هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: ثبت نام جوخه بازرسی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۴ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۸
#1
نام:بسم مرلین اینجانب برادر استنلی شانپایک هستم 2 ساله ترک یعنی...چیز .....چیز دیگه


انگیزه عضویت:دیدم بوبچه ها هستن گفتم من هم باشم


سوابق:خیلی چیزا عضویت در مرگخوارینز و......


چرا اين گروه رو به الف دال يا ساير گروه ها ترجيح دادي ؟چون میتونم و دوست میدارم ببین این چیزا دیگه چیه می پرسی؟؟؟؟



عكس العمل شما در يك پشمك چيست ؟یاد روفوس عزیز می افتم





كشتم شپش شپش كش شش پا را ، چند نقطه داره ؟یه چنتایی داره دیگه


رول:

آسانسور با سرعت شروع به پایین اومدن کرد. و با صدای تقریبا بلندی به زمین برخورد کرد و پس لحظه ای در ها باز شدند, سرم را به آرامی بالا آوردم و به سالن با شکوهی که سرتاسر آن با شومینه های چوبی فرا گرفته بود نگاه کردم .فورا به سمت در ورودی سالن گام برداشتم , دیوار های سرتاسر سالن به رنگ قهوه ای سوخته بود و به شکل هنرمندانه ای گچ بری شده بود , با عجله به سمت حوضی رفتم که بر روی آن مجسمه ای بود. در نظر اول نتوانستم تشخیص دهم که چیست اما هنگامی که جلوتر رفتم متوجه شدم که مجسمه تصویر ساحره و جادوگری را که چوبدستی بر دست داردو جن خانگی ای که با حالت بردگانه ای به افق زل زده است و سانتوری با ابهت(؟) را به تصویر کشیهده است.


ویرایش شده توسط استن شانپایک در تاریخ ۱۳۸۸/۱۱/۲۳ ۲۲:۲۷:۴۲



Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۱۰:۴۴ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸
#2
1-سابقه ی عضویت در گروه مرگخواران؟
باب ارباب! ما رو گرفتی؟ اگه داشتم که از مرگ خواران نمیومدم بیرون که!


2-سابقه عضویت در محفل؟


نه ندارم!

3-مهمترین تفاوت بین دو جبهه سیاه و سفید؟


باب ارباب!مهم ترین تفاوت خودتی دیگه!چ.ن شما سیاهین ما هم سیاه میشم.


4-آیاحاضر به اطاعت محض از دستورات لرد سیاه هستید؟آیا حاضرید جان خود را در راه ارباب فدا کنید؟


بله!


5-نظر شما درباره کچلی و جادوگران کچل؟


کلا همه میگن کچل ها زرنگن و اینا دیگه! بعدشم ارباب ما شما با مو و بدون مو دوست داریم!


6-بهترین و مناسب ترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟


ارباب بچه زدن نداره که!چه برسه به کشتن!


7-در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت


می برمش با هاش دیزی می خوریم.می برمش پیش شوفرا.




8-به نظر شما چه بلایی سر موها و دماغ لرد سیاه آمده است؟


ارباب!صد بار که بهت گفتم نظافت رو رعایت نکردی!

هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش!



9-یک نمونه از کارهای بی رحمانه و سنگدلانه و سیاهانه خود را شرح دهید.


ارباب دستت درد نکنه!اینهمه بهت گفتم برام نقد کنی بعدش میگی کار سنگدلانه بگو؟


10-نظر خود را بصورت کاملا خلاصه درباره این واژه ها بیان کنید:


ریش:ارباب نداره!

-طلسمهای ممنوعه: غذای نجینی

الف دال:اصغر دله دزد!
=======================================
پ.ن.ارباب 1 سوال آسلامی داشتم و از اونجایی که من شما را به مرجعیت قبول دارم از شما می پرسم:

سوال- اگر احیانا بنده در دفتر توجیهات در معرض توجیه شدن قرار گیرم.کدامیک از اعمال زیر بر من واجب است؟
1-با گرفتن این قیافه به سمت پرسی رفته و خوده او را توجیه می کنم!
2-نجینی را به عنوان توجیه شونده معرفی می کنم!
3-خود را به دست پرسی می سپارم!
4-هیچ عملی بر من واجب نیست!

همین دیگه!



جواب سوالتون:
از اونجاییکه پرسی مرگخوار مورد اعتماد اربابه شما باید با اطمینان کامل خودتونو به دستش بسپارین و مطمئن باشین هر کاری که پرسی انجام بده به نفع خودتونه.
اصلا تشریف بیارین پرسی خودش توجیهتون میکنه که در این مواقع بهتره چیکار کنین.

تایید شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۵ ۱۳:۴۴:۱۷



Re: بهترین نویسنده در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۱:۵۴ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۸
#3
من به پرسی ویزلی رای میدهم!

چون جیگره و اینا!




Re: ايستگاه كينگزكراس
پیام زده شده در: ۱۷:۱۱ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۸
#4
دامبلدور به آسمان نگاه کرد.شدت بارش تگرگ به حدی بود که در صورت برخورد با پرنده ها،آن ها کف زمین له میشدند!آلبوس آهی کشید و به سمت خانه رفت.

دینگ دینگ!

صدای زنگ خانه در کوچه ی خالی پیچید.

دامبلدور با اشتیاقی فراوان پشت در ایستاد و مانند بچه ای که بخواهند بهش شکلاتی را بدهند بی صبرانه منتظر باز شدن در بود.ناگهان باریکه ای از نور از زیر در نمایان شد و لحظاتی بعد در باز شد. ناگهان رعد و برقی زد و برای چند لحظه چهره ی مردی را که در را باز کرده بود نمایان ساخت.مو های بلند و بور او به خوبی نمایان بود.

دامبلدور: !

مرد:

دامبلدور به چهره ی لوسیوس مالفوی نگاه کرد و در حالی که احساس میکرد شاخی بر روی سر او ظاهر شده گفت:تو اینجا چی کار میکنی؟

لوسیوس هم که واقعا بر روی سرش شاخ سبز شده بود رو به دامبلدور گفت:تو که مرده بودی! سیسی بیا منو بیگیر!

دامبلدور بلا فاصله وارد خونه میشه و با عصبانیت به طرف آشپز خونه می ره تا شاید اعضای محفل رو پیدا کنه. اما کنار در آشپز خونه تابلویی توجهش را جلب میکنه.

مرگ خواران نسل جدید

دامبلدور بعد ازسه بار از روی تابلو خواندن تازه پی به عمق آن میبره. با شدت در رو باز میکنه و رو به افرادی که گوش تا گوش در آشپز خونه نشسته اند میکنه:اینجا چه خبره؟

مرگخواریون:معععععععععععععععععععععع!باو اینکه مرده بود؟
ناگهان چندین چوب جادویی قلب دامبلدور را نشانه می گیره.

دامبلدور که می بینه اوضاع بدجوری خرابه رو به مرگ خواران می گه:امممم...چیزه.....من اربابم!از اون دنیا تونستم برگردم رو زمین.فقط مجبورم به شکل این قوزمیت ریشو باشم.

رودولف:ارباب.بذارین کف پاتونو بلیسم!.
بارتی:بابا سوغاتی واسم چی آوردی؟
دامبلدور با دیدن بارتی قند تو دلش آب میشه و میگه:واسه تو یه دونه مخصوص آوردم.
سپس به سرعت رو به مرگ خواران میکنه و و با جدیت می گوید: حالا به من بگید چی شد سر از اینجا در آوردید؟




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۵ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸
#5


Re: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۴۷ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸
#6
مونتگومری رو به مرگخواران که نیشخندی بر لب داشتند کرد و گفت:باشه!پس من با شما به خانه ی ریدل میام.
ناگهان دست نحیف دامبلدور بر روی شانه های مونتگومری فرو آمد,و با قدرتی که برای پیرمردی در سن او عجیب بود,مونتگومری را که داشت به سمت مرگ خواران می رفت به درون حال پرتاب کرد.
مرگخواران:
بارتی که بادیدن این صحنه از جویدن مو های لوسیوس دست کشیده بود گفت:باب ایول!آخره پیری چه زوری داره.من می خوام بیام تو محفل پیش دامبل.عررررررررررررر .من اصلا اشتباهیم من اون بارتی نیستم.

بلا که با شنیدن این حرف ها آمپر بالا زده بود. کروشیویی نثار بارتی کرد و بعدش رو به دامبلدور کرد و گفت:چرا اینجوری میکنی؟باب مونتب مال اربابه.زود باش بهش بگو بیاد.
دامبلدور:نمیشه.
بلا:پس من میرم دنبال پرسی!
دامبلدور با شنیدن این حرف لبخندی زد و گفت:حتما همینکارو کن.
افکار دامبلدور-خیلی وقته دنبالشم. -
و بعد در را محکم روی بلا بست.

بلا که چیزی نمونده بود منفجر شه رو به مرگخواران کرد و گفت: اگر بدون مونتی بریم ارباب هممونو کروشیو میکنه.پیش پرسی هم بریم که اول خودمونو توجیه میکنه.باید یه فکری کنیم!

بارتی بدو بدو به طرف بلا اومد و در حالی که از پایین ردای بلا آویزون شده بود گفت:من دامبل میخوام ! می خوام مثل اون قوی شم.من دیگه نمی خوام پیشه شما باشم.

نارسیسا چند قدم جلو اومد و با نهایت وقار در یک حرکت انتحاری طلسم صدا خفه کن رو بارتی اجراع کرد.

نا گهان مر گخواران بلا را دیدند که شیش متر بالا می پره و با مخ میخوره زمین.
بلا:
ملت:
بلا:
ملت:
بلا با چابکی از جایش بلند میشه و رو به مرگخواران می کنه و در حالی که خوشحالی از چشمانش می بارد میگه:باید یکیمون شبیه بارتی بشه.بعدش میگیم که بارتی میخواد بیاد عضو محفل بشه و ما دیگه نمی خوایمش.بعدش اون طرف می تونه مونتی رو با خودش به صورت مخفیانه ببر خانه ریدل!
-بابا این مونتی خودش نمی خواد بیاد!
بلا با صدای آهسته ای ادامه میده:اگر خودش نخواست بیهوشش می کنیم و به زور میاریمش!

مرگخواریون:

نارسیسا رو به روی خواهرش ایستاد و گفت: حالا کی می خواد بره اونجا؟
ابرو های بلا در هم رفت اما او به سرعت به خودش مسلط شد و گفت: مورفین!




Re: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۱۴:۳۱ یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۸
#7
نارسیسا مالفوی

خوب از وقتی که من شناسه ی استن رو برداشتم و رفتم تو اسلی تنها کسی که مرتب تو کلاسا شرکت میکرد و همینطور رول می زد.نارسیسا بود.

***********نارسیسا مالفوی************




Re: ثبت نام جوخه بازرسی
پیام زده شده در: ۱۷:۳۵ شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۸
#8
1-در صورت مشاهده یکی از افراد مخالف وزارت و طرفدار دامبلدور چه عکس العملی را از خود نشان میدهید؟

با کشیدن چند عربده کله ی طرف رو از تنش میکنم.و زیر چرخ های اتوبوسم می ذارم!


2-سابقه عضویت در گروه های دیگر:

نه ندارم!


3-نظر خود را در مورد کلمات زیر بیان کنید:

الف.دال:اصغر دست انداز!

کپه ریش:بزم داره!

اصیل زاده:چیز خوبیه!

وزارت خونه:از اهدافش خوشمان میاد!


4- انگیزه شما برای عضویت در جوخه بازجویی


اومدیم دور هم رول بزنیم بخندیم!

5- میزان مسئولیت پذیری برای ماموریت ها:

متوسط به بالا!


6-استقلال یا پرسپولیس

قرمزته اسیدی


7-سابقه عضویت در جادوگران(شناسه های قدیمی و اینا دیگه کلا)


کورمک مک لاگن




8-طرفدار وزارتید یا برای اصالتتون به جوخه ملحق میشید؟


گفتم که همینطوری اومدم




Re: كلاس فلسفه و حكمت
پیام زده شده در: ۲۳:۰۹ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۸۸
#9
اول 1 نکته بگم ملت بخندن

ایوان جان دل بندم باستان نه بستان !!!!!

گفتیم بخندیم!

مشکلیه؟
======================================
تکلیف!
1-بر اساس فلسفه جادویی یونان باستان شرح دهید که چرا در کلاس جلسه قبل شرکت نکرده اید؟!:دی(10 امتیاز)
با توجه به فلسفه ی جادویی یونان بستان()عدم حضور فردی در هر گونه اجتماعاتی که در آن فردی به دیگران چیزی را آموزش میدهد نشانگر چند نکته هست.که من به صورت خلاصه در ادامه میگم:
1-عدم صلاحیت آموزش دهنده
2-آموزش دهنده قرار بوده امتحان بگیره
3-غرق شدن بیش از حد دانش آموزان در فلسفه تا حدی که از امور روزانه و واجب خود غافل شوند.
4-پی بردن به نظریه ی استمالیسیوس که در آن به طور کلی گفته شده است: فلسفه اکتسابی نیست بلکه انتسابی هست.که در این صورت دیگر احتیاجی به معلم نیست و هر کس که علمش را داشته باشد می تواند به فلسفه برسد.
5-دخول فلسفه ی کاذب به درون روح افراد که این باعث می شود فرد مذکور نسبت به کلیه ی نظریه ها و تعالیم فلسفی شک داشته باشد .


2-بزرگترین ارزوی یک فیلسوف چیست؟(10 امتیاز)

خوب این آرزو برای هر فیلسوفی یک چیز بوده است که در ادامه من به چند آرزوی بزرگ فیلسوفان بزرگ گریزی میزنم و در پایان نتتیجه گیری میکنم.

1-ایوان ابرکرومبی
:
این فیلسوف که در شهر نورنبرگ آلمان زندگی می کرد بزرگترین آرزو اش این بود که پادشاهان زمان خود مخالفت خود را با فلسفه و حکمت انکار کنند و به وی و دیگر فیلسوفان اجازه ی فعالیت بیشتری را در اروپا بدهند.

2-رزالی هیل
بزرگترین آرزوی این فیلسوف انگلیسی این بود که بتواند فلسفه را به قسمت های دور افتاده دنیا نظیر چین ببرد و فلسفه را گسترش دهد.

با مشاهده ی این دو فیلسوف بزرگ در میابیم که آرزوی همه ی فلاسفه (اکثرشون) گسترش و شناخت فلسفه به دیگران بوده است.


3-فیلسوفان در چه کارهایی بیشتر شکست میخورند؟(10 امتیاز)


این سوال طی سال ها مشاهدات افراد به طور کامل ثابت شده است.

و با توجه به تحقیقات اینجانب :اکثر شکست های فلاسفه به قرون وسطا می رسد!که بیشتر شکست های آن ها در مقابل پادشاهان بی خردی بوده است که قصد در ممنوع کردن فلسفه و یا تحریف یا سوزاندن کتب فلسفه بوده است.
====================================




Re: عضویت در کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۱:۱۸ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۸۸
#10
سلام بر طبق گفته خواهر مری فریز باود منم می خوام عضو تیم آزاد شم.البته می دونم اونقدرا رولم خوب نیست و شانسی ندارم اما اومدم بگم دوست دارم تو تیم آزاد باشم.

مشکلیه؟








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.