادویی هستند و باعث می شوند فرد در چند لحظه دچار سردر گمی و فراموشی شود.

گیاهان:

ماناتاکایه کوهی:
در صورت خوردن این گیاه فرد احساس می کند دیکر توانایی انجام هیچ کاری را ندارد و فردی بی ارزش و پوچ است وبه همین دلیل خودش را از هرگونه جمعی و جامعه دور می کند.

بلگخات سبز:
این گیاهی بسیار نادر و خطر ناک است که با مصرف ان فرد نصبت به همه اطرافیانیش عصبانی می شود و حسی خون خوارانه در وی به وجود می اورد که تمایل کشتنه همه را دارد.
لرد سیاه از این گیاه در مواقع ضروری به قولهای کوهستان می داد تا بخورند و بیش از پیش وحشی شوند.


ان زمان که بنهادم سر به پای ازادی
دست خود ز جان شس�


Re: ���� ����� ���� ��� ������� �Ș �������
پیام زده شده در: ۱۲:۱۳ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸
#2
1. با بررسي در كتاب هاي قديمي جادوگري، بگوييد كه طلسمي كه Attracproud كشف كرد چيست و چه كاربردي دارد؟ (غير رول)

اسم این طلسم ناکتامیرو است.
این طلسم بسیار پیچیده ومشکل است تا حدی که فقط افراد محدودی مانند:دامبلدور ، ولدمورت ،گریند والد و سریوس بلک در تاریخ ثابت شده که توانسته اند این طلسم را اجرا کنند.

این طلسم نیاز به دقت زیادی دارد چون در صورت بروز کوچک ترین اشتباهی ، طلسم معکوس عمل می کند و خود فرد را از درون متلاشی می کند.

این طلسم به صورت گلوله نقره ای رنگی می باشد که در صورت برخورد با بدن فرد ابتدا پوست بدن وی را ذوب می کند سپس باعث ایجاد موجوداتی در جمجمه می شود که مغز فرد را به ارامی می خورند و همزمان چشمهای فرد فشرده می شوند و می ترکند ، زیان شخص کنده می شود و دندان ها لثته را سوراخ می کنند ؛ در پایان روح فرد ناقص می شود و وی دیگر هرگز ارامش ابدی نخواهد داشت.


2. صحنه ايي كه Attracproud نامزدش را به قتل رساند را توصيف كنيد!که این طور


ان زمان که بنهادم سر به پای ازادی
دست خود ز جان شس�


Re: دره‌ي سكــــــوت
پیام زده شده در: ۱۲:۰۹ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸
#3
به سرعت در حال راه رفتن بود ولی خودش هم نمی دانست کجا دارد می رود ؛ افکارش درهم بود و نمی توانست تصمیم درستی بگیرد در تمام مدت داشت به مشکلاته پیش امده فکر می کرد و
در اعماق مغزش دنبال راه حلی می گشت با این حال مغزش یاریش نمی کرد.
همه چیز به هم ریخته بود از خوانواده ترد شده بود و نامزدش هم در چنین موقیعتی او را تنها رها کرده بود با تمام این همه لطفی که در حقش کرده بود بازهم او را تنها گذاشته بود این تا مغز اوستخوان اترک را می سوزاند...
همان طور که در همین افکار بود به مردی برخورد کرد و مرد روی زمین افتاد اترک اول به مرد نگاهی کرد و بعد به اطراف نگاهی انداخت سپس فهمید پاهایش او را کجا اورده بود ؛ مقابل منزل نامزدش!
اترک چوبش را در اورد وبه مرد روی زمین نگاهی انداخت ، مرد داشت روی زمین خودش را می کشید و چشمانش از تعجب گشاد شده بود ، اترک لبخند تلخلی به مرد زد سپس فریاد زد:اوارا کداورا
مرد بی جان روی زمبن افتاد ؛ اترک نگاهش را از جسد برداشت و به خانه نگریست...
در خانه را با پا باز کرد و به سمت راه پله ها رفت ، وقتی به پاگرد خانه شماره 7 رسید اول نگاهی به در انداخت سپس طلسمی را روانه کرد و در از جا کنده شد ، به داخل خانه که رسید صحنه ای را دید که خشمش را بیش از پیش بر انگیخت...
نامزد سابقش در اغوش مرد جوانی روی کاناپه نشسته بود و در حال عیشو نوش بود که با صدا از جا کنده شدن در هر دو از جا پریدند و به اترک خیره شدند.
سیسیل(نامزد سایقش):اترک من می تونم برات توضیح بدم که ...
مرد جوان:این عوضی تو خونه من چی کار می کنه؟
اترک:شما مرد جوان این اخرین حرفی بود که در زندگی کثیفت زدی ... اوادا کداورا
سیسیل:جـــــــــــــــــــــــــــــیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ
اترک:حالا موندیم منو تو ؛ بگو ببینم من مگه چی کار کرده بودام ها؟
سیسیل:خاهش می کنم ... تمنا می کنم ...
سیسیل چوبه جادویش را در اورد ولی اترک سریعتر عمل کرد و او را خلع سلاح کرد...
اترک:کارت به جایی رسیده رو من چوب هم می کشی عفریته!
سیسیل:عزیزم خواهش می کنم با من این کارو نکن
اترک:اگه این کارو نکنم تا اخر عمر ارامش نخواهم داشت...
اترک یه سمت سیسیل حمله ور می شه و گلویه اونو با ولع بسیار میدره و دخترو پرت می کنه عقب ؛ دختر می افته رو زمین و با چشمانی عاجز یه اترک نگاه می کنه تا اینکه عمرش به پایان می رسه.
اترک تا اخر عمرش هرگز نگاه دخترک را فرا موش نکرد ...


ان زمان که بنهادم سر به پای ازادی
دست خود ز جان شس�


Re: دفتر اساتيد
پیام زده شده در: ۲۲:۴۱ پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۸
#4
آبرفورث دامبلدور!
بهتره یک چشمه نگاه کنی. تمامی حرف هایی که من زدم جواب بود نه اینکه مستقیم بیام توهین کنم.
شما هم خسته میشی بخوای بر تفکیک و توضیح یک نقل قول پنج تا پست بزنی!
در ضمن من توهین می کنم یا شما که چپ و راست میرید دلایل رول نویسی افتضاح اعضای گریفیندور رو به توطئه و دسیسه چینی ریونکلاوی ها ربط میدین؟
نقل قول:
پیشنهاد میکنم ترم بعد، مدیریت رو بدین به یه نفر از ریون، تا همین اول لوگوی قهرمانی ریون رو بزاره کنار سایت، بعد ترم رو شروع کنیم!!!

و
نقل قول:
و در آخر، به نظرم شما مشکل شخصی نداری، شما و اساتید ریون(خدایی نه همشون) کلا خیلی نسبت به بچه های ریون که خیلی نویسندگیشون عالیه و به به و اینا تو نمره دادن ارادت خاصی دارین.

و
نقل قول:
دوستان ریونی یه قهرمانی ارزش نداره این همه خط و خوط بکشین دور خودتون پست مردم رو زیر سوال ببرین.مال شما نوش جونتون

و
نقل قول:
کار خیلی جالبه، در کل همه اساتید ریون بیان به بچه های گریف "صفر"بدن کلا، چه کاریه خوب بیخودی امتیاز میدین به گریف!والا!

و
نقل قول:
مدیریت محترم مدرسه،من کم کم دارم به این روند برخورد با گریفیندور شک میکنم.به طور کامل میشه این موضوعات رو ربط داد به مسائل اخیر و تصمیمات شما(منظورم تصمیمات خارج از هاگوارتزتون هست)!خودتون هم بعید میدونم که ندونید.


راستی میگم نظرت در مورد طرح اخیر جی 8 و صحبت های اخیر نتانیاهو چیه؟ نکنه اونا هم می خوان به ما در رابطه با قهرمانی ریونکلاو کمک کنن؟

نکته ای رو متذکر میشم!
برای انتقاد کردن یک ذهن بی طرف شرطه! یک ذهن پاک! یک تفکر آروم نه شما که فکر می کنید زمین و زمان بهم دیگه چسبیدن که ریون قهرمان بشه! نه عزیز من... نه!
شما با این تفکراتتون و انتقاداتتون خودتونو بردین به کوچه علی چپ!
در ضمن جالبه توجه شما رو به چند توهینی که به عضو محترم ریونکلاو دادی جلب میکنم:
نقل قول:
میگن گوشتو بنداز زمین گربه خودش برمیداره.نه؟


و این یکی خیلی جالبه :

نقل قول:
لحن صحبت هاتون و برگزار کردن هر چیزی شبیه به لودگی(شبیه به لودگی، توهین تلقی نکنید لطفا) کانلا گویای روحیات شما هست ویولت عزیز


بزار منم یک چیزی بگم به یک فرد مجهول: ای بوق به سر و کلت لامصب نالوتی و لاابالی بی مصرف آشغال کله ( یک وقت توهین نگیرینا! اینا همش شبه فحشه! بد نیست! اصلا! )
اینا همش مستندات همین دو سه صفحه تاپیک دفتر اساتید بود.

انسانی که به کمال رسیده میره و شخصیت بقیه رو نقد میکنه نه شما!
خودتو درست کن!


ان زمان که بنهادم سر به پای ازادی
دست خود ز جان شس�


Re: دفتر اساتيد
پیام زده شده در: ۱۹:۱۶ پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۸
#5
یا خداااااا!
عزیزان! آشنایان! دوستان! خواهشمندم بیاید و بگید که شما توی اون نقل قول قانون برای چند تا تکلیف میبینید یا یک دونه تکلیف مورد اعتراض؟
به خدا من هرچی خوندم چیزی به اسم چند تا تکلیف و قسمت های دیگه تکلیف رو ندیدم.
بلای عزیز!
من برای درک بیشتر شما ایکس رو برمیدارم عبارت " تکلیف دوم" رو مینویسم شاید یک فرجی بشه!

ممکنه استاد بگه مورد ایکس رو رعایت کنید و شما رعایت نکنید و انتظار داشته باشید فقط برای "تکلیف دوم" دو امتیاز کسر بشه ! در صورتی که ممکنه از نظر استادِ مربوطه رعایت نکردنِ "تکلیف دوم" ملزم به کسر ده امتیاز باشه ... اینکه شما موردی رو رعایت نکردید ، تشخیص اینکه چقدر بابتِ اون موردِ هر چند کوچیک چقدر باید امتیاز کسر بشه با استادِ مربوطه هست.

دوست عزیز!
نقل قول درست برای مشکل شماست! این قانون مشخصا برای مواردی امثال این نوشته شده! از مدیر پرسی ویزلی میخوام بیاد خودش توجیه کنه من که داغون شدم!
در ضمن من توهینی نکردم! من فقط کلافه شدم و دارم بیشتر هم میشم!


ان زمان که بنهادم سر به پای ازادی
دست خود ز جان شس�


Re: دفتر بازرسین عالی رتبه
پیام زده شده در: ۱۸:۵۰ پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۸
#6
بازرس!
ایشون مشکلشون مقدار امتیازیه که من ازشون کسر کردم بابت تکلیفشون و دارن برای من تعیین تکلیف می کنن که یارو باید اینقدر کم کنی.
میگم سرتو بدرد نیار بازرس!
بازرس!
من طبق قوانین تابلوی اعلانات حق اینو دارم که طبق چیزی که نظرمو جلب نکرده هرچقدر که لازم ببینم امتیاز کم کنم! و اگر مشکل بلاتریکس لسترنج قابل حل بود خودم حل می کردمش. شما اینو بدون که از طریق مجاری قانونی ایشون در حال حاضر از هیــــچ گونه حقی برخوردار نیستند!


ان زمان که بنهادم سر به پای ازادی
دست خود ز جان شس�


Re: دفتر اساتيد
پیام زده شده در: ۱۸:۴۳ پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۸
#7
چه مسخره شده!
من به شما گفتم تکلیفای دیگتون مشکل داره؟ من همیشه گفتم که تکلیف دومتون مشکل داره و باز هم میگم! این شمایید که قاطی کردید :
نقل قول:
خدمتتون عرض کردم که اگه اینطوره چرا شما توی توضیحات نمره ی کم شده فرمودید که فقط تکلیف شماره ی دو اشکال داشته؟
و الان دوباره اومدید میگید تکلیف شماره ی دو اشکال داشته!!

حقیقتا اگر بازهم بپرسین من هم همینو می گم! من غیر از این نگفتم. شما خودتون گویا مشکل دارین. خب من همیشه گفتم تکلیف شماره دوی شما اشکال داشته!
در ضمن!
شما کسی نیستید که بخواید تعیین کنید که من چقدر از شما امتیاز کم کنم بابت مشکلی که داشتید! خودم این رو تعیین می کنم.
من هم منتظر نظر بازرس می مونم!
و همچنین!


ان زمان که بنهادم سر به پای ازادی
دست خود ز جان شس�


Re: دفتر اساتيد
پیام زده شده در: ۱۷:۴۵ پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۸
#8
به بلاتریکس :
بله مورد دوم شما ایراد داشت.
فکر کنم من خودم به عنوان استاد درس تاریخ اونقدر باید قدرت داشته باشم که فاکتور های نمره دهیم رو خودم تعیین کنم!
بنابراین میزان امتیاز کسر شده از شما بنابر صلاحدید بنده بوده است و طبق قانون مشخص شده ، بنده مجاز به این کار هم هستم.


ان زمان که بنهادم سر به پای ازادی
دست خود ز جان شس�


Re: دفتر اساتيد
پیام زده شده در: ۱۷:۲۴ پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۸
#9
جواب به اعتراض بلاتریکس لسترنج!
باید دوباره نقل قول بزارم؟
باشه همینکارو میکنم ایندفعه بولد هم میکنم!
نقل قول:
ممکنه استاد بگه مورد ایکس رو رعایت کنید و شما رعایت نکنید و انتظار داشته باشید فقط برای مورد ایکس دو امتیاز کسر بشه ! در صورتی که ممکنه از نظر استادِ مربوطه رعایت نکردنِ مورد ایکس ملزم به کسر ده امتیاز باشه ... اینکه شما موردی رو رعایت نکردید ، تشخیص اینکه چقدر بابتِ اون موردِ هر چند کوچیک چقدر باید امتیاز کسر بشه با استادِ مربوطه هست.

من دیگه نمی دونم چجوری باید توضیح بدم!
من نمی گم که شما نباید تیتر وار بگید. میگم شما خیلی خیلی کوتاه و خلاصه گفتین! ساده برابر با کوتاه نیست! برید تکلیف بقیه رو بخونید. اگر کسی مثل شما نوشته بود و من نمره خوبی بهش داده بودم اونوقت بیاید دوباره شکایت کنید.


ان زمان که بنهادم سر به پای ازادی
دست خود ز جان شس�


Re: دفتر اساتيد
پیام زده شده در: ۱۶:۵۷ پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۸
#10
مری فریز باود نوشتن!
نقل قول:
کلاس پروفسور بیدل اصلاً مناسب حال هاگوارتز در این هفته نبود ، من این مورد رو به ایشون تذکر میدم که برای کلاساشون وقت بیشتری بزارن ، و تدریس بهتری رو انجام بدن .

ببخشید نکنه می خواید از الگوی کلاس شما استفاده کنم؟ با غلط املایی ها و درس هایی که آدم از خوندش روی مانیتور بالا میاره؟! اصلا شما کی هستی که میای به من تذکر میدی؟ شما بازرسی؟ درسته شما بازرسی ولی ایا شده یک بار بری بخونی وظایفتو؟ خوندی یک بار اون چهار وظیفه ای که میتونی انجامش بدی؟
خاله خانوم!
کلاس من چون مثل شما غلط املایی های میلیونی و جملات نا مفهوم نداره بده؟ چون کوتاهه بده؟
بر فرض بده!
به شما ارتباطی داره؟!
نچ! نداره! این موضوع که من خوب یا بد تدریس میکنم نه به شما مربوطه و نه جزو وظایف بازرسا هست که در تابلوی اعلانات هم نوشته شده.
امان از دوغ لیلی! ماستش کم بود و آبش خیلی!
به سلامت!


ویرایش شده توسط بیدل در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۱۸ ۱۷:۰۰:۱۹

ان زمان که بنهادم سر به پای ازادی
دست خود ز جان شس�






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.