هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




شورای مدیران!
پیام زده شده در: ۲۱:۵۶ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۸
#1
خب سلام به دوستان و تمام اعضای سایت!

واقعیت امر اینه که بنده به عنوان یه عضو تازه وارد وقتی وارد این سایت شدم با واقعیت های بسیار تلخی روبرو شدم.
به نظر من اینجا همه با هم دعوا دارن و من به عنوان یه دانشجوی حقوق بهتر دیدم که یه عنوان بزنیم اینجا تا بتونیم برای مشکلاتی که پیش اومده یه راه حل اساسی پیدا کنیم.
این که همه میرن بحث میکنن و به نتیجه نمیرسن به نظرم به خاطر اینه که این دوستان یه کسی رو میخوان که بهشون دستور بده. یکی که بتونه حرف آخر رو بزنه.

من اینجا اعلام میکنم که به نظر من این سایت احتیاج داره که تک تک اعضاش مدیرش باشن. نه اینکه مدیر واقعیش باشن. نه.. منظورم اینه که همه ی اعضا باید با هم مشورت کنن و بالا دستای خودشونو انتخاب کنن.

اینکه نوشته ها پاک میشه به خاطر بی لیاقتی یه سری از دوستانه. به نظرم باید در موردشون تصمیم گیری بشه.

به نظرم باید در مرحله ی اول قدرت بین اعضا پخش بشه. بسم الله. هر کی موافقه دستا بالا!



Re: میزگرد جادوگری
پیام زده شده در: ۲۰:۳۱ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۸
#2
راستش من از یکی دو روز پیش عضو شدم فعال ترین تاپیکی که توی ایفای نقش جادوگران دیدم همین تاپیک بود که خب ایفای نقش نیست یه جاییه شما فقط دارین دعوا میکنین.

داخل دعواهاتونم نمیشم، فقط خواستم بگم که من با پاک کردن یه نوشته کاملاً مخالفم.
اصلاً شاید یکی یه چیز چرت و پرت بنویسه، اصلاً کفر بنویسه، پاک کردنش اشتباهه.

این شامل تمام سایت های دنیا میشه. من فقط تو این سایت فعالیت ندارم. کلی سایت هست که توشون عضوم. هیچ سایتی یه نوشته رو پاک نمیکنن مگر اینکه خلاف قوانین اون سایت باشه.
اونطور که من متوجه شدم خلاف قوانین نیست نوشتن یه پست بد. حتی اگه بد هم باشه نباید پاک بشه.

در ضمن اینجا ایفای نقشه به نظرم هر کسی میتونه یه جوری رفتار بکنه. یکی بد بنویسه و کودن باشه یکی خوب بنویسه و قهرمان باشه. اینطوری بهتر نیست؟

زت زیاد!



Re: كافه سه دسته جارو
پیام زده شده در: ۱۴:۴۵ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۸
#3
میرفت. به سمت چپش نگاه کرد. سمت راستش هم چیزی نبود. برگشت و به عقب نگاه کرد. جز موشی در وسط خیابان که سایه اش بر روی نور ماه که بر روی آسفالت خیابان منعکس شده بود، چیز دیگری نبود.

به سمت مغازه ی دوست داشتنی سه دسته جارو میرفت. دوباره به گوشه و کنار نگاهی انداخت. عادتش بود که مانند قدیم به همه جا نگاه کند. انگار که هنوز کسانی به دنبالش بودند تا او را به زندان بیندازند.

وارد کافه شد. به گوشه و کنار کافه نگاهی انداخت. مادام مثل همیشه در حال ریختن نوشیدنی کره ای و خوش و بش با دیگران بود.

-مادام!

نگاه مادام لحظه ای به سوی اون برگشت و دوباره به ریختن نوشیدنی ادامه داد. از افرادی که بر سر میز نشسته بودند عذرخواهی کرد و به سویش آمد!

مادام رزمرتا: یاکس!!! یاکــــس! کجا بودی این همه مدت؟!

همدیگر را در آغوش کشیدند. سال ها بود همدیگر را اینگونه در آغوش نگرفته بودند جز سه ماه قبل...

یاکس: جای دیگه ای جز بلغارستان هست که برم مادام؟!
مادام رزمرتا: یاکس لطف کن انقدر منو مادام صدا نکن. یاد مشتری هام میفتم!
یاکس: رز! منو بابت دفعه ی قبل ببخش. راهی جز فرار نداشتم.
مادام رزمرتا: همین که به دیدنم اومدی برام ارزش...
یاکس: رز بس کن. فرصت زیادی ندارم. این دفعه دیگه کسی دنبالم نیست. از نگاه وزارت من الان یه فرد سالم هستم. ولی کارهای زیادی برای انجام دادن دارم. میخوام دوباره شروع کنم.
مادام رزمرتا: بیا پیش من یاکس. بیا یه مدت اینجا باش. با افراد جدید آشنا شو.
یاکس: نمیتونم رز نمیتونم. به کس دیگه ای قول دادم.
مادام رزمرتا: به کی یاکس؟ به کی؟
یاکس: بعداً میفهمی

یاکس بیرون مغازه بود. تازه فهمید که داخل مغازه چقدر خنک بود. به سمت یکی از مغازه های هاگزمید به راه افتاد.
به فکر شروعی دوباره بود. یاکسلی پرسنسی. مرگخوار سابق که به دنبال جبران و شروع دوباره ای بود. شاید هم این فقط برای گول زدن دیگران بود. شاید!



Re: تاثیرگذارترین قسمت کتاب...
پیام زده شده در: ۱۷:۳۴ یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۸
#4
به نظر من تاثیرگذارترین قسمت کتاب قسمتی بود که مالفوی نتونست دامبلدور رو بکشه و اسنیپ کارشو تموم کرد.
اینکه اسنیپ با دامبلدور دست به یکی کرده بودن و این شکلی همه رو گول زدن هم واقعاً جالب بود ولی اینکه اسنیپ دلش اومد دامبلدور رو بکشه به نظرم تاثیرگذارترین قسمت داستان بود.



قوی ترین مرگ خوار کیه؟
پیام زده شده در: ۱۷:۳۰ یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۸
#5
نظر من هم اسنیپه چون به هر حال خودش خالق یه سری جادوهای سیاه بود و قدرت زیادی هم داشت.
به طور کلی فرد با استعدادی بود.

از بقیه قوی تر بود. یادش گرامی باد.



Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۵۳ یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۸
#6
من شناسه ی "یاکسلی" رو بین لیست شخصیت ها دیدن و اونو انتخاب میکنم. اگرم اشکالی نداشته باشه همین فامیلی رو روش میذارم که یه فامیلی هم داشته باشه.


1- نام: یاکسلی
نام خانوادگی: پرسنسی
لقب: یاکس

2- سن: بیست و چهار

3- تاریخ تولد: 1985

4- جنس: مرد

6- رنگ چشم: سبز

7- گروه: اسلایترین

8- مو: قهوه ای تیره

9- ظاهر کلی: چهره ای جذاب و دوست داشتنی.مردانه

10- نام کامل: یاکسلی پرسنسی

11- کوییدیچ: پست مهاجم

12- چوب جادو: ققنوس و درخت کاج

13- دسته جارو: نیمبوس 2009

14- علاقه ها: جذاب بودن.جذب کردن دیگران.خودخواه بودن.معروف بودن

15 - توانمندیها: تقریباً همین چیزایی که توی مورد قبلی گفتم

ممنون

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۸ ۱۶:۵۷:۲۵


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲:۱۷ یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۸
#7
کلمات جدید: گالیون - ماهی مرکب - حسرت - علامت شوم - کتاب - جارو - اژدها - قطار هاگوارتز - شنل نامرئی

شنل نامرئی پنهانش کرده بود. اما گالیون های قلابی که در جیبش صدا میدادند ضربان های قلبش را بالا برده بود. بار دیگر از پنجره به علامت شوم نگاه کرد. جالب آن بود که علامت شوم طوری در آسمان قرار گرفته بود که از فرسنگ ها دورتر تمام مسافرین قطار هاگوارتز آن را میدیدند.
در همین لحظه پسری سوار بر جارو در کنار پنجره ی قطار ظاهر شد. با آنکه پسر شنل پوشیده بود اما دیگری مستقیم به چشم هایش نگاه میکرد. پنجره بسته بود اما پسر از چشمان فرد جارو سوار چیزهای زیادی فهمید. حسرت گرمای داخل کوپه و خواندن یک کتاب در مورد اژدهایان.
هر دو برادر از کودکی عاشق اژدهایان بودند.
دقایقی گذشت و قطار در ایستگاه هاگوارتز ایستاد.پسر پیاده شد. در آسمان به دنبال برادرش گشت اما او را پیدا نکرد. سوار یکی از قایق ها شد و در گوشه ای نشست. دوباره به آسمان نگاه کرد اما برادرش را پیدا نکرد.
به دریاچه نگاه کرد. جز ماهی مرکب دریاچه چیز دیگری در دریاچه بود. سایه ای
دوباره به آسمان نگاه کرد. عکس برادرش در دریاچه بود. فهمید که برادرش به جشن اول سال تحصیلی میرسد و امتیازی از گروهشان کم نمیشود. نفسی به راحتی کشید و به قلعه نگاه کرد. لااقل اگر توسط مرگخواران نمیمردند میتوانستند قهرمانی را برای گروهشان به ارمغان بیاورند.


امیدوارم مورد قبول واقع شه. متاسفم که متن بلندی شد. سعی میکنم بهتر بنویسم. لطفاً همینو ازم قبول کنید.



متن طولانی عیبی نداره دوست عزیز، تازه متن شما خیلی هم طولانی نیست.
خوب بود

تایید شد!


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۸ ۱۲:۳۶:۵۴


شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱:۵۷ یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۸
#8
من دیدم شناسه هایی که بود خوب نبود برای همین یه شخصیت از خودم ساختم با اجازتون.اینم شخصیت من:

1- نام: ماکسی
نام خانوادگی: پرسنسی
لقب: ماکس

2- سن: هفده

3- تاریخ تولد: 1992

4- جنس: مرد

6- رنگ چشم: سبز

7- گروه: اسلایترین

8- مو: قهوه ای تیره

9- ظاهر کلی: چهره ای جذاب و دوست داشتنی.مردانه

10- نام کامل: ماکسی پرسنسی

11- کوییدیچ: پست مهاجم

12- چوب جادو: ققنوس و درخت کاج

13- دسته جارو: نیمبوس 2009

14- علاقه ها: جذاب بودن.جذب کردن دیگران.خودخواه بودن.معروف بودن

15 - توانمندیها: تقریباً همین چیزایی که توی مورد قبلی گفتم

شما هنوز در بازی با کلمات تایید نشدید در ضمن شناسه های ساختگی تایید نمیشن. شما میتونید اسم یه سری شخصیت رو که دوست دارید از لیست شخصیتها انتخاب کنید من براتون پی گیری میکنم و هر کسی فعالیت نداشت بهتون میگم تا از بین اونها یه شخصیتو معرفی کنید. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۸ ۱۱:۴۴:۰۹






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.