هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: گروه ترجمه
پیام زده شده در: ۹:۱۶ سه شنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۴
#1
سطح انگلیسی من در حدی نیست که بتونم کتابها رو ترجمه یا ویرایش کنم اما میتونم مصاحبه ها رو ترجمه کنم. آیا به درد سایت می خوره؟ به هر حال من آمادگیمو اعلام میکنم.


که ما عاشق شدیم چرک و کثافت......و ما را تو مکن از آن ندامت
که گرچه غرق در چرک و کثیفیم......ما ها دارنده قلبی ضعیفیم


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۵:۴۲ جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۸۳
#2
تبلیغ بازرگانی:
+++بیگانه توی دفترش تو هالی ویزارد نشسته و داره عکس غریبه و 4 تا بچه اش رو نگاه می کنه که یه دفعه تلفن زنگ می زنه...
صدای غریبه:پسرت گفته بابا!
بیگانه با سرعت به سمت خونه حرکت می کنه
+++در منزل بیگانه: (همه چشم به دهان گل پسر بیگانه دوخته اند!)
بیگانه:پسرم بگو بابا!
-:ماما!
بیگانه پکر روی صندلی می شینه و کرام(در نقش بابابزرگ!) اونو دلداری میده که یه دفعه...
_:بابا!
بیگانه و کرام به سمت گهواره هجوم می برند...اما کودک غرق در خواب است!
توجه بیگانه به دوربین غریبه جلب می شه! کودک شیرین زبان "بابا" را صدا می زند!

+++بیگانه دائما داره فیلم رو عقب جلو میکنه...


+++++زندگی دگمه بازگشت ندارد!!!
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ناظر شهر لندن :3 هپلی عزیز
ما اینجا چیزی به عنوان پیام بازرگانی نداریم...چون اینجا ((هالی ویزارد)) برای ساخت فیلم هستش نه چیز دیگر....هر گونه پیام بازرگانی پاک خواهد شد
دوست تو کرام


ویرایش شده توسط ويكتور كرام در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۲۲ ۷:۱۳:۲۷

که ما عاشق شدیم چرک و کثافت......و ما را تو مکن از آن ندامت
که گرچه غرق در چرک و کثیفیم......ما ها دارنده قلبی ضعیفیم


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۲۰:۰۲ پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۳
#3
عملیات ناممکن(قسمت دوم)
فیلمی از 3 هپلی
با شرکت:
کرام
آبرفورث
بلاتریکس
و با هنرمندی:بیگانه


کرام:ما توی این عملیات یکی از بهترین افرادموند برای مدتی کوتاه از دست دادیم این ماجرا دیگه تکرار نخواهد شد.متوجهین؟
آبرفورٍ: بله فرمانده.کاملا!
-:خوبه...می خوام راس ساعت 4 فردا-به محض مرخص شدن سرهنگ بیگانکی- عازم منطقه عملیات بشیم...دوس دارم جند نفر هم در اطراف منطقه عملیات باشن تا اگه مشکلی ایجاد شد،با علامت من،تکرار میکنم فقط با علامتمن به کمکمون بیاید.در غیر این صورت همه چیز بر باد میره...همه جیز!
_بله فرمانده
-:ساعت 10 صبح امروز در یک جلسه فوق سری در مورد چگونگی عملیات بحث می کنیم.باید حتما شرکت کنید و دقت کنید هیچ کس،هیچ کس نباید مزاحممون بشه
++++++++++فردای همان روز،ساعت 4، منطقه عملیات
کرام:بسیار خوب.این دفعه با هم میریم.سرهنک بیگانکی،مطمئنی که کاملا خوبی؟
-:آره!
آبرفورث:ولی ما چه قدر وقت دا.....
صدای بلا:کرام،بیخودی خودتو افرادتو تو دردسر ننداز!سعی کن از اینآخرین دقایق زندگیت لذت ببری!چون تا یک ساعت دیگه تو و کالیفرنیا رو هوایین!
بیگانه:خداحافظ کرام!
کرام:ما مقاومت می کنیم،بلا!حالا می بینی!
بیگانه:کرررااااام.....تا حالا کالیفرنیا دیدی؟
کرام: ما الان تو کالیفرنیاییم!
بیگانه: پس این خانومه چی می گه؟
کرام:می گه همه این ایالت و ما با هم می میریم!!!
-:آهههها
+++++++++++باز هم منطقه عملیات
کرام در حالی که تند تند با کیبورد تایپ می کنه یه دفعه لپ تاپ بوق می زنه و 12 تا نقطه قرمز و 1 نقطه زرد کمرنگ روی صفحه ظاهر می شه
کرام:توی این ساختمون 12 تا بمب فعال کار گذاشته شده که آماده انفجارن.یه نقطه دیگه هم هست که به احتمال زیاد غیر فعاله و یا خنثی شده
در هر حال کار ما پیدا کردن این 12 تا بمب و همچنین CDمورد نظرمونه...من و سرهنگ بیگانکی دنبال سی.دی می گردیم.شما هم بمب ها رو خنثی می کنید تا ما برگردیم.شاید هم بتونیم کمکتون کنیم
آبرفورث:و برای همه اینها یک ساعت-کمتر- کفاف میده؟
کرام: مجبوریم سرهنگ.باید همه سعی مونو بکنیم...بیاین بریم سرهنگ بیگانکی!
++++++++++کرام و بیگانه در زیر زمین:
آب از سقف چکه می کنه...صدای برخورد آب با زمین اکو داره...هواسرده!
بیگانه: کرام!من سردمه!
کرام: از اول بهت گفتم لباس گرم بپوشی.اگه نپوشیدی تقصیر خودته!
بیگانه: چرا پوشیدم.ولی دیدی چند نفر پشت در جمع شده بودن؟ طرفدارامو می گم!همه لباسامو پرت کردم برای اونا!
کرام: من نباید عصبانی بشم...
بیگانه: چه قدر این زیر می مونیم؟
کرام: نمی دونم.تا هر وقت پیدا بشه. می تونی حرف نزنی؟
++++در آخرین طبقه ساختمان مخروبه
آبرفورث هر 12 بمب رو پیدا کرده...
آبرفورث در بی سیم:فر مانده بمب ها رو پیدا کردم!
کرام با صدای خش خشی: خوبه!سریع مشخصات ظاهری رو به من اطلاع بده!
آبرفورث:رشته های بلند قرمز به طول 10-12 سانتی متر و قطر 1-2 سانتی متر...
کرام: اینا بمب شیمیایی اند؟
آبرفورث: نه فرمانده! دینامیتن!
کرام:باشه!پس یریع خنثی شون کن.
-:چه طوری؟
-: نمی دونم. مواد منفجره شونو خالی کن!
بیگانه: هی کرام!اینی که اینجاس رو برای یادگاری بردارم؟
کرام:این سی دیه!
ابر فورث : پیداشد؟
کرام و بیگانه:آره!
+++++++++++
آبر فورث در حالی که پیچ گوشتی لای دندوناشه عرق کرده....کرام و بیگانه هم دارن آبر فورث رو نگاه می کنن.
آبرفورث: آخرین بمب هم خنثی شد فرمانده! فقط یه تمت ساعتی مون.....
کرام: چی شد؟ حالتون خوبه؟
آبرفورث: فرمانده! فقط 4 دقیقه به خنثی شدن این بمب مونه.این همونیه که زرد بود!
کرام در حال نعره زدن:بدویین!!!
++++همه به طرف موتورها می دون.کرام و آبرفورث و بیگانه با هم می پرن روی دو تا موتور...بیگانه از اون ور موتور کرام می یفته!!!
کرام: یالا دستتو بده به من سوار شو!
بیگانه سوار می شه
آبرفورث:فرمانده!سریع راه بیفتید!الان منفجر می شه!
++++++نمای خانه از دور:خانه منفچر می شود!و دو تا موتور از توی آتیش می پرن بیرون!!! یکی از موتورها که دو تا سوار داشته تک چرخ می زنه و یکی تز سوارها از پشت موتور می یفته!هر دو موتور وایمیستن و از موتورها پیاده میشن و سوار دوم رو بلند می کنن و به طرف سنت مانگو حرکت می کنن تا مجروح رو به اورژانس برسونن!!!
+++++++++در سنت مانگو...بیگانه روی تخت.
بلا در لباس پرستاری به بیگانه:حالت خوبه پسرم؟ یه شربت خوشمزه برات آوردم!
بیگانهک هی کرام! من این صدا رو میشناسم! این همونیه که قرار بود ما رو ببره ه.اپیما سواری!
کرام:چی؟ بگیرینش!
بلا دستگیر میشود!!!
چند تا مامور بلا رو به یه ماشینپلیس سیاه می کوبن! کرام داره نگاه می کنه....
بلا: بر می گردم کرام..همون طور که تو برگشتی!

پایان
با تشکر از :
سازمان امراض و سوانح جادویی سنت مانگو
خانواده محترم عظیمی
و هری پاتر برای قرض دادن سیم سرورشون به عنوان سیمهای بمب!!!


که ما عاشق شدیم چرک و کثافت......و ما را تو مکن از آن ندامت
که گرچه غرق در چرک و کثیفیم......ما ها دارنده قلبی ضعیفیم


Re: آیا خانه جادوگران از دید مشنگها پنهان است؟
پیام زده شده در: ۱۶:۵۶ یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۳
#4
درسته که ممکنه خونه های بزرگشون سیستم محافظتی داشته باشند ،ولی خونه های کوچیک مثل خونه ویزلی ها روی یه تپه دور افتادس و همون طور که قبلا اشاره شده بود، هری اولین بار فکر کرد اونجا یه خرابس... پس مشنگها هم ممکنه فکر کنن اونجا یه خرابس و کاری به کارش نداشته باشن.برای برقشون هم مگه وزارت سحروجادو برق نداره؟ با هر چیز دیگه ای که اونجارو روشن کنه (مثل اون پنجره هایی که اتاق آقای ویزلی نداشت) همون طوری که اونجا برق دارن، خونه بقیه جادوگراهم برق داره.


که ما عاشق شدیم چرک و کثافت......و ما را تو مکن از آن ندامت
که گرچه غرق در چرک و کثیفیم......ما ها دارنده قلبی ضعیفیم


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۲۳:۰۷ شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۳
#5
عملیات ناممکن(قسمت اول)
با شرکت:
کرام
آبرفورث
بلاتریکس
و با هنرمندی بیگانه
+++++ساعت 5/3 بعد از ظهر روز جمعه-زیر دریایی کوسه-اطاق فرمان
کرام ،فرمانده،از روی یه نقشه توضیح می ده و مهره ای به شکل کوسه رو حرکت می ده...
کرام:وقتی زیر دریایی کوسه به این محل برسه،اژدر ها به کار میفتن و تمام زیردریایی های منطقه نابود می شن...بنابراین تمام منطقه در دستان ما خواهد بود تا بتونیم نقشه هامون رو عملی کنیم.........
یه دفعه زیر دریایی تکون می خوره و چراغا خاموش و روشن می شن...بعد که اوضاع آروم میشه آبرفورث در رو با شدت باز میکنه
آبرفورث:فرمانده مشکلی در سیستم امنیتی کوسه بوجود اومده!
کرام:تا حالا تونستین منبع مشکل رو پیدا کنید؟
ابرفورث:نه فرمانده! هنوز هیچ گزارشی در این مورد به دستم نرسیده!
+++++چند ساعت بعد...
سرباز:فرمانده مشکل پیدا شد!
کرام :چی؟
-سرهنگ بیگانکی!!! ایشون در ورودی زیر دریایی رو با سس قارج خورده بودن و باعث ورودآب به داخل زیر دریایی شده بودن!
کرام:بسیار خوب.در جدید رو به کار بندازین
-چشم قربان
+++++چند روز بعد -منطقه عملیات
کرام،بیگانه و آبرفورث که از زیردریایی خارج شده بودند،سوار مرسدس بنز سیاهی می شن که منتظر اونهاس...
+++++چند دقیقه بعد:
مرسدس جلوی یه ساختمون مخروبه پارک میکنه.راننده خارج می شه و در رو برای اون سه نفر باز می کنه.بعد در رو پشت سر اونها می بنده و از محل دور می شه...
کرام:بسیار خوب، دوستان!ما به منطقه عملیات رسیدیم!حالا نقشه رو براتون مرور می کنم و تاکید می کنم تحت هیچ شرایطی غیر از مواقع اضطراری،از هم جدا نشین و مواظب خودتون باشید...کار ما فوق العاده خطرناکه...
کرام ،بیگانه و آبرفورث وارد مخرروبه می شن.
کرام:بسیار خوب!
حالا باید دنبال cdباشیم تا تمام این این ساختمون پرارزش که توش پر از قطعات کامپیوتری فوق سریه،مال ما باشه.حواستون رو کاملا جمع کنید...ثانیه ها واقعا ارزشمندن.
سرهنگ بیگانکی شما از اون طرف برید !سرهنگ آبرفورث پور!شما هم با من بیاید!
+++++چند ساعت بعد...
کرام:هی!من یه صدایی شنیدم!مثل صدای سرهنگ بیگانکی بود!تو هم اون صدا رو شنیدی،سرهنگ؟
آبرفورث:نه فرمانده!من صدایی نشنیدم.
چند لحظه بعد...صدای ضعیفی به گوش می رسد.کرام و آبرفورث به هم نگاه می کنن و بدون اینکه حرفی بزنن دوباره گوش می دن...
-کراااامممم
کرام فریاد می زند:برای بیگانه مشکلی پیش اومده!!
+++++چند دقیقه بعد:
کرام و آبرفورث به سمت صدا می دون...بیگانه رو می بینن که روی زمین با دستهای باز افتاده...
کرام(در حالی که روی زمین زانو زده):چه اتفاقی افتا....
صدای ضبط شده بلا :سرهنگ بیگانکی مسموم شده،کرام! من تونستم با یه در سمی کلک اونو بکنم!!!نمی خواستم تو رو وارد این بازی بکنم،چون تو همیشه یه مزاحمی!ولی خودت خواستی و بدون که راه برگشتی وجود نداره!تو توی این بازی بازنده ای...بازنده!!!(اکوی صدا)

کرام:نه !خیلی بد شد، خیلی بد!
اون بلائه!دشمن دیرینه من!
آبرفورث:سر در نمیارم فرمانده!
کرام(در حالی که بلند می شه):فعلا وقتی برای تعریف کردن نیست! وضعیت اضطراری اعلام کنید...همه رادارها رو از کار بندازین...شما اونا رو نمیشناسین،سرهنگ! در ضمن سرهنگ بیگانکی رو هم باید به بیمارستان برسونیم...فقط دعا کنید زنده بمونه
آبرفورث تو ذهنش:آخيش!از دستش راحت شديم...:ywhew :
کرام:مي دونم به چي فکر ميکني سرهنگ آبرفورث پور! ولي بدون که اون يکي از با ارزشترين افراد من بوده،هست و خواهد بود...
+++++کرام بيگانه رو کول کرده و به سمت آمبولانس مي بره

+++++++++بلا در حال سيگار دود کردن:زود برميگردي کرام!خيلي زود...
پايان قسمت اول...


ویرایش شده توسط 3 هپلی در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۹ ۱۵:۵۳:۲۶
ویرایش شده توسط 3 هپلی در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۹ ۱۶:۲۵:۱۱
ویرایش شده توسط 3 هپلی در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۹ ۱۶:۳۰:۵۲

که ما عاشق شدیم چرک و کثافت......و ما را تو مکن از آن ندامت
که گرچه غرق در چرک و کثیفیم......ما ها دارنده قلبی ضعیفیم


Re: چگونه با سایت جادوگران آشنا شدید؟
پیام زده شده در: ۱۵:۰۷ شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۳
#6
نحوه آشنایی ما با سایت اینجوری بود: هپلی شماره 3 که با وجود اشتیاق شدیدش به مطالعه مجدد هری پاتر توسط اطرافیان از آن منع شده بود به صورت پنهانی و ممنوعه به دنبال نسخه اینترنتی آن می گشت و در همین وقت ، دست سرنوشت او را به سایتی کشاند که جمله" با تشکر از سایت جادوگران دات کام " در آن خودنمایی می کرد...وزان پس ، پای دو هپلی دیگر نیز به سایت باز شد و در ایامی بعد،آن سه به خیل عظیم اعضای این سایت پیوستند.


که ما عاشق شدیم چرک و کثافت......و ما را تو مکن از آن ندامت
که گرچه غرق در چرک و کثیفیم......ما ها دارنده قلبی ضعیفیم


Re: معرفی شخصیت
پیام زده شده در: ۱۱:۴۲ شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۳
#7
بی زحمت گروه ما رو هم از هافلپاف به ریونکلاو تغییر بدید.


که ما عاشق شدیم چرک و کثافت......و ما را تو مکن از آن ندامت
که گرچه غرق در چرک و کثیفیم......ما ها دارنده قلبی ضعیفیم


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۳۷ پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۳
#8
1- نام :
هپلی شماره 1
هپلی شماره 2
هپلی شماره 3
2- سن:
12
3- تاریخ تولد:
12سال پیش
4- جنس:
هپلی
5- تحصیلات :
اکابر
6- رنگ چشم:
مشکی
7- گروه :
کیسه تنان (هافلپاف)
8- مو :
کچل
9- ظاهر کلی :
کثیف و ژولی پولی
10- نام مستعار:
3 هپلی
11- کوییدیچ :
توپ جمع کن
12- چوب جادو :
فین فین 12 سانتیمتر
13- دسته جارو :
جارو ارزنی
14- علاقه ها:
سطل آشغال و مربای شلغم
15 - توانمندیها :
نداریم
معرفي كوتاه:
ما توی سبد رخت چرک ها فعالیت میکنیم و فعالیتهامون به هری پاتر ربطی نداره.
:brush:


تایید شد! (مک گونگال)


.


ویرایش شده توسط مک گونگال در تاریخ ۱۳۸۳/۹/۲۰ ۵:۵۴:۴۳

که ما عاشق شدیم چرک و کثافت......و ما را تو مکن از آن ندامت
که گرچه غرق در چرک و کثیفیم......ما ها دارنده قلبی ضعیفیم






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.