1.1. دو قاشق میوه خوری از عرق زیر بال کفتر کاکل به سر وای وای !!
2. پوست موز
3. اشک خر سفید با خال خالای خال خالای !
4. دو فنجون اورانیوم غنی شده
5. تــــــــــــــــــــــف .. غذر می خوام ، یعنی کمی از اب دهنمون رو میریزیم داخل پاتیل !!
2.لردولدمورت در حالی که پایین ردای بسیار بلندش رو به دست گرفته بود و پاهای بی مو و سفیدش نمایان شده بود به حیاط پشتی خانه ریدیل رسید .. در انجا ارگ بر روی چهار پایه کوچکی درکنار دیگ بزرگی رفته بود و مشغول هم زدن و تف انداختن داخل دیگ بود !
لرد ولدمورت : تموم نشد این معجون توهم؟! تا بدم بریزن تو لوله های اب محفلی ها خیلی طول میکشه .. جون بکن نصفه !!
- اخخخخخخخخ توووووعــــــــــــــف .. تمومه ارباب یک نیگا بندازین ببینین رازی هستین , به اندازه صد سال توهم کل محفل معجون درس کردم؟!
لرد خودش را به دیک نزدیک کرد و تا کمر در دیگ خم شد اما همین که خواست مایع داخل پاتیل را بو کند ردایش زیر پایش گیر کرد و با سر به داخل پاتیل پرت شد !
- خاک بر سرم .. شد !!
2 ساعت بعد ارباب ارگ را بغل کرده بود و با تمام وجود خود را به او میمالید و ریشهایش را داخل دهانش مزه مزه میکرد !
لرد : فدات شم .. فرشته ی من .. هلو .. خانومم !!
ارگ: ارباب ، تصدق سر کچلت .. این لامصبا ریشن ، ریشه ی هویج که نچسبوندم ، کوتا بیا !
لرد : به من بگو تام عزیزم .. می خوای منم به تو بگم جری؟!
ارگ: من مذکرم مرد حسابی .. چرا حرف زور میزنی ، شک داری بیا ثابت کنیم !
لرد در حالی که یک شاخه گل صورتی را داخل ریش های ارگ جا ساز میکرد با اشتیاق گفت :
- صورتی چقدر بهت میاد .. لباس عروستم می خوای صورتی باشه فدات شم؟!
ارگ :
10 سال بعد ارگ با لباسی صورتی روی روی مبل نشسته و دو تا بچه تو بقلش دارن ریشاشو میجون و یک بچه هم روی پاهاش در حال خوابیدنه .. مرگخوار ها هم با ردا هایی صورتی در حال تمرین طلسم های گل و بل بل هستند !
ناگهان لینی از در میپره داخل و فریاد میزنه :
- من بلاخره رسیدم ،عجب ماموریتی بود..وااااای اینجا رو ببین این نی نی ها از کجا !
ارگ : بچه هامن!
لینی : به فرزند خوندگی قبول کردین؟
ارگ : نه ، بچه های خودمن !
لینی : اما تو که نمی تونی ، مردی!
ارگ : وقتی زور بالا سرت باشه بچه که سهله ، دایناسورم از توت در میاد !
و اینگونه بود که این زوج خوشبخت تا اخر عمر با یکدیگر به خوبی و .. البته خیلم خوب نبود ولی به هر حال زندگی کردند ...