هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: ملاقات های کنار دریاچه
پیام زده شده در: ۸:۰۵ سه شنبه ۲ تیر ۱۳۸۸
#1
مورگانا و پسرها با بُهت سرهاشونو بالا میگیرن و به چشم های گناهکار هم خیره میشن.

مورگانا از جاش بلند میشه ، چین های دامنش رو صاف می کنه و تاجش رو هم مرتب میکنه و با تکبر میگه: من احساس می کنم هاگوارتز اکسپرس موظفه جدید ترین حقایق رو به سمع و نظر مشترکینش برسونه .

تدی : مگه هاگوارتز اکسپرس مشترکم داره ؟

مورگانا : خوب با این اخباری که میفرستیم بیرون به زودی مشترکینش از سقف هاگوارتز میزنن بالا .

دیگه حرفی برای تدی و جیمز باقی نمی مونه .

نیم ساعت بعد

نوزاد دریایی شماره 1 : شنیدی پروفسور دامبلدر از مینروا خواستگاری کرده و به خاطرش با هاگریدم به هم زده؟

نوزاد دریایی شماره 2 : برو بابا ! تا جایی که من می دونم دامبل به خاطر اسنیپ با مینروا به هم زده !

مامان دریایی شپلقی می زنه پس کله دو تا نوزاد : هزار بار گفتم به شما زیر یه ماهه ها نمی رسه درمورد مسایل بالای یه ماهه ها صحبت کنین !

دو تا نوزاد :

همون لحظه - پشت در دفتر پرفسور دامبلدر

- پرفسور درو باز کنین .

- خواهش می کنم ازش بیاین بیرون .

- نه ! شما نباید خودتونو بکشین .

- شما هنوز یه دونه موی سیاه دارین . شما باید امیدوار باشین .

در همین لحظه در باز میشه و دامبلدر با عجله ودرحالیکه چشماش از شدت گریه قرمز شده از دفترش میدوه بیرون و فریاد می زنه : کو ؟ کجاست ؟

زاخاریاس : کی ؟ چی ؟

دامبلدر : همون یه دونه موی سیاه من ؟

زاخاریاس : من نمی دونم پرفسور . من توی هاگوارتز اکسپرس خوندم شما یه دونه موی سیاه دارین

پرفسور دامبلدر موهاشو می کنه : بازم هاگوارتز اکسپرس ؟
و در دفترش رو به هم می کوبه و همونطور داد می کشه : فاوکس ! همین الان یه نامه از من می بری به وزارتخونه تاببینم این وزیر ناجنس مجوز هاگوارتز اکسپرسو باطل می کنه یا نه !

زاخاریاس از تدی و جیمز که دارن از همون ورا رد میشن می پرسه : می دونین مجوز هاگوارتز اکسپرس به اسم مورگاناست یا یکی دیگه ؟ شاید ببرنش شورای امنیت ملی ها !

تدی و جیمز : مگه هاگوارتز اکسپرس مجوز داره اصلا ؟


ویرایش شده توسط آلیشیا اسپینت در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲ ۸:۰۹:۱۳


Re: دخمه های قلعه
پیام زده شده در: ۱۴:۵۸ چهارشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۸
#2
ببخشید . من میرم سراغ اونی که بی هوش شده .

جیمز چشم هاشو باز کرد و دید توی یه اتاق خیلی کثیفه . از سقف بالای سرش آب بدبو می ریخت روی پیشونیش و موهاش به هم چسبیده بودن .خواست از جاش بلند بشه ولی فهمید که انگاری چسبیده به زمین .
سرشو چرخوند . جونوره داشت زمین رو لیس می زد . جیمز با خودش فکر کرد : نکنه غذاش خاک باشه و منو برای دسر گذاشته باشه ؟ از ترس می خواست داد بزنه ولی فکر کرد که ممکنه اون جونوره صداشو بشنوه . برای همینم سعی کرد دنبال یه راهی بگرده و خودشو از زمین جدا کنه . یهو جونوره روشو برگردوند طرفشو گفت : تو کی هستی که اومدی توی خونه من ؟
جیمز متوجه شد که جونوره زبون ماها رو بلده و یه کمی دلش آروم شد و ترس رو فراموش کرد : من یکی از بچه های گریفیندورم . خیلی هم شجاعم و اصلنم ازت نمی ترسم .
یه هو دماغ جیمز بزرگ شد و از صورتش فاصله گرفت . موجود خندید و با حالتی که انگاری جیمز رو مسخره می کنه بهش گفت : معلومه که یه دروغی گفتی ! یا گریفیندوری نیستی یا شجاع نیستی یا از من ترسیدی ! آخه یه افسانه هست که مشنگا از روی ما برداشتن و اونم اینجا یعنی زیر زمین حقیقت پیدا می کنه . افسانه میگه اگه دروغ بگی دماغت گنده می شه !
جیمز تصمیم گرفت راستشو بگه : خوب ازت ترسیدم .
دماغش برگشت سر جاش و یه نفس راحتی هم کشید . از جونوره پرسید : تو کی هستی ؟
جونوره دهنشو باز کرد و دوباره دندوناشو نشون داد . جیمز فکر کرد که دوباره قراره بیهوش بشه ولی انگاری حیوونه داشت می خندید : من نگهبان سیاهی هستم . من اینجام تا از سیاهی دفاع کنم . حالا که تو اومدی اینجا باید به من کمک کنی تا اجازه بدم از اینجا بری .
جیمز که خیلی دلش می خواست برگرده پیش دوست هاش با عجله گفت : باید چیکار کنم ؟
حیوونه دم خارخاری خودشو تکون داد و محکم کوبید به دیوار . یه عالمه گرد و خاک از سقف پایین ریخت و جونور گفت : باید برگردی توی همون تالاری که بودی و یه در که اون آخراست باز کنی تا از روی آسمون برای من غذا بریزه .
جیمزی پرسید : چطوری از رو آسمون برات غذا می ریزه ؟ و جونور دندون های تیزش رو به هم سابید و هیچی نگفت.

خیلی بد بود؟



Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۲۶ یکشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۸
#3
اسم : آلیشیا اسپینت

گروه : گریفیندور

توضیحات : همراه با آنجلینا جانسون و کتی بل مهاجمین تیم کوییدیچ گریفیندور بودیم . بعد از پایان تحصیلات مدتی به دنبال کار گشتم ولی به خاطر وحشتی که حضور اسمشو نبر در جامعه ی جادوایجاد کرده بود ، کاری پیدا نکردم . در جنگ نهایی شرکت داشتم و بعد از پیروزی قرار بود به تیم کوییدیچ پالمیر یونایتد بپیوندم که به خاطر مصدومیت در بازی تمرینی ، از آزمون رد شدم .

فعلا هم بیکارم .

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۸/۳/۱۰ ۱۶:۴۱:۱۵






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.