هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۹:۴۲ سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۸
#1
ریگول و فیلچ توی اتاق وایستادن و از پنجره ملتو دید می زنن

فیلچ: بیا ارباب، اینا ترقه اس..اینام فشفشه... بعد هم دست می کنه تو شورتش و همه چیو میریزه بیرون

ریگول ترقه و فشفشه رو میگیره و بو می کنه : خوبه تو شورت فینیاس نبود که قارتی شه!
فیلچ قارت قارت می خنده و از پنجره به دامبل که داره رد میشه اشاره می کنه

....


Toujours pur

" به خاطر یک مشت سوژه "

[b][size=small]�


Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۹:۰۳ سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۸
#2
من پیشنهاد می کنم با ابرکسس مالفوی مصاحبه کنید! قطعا مصاحبه ی لذت بخشی خواهد بود!


Toujours pur

" به خاطر یک مشت سوژه "

[b][size=small]�


Re: جادوگر سال
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸
#3
من به ابرکسس مالفوی رای میدم که به نظرم ابهتش حتی از ولدی هم بیشتره.


Toujours pur

" به خاطر یک مشت سوژه "

[b][size=small]�


Re: ناظر سال
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸
#4
بهترین ناظر سال، منم!
هم ناظر کیفی و ساکی و زنبیلی بودم
هم ناظر مخفی!


Toujours pur

" به خاطر یک مشت سوژه "

[b][size=small]�


Re: بهترین عضو تازه وارد سال
پیام زده شده در: ۲۱:۵۶ دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸
#5
ابرکسس مالفوی.


Toujours pur

" به خاطر یک مشت سوژه "

[b][size=small]�


Re: بهترین نویسنده سال در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۲۱:۵۲ دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸
#6
تنها کسی که نوشته هاشو می خونم و از نظر من به درد بخوره

ابرکسس مالفوی!


Toujours pur

" به خاطر یک مشت سوژه "

[b][size=small]�


Re: بهترین نویسنده سال در بحث های هری پاتری
پیام زده شده در: ۲۱:۵۱ دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸
#7
سیریوس بلک، بدون هیچ حرفی!


Toujours pur

" به خاطر یک مشت سوژه "

[b][size=small]�


Re: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۲ یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۸
#8
بچه که یکی از اعضای سردر گم شده ی این تاپیک بود رفت داخل جسم مورفین که ببینه اصلا سوژه چی هست...
همینطوری که داشت از داخل جسم مورفین عبور می کرد، از دریچه چشم مورفین ریگول رو دید که داره با یه صندوق گنج حرف میزنه

گنج: الحمد الله...

ریگول صندوق رو می زنه زیر پیرنش و بقیه کاسه بشقابا رو هم میگیره زیر بغلش و میاد که از در گورستون بره بیرون
که ولدی در نقش نگهبان گورستون جلوشو میگیره
ولدی: اینا چیه؟ دزدیه؟ اون چیه زیر پیرنت؟
ریگول: من حامله ام...بچه تو دلمه...
ولدی: اا به سلامتی، بچه چندمته؟
ریگول: والا بچه اولمه
ولدی: به سلامتی، پسره؟
ریگول: نمی دونم...سونوگرافی نرفتم
ولدی: زیاد وول می خوره؟
ریگول: اره لامصب ...خیلی هم سنگینه ( بعد یه ذره بالا پایین مپره که یهو در صندوق گنج باز میشه و یه گردنبند اویزون میشه )
ولدی: چی شد؟! خانوم چی شد؟!
ریگول: چیزی نشد..
ولدی : نه، من فکر کنم شما میخاید وضع حمل کنید...
ریگول سعی می کنه از دست ولدی فرار کنه: نه بابا شما نگران نباش...من الان برم خونه حالم خوب میشه
ولدی: نه امکان نداره، به لطف بچه های سایت و سوژه ها شون، من بعید نیست که ده سال قابله بوده باشم، من تو رو میزاونم!

ولدی ریگول رو می خوابونه و بهش میگه: اسمون رو ببین، الانه که لک لک ها بیان و بچه تو بیارن! تحمل کن!
ریگول: اقا دست نزن به من! مگه نمی گی اسمونو ببین!
ولدی: تو سرت بالا باشه

همین که ریگول سرش بالا بود، یهو یه لک لک تو اسمون ظاهر شد و یه بقچه انداخت پایین
بقچه کنار ولدی افتاد زمین و ولدی با ذوق بقچه رو باز کرد که یهو دید
ابرکسس لخت توی بقچه نشسته!


Toujours pur

" به خاطر یک مشت سوژه "

[b][size=small]�


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۸:۳۷ چهارشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۸
#9
مارکوس به نظرم باید از همه اعضای سایت یه سوالی بپرسی...ممکنه مدیران جواب تو رو به اونا داده باشن...

مثه جریان بلیت من بود....هی می گفتم جواب من چی شد..اخرش گفتند جوابتو دادیم به لوسیوس!
حالا شاید جواب تو رم به کس دیگه ای دادن!!! همر.


Toujours pur

" به خاطر یک مشت سوژه "

[b][size=small]�


Re: قصر خانواده مالفوی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۰ شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۸
#10
جیمز!!

ولدی و مرگخواران: جیمز؟
مرگ خواران با شنیدن ابهت!! صدای یه بچه پیزوری، دچار وضعیت قهوه ای میشن و همه کار خرابی می کنن...
این وسط فقط ولدیه که تونسته ابروشو حفظ کنه
مرگ خوارا رو به ولدی برمی گردن و میگن : حقا که تو ارباب مایی، فقط تو خودتو خراب نکردی، بگو راز موفقیتت رو ...


ولدی دستشو می کنه تو رداش و یه صدای چیک چیک از تو رداش میاد
جیمز یویوشو اماده می کنه تا مثه کمند بکوبه تو سر ولدی

صحنه به طرز خیلی هیجانی خفن میشه ( در حد کودکستان البته )

ولدی دستشو از رداش در میاره و یه بسته پوشک مای بی بی چسبی! می کشه بیرون و میگه:
با این من می تونم سرمو مثه یه مرد بالا بگیرم!

بعد هم چهار تا پشتک وارو می زنه تا بهمه ثابت کنه علی رغم اینکه اونم خودشو خراب کرده، پوشک قدرت جذب بالایی داره!

بلا از همین صحنه عاشق ولدی میشه و تصمیم میگیره هر طوری شده وقت بزرگ شدن زن ولدی بشه...

جیمز مدهوش این صحنه میشه و دون دون میره تا به عمو البوس بگه که ولدی اینا یه جادوی جدید اختراع کردن....


ویرایش شده توسط ریگولوس بلك در تاریخ ۱۳۸۸/۱۲/۱ ۱۹:۳۲:۵۴

Toujours pur

" به خاطر یک مشت سوژه "

[b][size=small]�






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.