دادگاه وارد شورت میشه. نه ببخشید، دادگاه وارد شور میشه.
سیریوس بلک دم در نشسته بود و با خودش هر هر میخندید. یهو در باز میشه سیریوسو روزنامه میکنه تو دیوار.
لوسیوس مالفوی با گام هایی محکم وارد دادگاه میشه و مستقیم میره کنار قاضی و یه کاغذ میکوبه رو میز و بعد میپره میره پشت جایی که معمولا وکیلا وایمیسن از موکل دفاع میکنن.
لوسیوس یه کپی از اون کاغذ رو از جیبش در میاره:
جناب قاضی! بر طبق
این سند، سیریوس بلک چند سال پیش در بخش اسرار وزارتخانه کشته شده. آدم مرده که نمیتونه مدعی مال و منال بشه! این یا روح سیریوسه، یا یک کلاهبردار شارلاتانه که خودشو جای اون جا زده.
سیریوس خودشو از دیوار جدا میکنه و میاد رو یه صندلی دیگه میشینه.
قاضی چشماش چهار تا شده. یه نگاه دیگه به گواهی میندازه و بعد میده به مشاور دست راستش.
= بله جناب قاضی این برگه با حاشیه آبی و امضای ثبت احوال کاملا قانونی و درسته.
قاضی بلند میشه و جیغ میکشه: رووووووووح!!!!!!
بعد از حال میره.
(بقیه هم میرن وارد شور میشن)