هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: کافه محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۱:۴۷ شنبه ۸ مرداد ۱۳۹۰
#1
تمام بدنش درد میکرد، روی زمین سختی دراز کشیده بود! آرام لای چشمانش را باز کرد، سایه ی کسانی را بالای سرش دید، چندبار پلک زاد تا اطرافش را بهتر ببیند، چه اتفاقی افتاده بود؟
صدای کسی را شنید که گفت: هی نگاه کنید، به هوش اومد!
صدای خش خش امد و بعد همه نزدیک او بودند، آرام پرسید: من کجام؟
کسی محکم به پهلویش لگد زد و با صدای خشنی پرسید: حالا میتونی حدس بزنی کجایی؟

جسی از درد به خود پیچید، میدانست که هنوز در کافه است ولی مرگ خوار ها امده بودند! به اطرافش نگاه کرد، تمام اعضای محفل بیهوش روی زمین افتاده بودند، کسی مقابلش چمپاته زد، هوا تاریک بود و او نمیتوانست او را ببیند ولی وقتی آن انگشتان باریک و سرد چانه اش را لمس کردند حدس زد که او بلاتریکس است، او با نفرت گفت: میبینی جسی؟ اینا اعضای فداکار گروه شما هستن، ببین به چه روزی افتادن!

جسی تفی به صورت بلا انداخت و گفت: هرچی که باشن که از موجودات کثیفی مثل شما بهترن!
بلا سیلی محکمی به جسی زد و از جایش بلند شد، سرش را برگرداند و رو به بقیه مرگ خوار ها گفت: باید اینو از اینجا ببریم، کراوچ بیا اینجا
شخص دیگری پرسید: پس بقیه چی؟
_ اونا رو مسموم کردن، حالا همشون یه مشت دیوونه هستن!
کسی که به نظر میرسید لوگو باشد پرسید: یعنی روفوس همینجوری دیوونه میمونه؟

آنها برگشتند و روفوس را نگریستند، او گوشه ای کز کرده و ریزریز میخندید! چیزهایی را زیر لب زمزمه میکرد که کسی از معنی انها سردرنمیاورد!
بالاخره بارتی گفت: اونم با خودمون میبریم، شاید ارباب بتونه یه کاری براش بکنه

بلا عصبانی شد: ما که ایجا نعش کشی راه ننداختیم، نمیشه اونو برد!
_ ولی نمیتونمم اونو اینجا بزاریم

بلا لبش را گزید و بعد گفت: باشه، قبول!
و با لگدی که به جسی زد حرصش را خالی کرد!

...

چیزی به طلوع خورشید نمانده بود، اعضای محفل هنوز برنگشته بودند، ریموس کم کم داشت به این نتیجه میرسید که کافه هیچ فایده ای بجز دورکردن انها از اهدافشان ندارد!
کم کم داشت نگران میشد، فریاد کشید: ایلویز، هی ایلویز با توام، کجایی؟

ایلویز درحالی که از دستشویی، بیرون میامد گفت: اگه گزاشتین آدم درست و حسابی کارش رو یکنه! چی شده ؟ بقیه اومدن؟
ریموس اهی کشید و گفت: نه هنوز برنگشتن!
ایلویز جوابی نداد، ارام به طرف ریموس رفت و مقابل او روی چهارپایه نشست، بعد از مدت کوتاهی پرسید: فکر میکنی براشون اتفاقی افتاده؟
ریموس بی آنکه سرش را بلند کند گفت: نمیدونم
و بعد از مکثی کوتاه ادامه داد: ولی میفهمم

بلند شد و به سمت شومینه رفت، کمی از ان گرد لعنتی برداشت و ریخت! سرش را درون آتش فرو کرد و از انچه درمقابلش دید وحشت کرد!


ویرایش شده توسط ایلویز میجن در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۸ ۱۲:۲۶:۰۹


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۴:۳۵ جمعه ۷ مرداد ۱۳۹۰
#2
1. مهمترین انگیزه شما برای عضویت در الف دال چیست ؟ از اونجایی که بچه ی خیلی خوب و گلی هستم میخوام بزنم دهن ولدی رو سرویس کنم:دی

2. فکر میکنید اگر به عضویت الف دال در بیایید،چه کمکی میتوانید به این گروه بکنید ؟ همه جوره درخدمتیم

3. در صورت مواجه شدن با یک دشمن بیگانه (یک مرگخوار و یا یک جوخه ای) چه عکس العملی نشان میدهید ؟ با مهربانی تمام درچشمانش زل زده و بعد یک سیلی نثارش میکنیم و ادامه ی ماجرا:دی

4. آیا حاضر به فدا کردن جان خود برای این گروه هستید ؟ فکر کنم آره ، نه زیاد

5. به نظر شما بزرگترین هدف گروه الف دال چیست ؟ اگه بگم خیلی شعار گونه میشه ولی باوشه، مبارزه با سیاهی( اه لوس :دی )

6. اگر یکی از یاران و دوستان وفادار شما خیانت کند و به عضویت مرگخواران در بیاید،چه رفتاری نشان میدهید ؟ میرم میگیرم اونقدر میزنمش تا پشیمون بشه وقتی هم که اظهار ندامت کرد زنده زنده خاکش میکنم

7. نظر خود را درباره کلمات زیر بیان کنید :

ریش: آدمو یاد مرلین میندازه، شپش:دی

طلسم های ممنوعه: کروشیو گاهی به درد میخوره:دی

الف دال: خوفخ ادم حال میکنه باهاش

ارباب سیاهی : ارباب؟ منظورت همون ولدی خودمونه:دی



Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۰۴ پنجشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۰
#3
نام: ايلويز ميجن

سن: 16

گروه: هافلپاف

مو: مشکی، بهم ریخته

کوییدیچ: مهاجم

دسته جارو: آزرخش

چوب جاد: 22 سانت از چوب درخت گردو، یه تار از دم تک شاخ

توضیحات اضافه: پسری باهوش ولی بی نظم، همیشه آماده ی سرپیچی از دستورات
( من از این شخصیت اظلاعات کافی ندارم و هرچی نوشتم از خودم بود، اگه میشه همون اریک آرگنت رو تایید کنید، فرض کنید از یه مدرسه دیگه اومده هاگوارتز )



شخصیت ایولیز میجن تایید شد. برای شخصیت هایی که توی کتاب توضیحات زیادی وجود نداره، میشه تعدادی از خصوصیاتش من درآوردی باشه.
اما شخصیت خارج از هری پاتر، نمیتونه تایید بشه.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۶ ۲۱:۲۵:۲۴


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۳۲ پنجشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۰
#4
نام: اریک
سن: 16
جنس:مرد
سال: ششم
رنگ چشم: مشکی
گروه: هافلپاف
مو: کوتاه، به هم ریخته ، مشکی
ظاهر کلی: قد بلند، چهار شونه، با یه زخم کوچولو روی گونه ی سمت راستش
نام کامل: اریک آگوستوس آرگنت
کوییدیچ: مهاجم
چوب جادو: 22 سانت، از چوب درخت گردو، با یه تار مو از دم اسب تک شاخ
دسته جارو: آزرخش
علاقه مندی ها: معجون سازی، دفاع در برابر جادوی سیاه، کوییدیچ
توانمندیها: معجون سازی، کوییدیچ


شخصیت های خارج از دنیای هری پاتر پذیرفته نمیشه. پس لطفا یک شخصیت هری پاتری انتخاب کنید.

به خدا سرمو میکوبونم به دیوار، خب من هیچکدوم از اونا رو نمیشناسم و نمیدونم چه ریختی هستن، اینو از خودم ساختم قبول کنید دیه


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۶ ۱۸:۰۸:۴۵
ویرایش شده توسط اریک آرگنت در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۶ ۱۹:۵۳:۰۹


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۱ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۰
#5
اهم سلام
من یه مدتی فعالیت نداشتم دسترسی منو ازم گرفتید
من دوباره باید فرم پر کنم یا همینطوری هم میشه دسترسیمو بدید؟


شناسه ی ریگولوس بلک، به شخص قبلی دارنده ی این شناسه بازگردونده شد. لطفا یک شخصیت دیگه رو انتخاب کنید.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۵ ۱۹:۵۳:۲۲


Re: ����� ������ �� ����� ����
پیام زده شده در: ۱۴:۴۰ شنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۰
#6
1- نام : ریگولوس بلک
2- سن: کوچیک تر از سیریوس:دی
3- تاریخ تولد: به پاسخ بالا مراجعه شود
4- جنس: مرد
5- رنگ چشم: مشکی
6- گروه : اسلیترین
7- مو : کوتاه مشکی
8- ظاهر کلی : خوشتیب، یکم قدبلند، نه زیاد لاغر، علامت مرگ خوار ها هم روی بازوش
9- نام کامل: ریگولوس بلک دیگه
10- کویدیچ : جست و جوگر
11- چوب جادو : 24 سانت با یه رشته از پرققنوس و یه رشته هم از دم یه بچه تک شاخ چوب درخت رایکا

12- علاقه ها: کوییدیچ
13- توانمندیها: تمام توانایی های یک مرگ خوار خوب


تایید شد!


ویرایش شده توسط notrika در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۲۵ ۱۴:۴۷:۱۴
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۲۵ ۱۶:۵۹:۵۹
ویرایش شده توسط Notrika در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۲۵ ۱۸:۱۸:۰۳
ویرایش شده توسط ریگولوس.بلک در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۲۵ ۱۸:۲۷:۱۴


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۵۳ شنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۰
#7
غروب - جنگل - ردپا - خش خش - گرگینه - خسته - کلبه - مرگ - نور خیره کننده - طلسم


گرگینه اهسته پیش میرفت، صدای خش خش برگ ها زیر پایش یادآوره صدای مرگ بود که آرام پیش میآمد و اهسته هم میرفت، بی انکه ردپایی به جای بگزارد!

جنگل سالیان درازی را خوابیده بود ولی طلسم همچنان قوی و با قدرت بر آن حکم میراند. حوالی غروب بود، خورشید خسته و درمانده از سیاهی ها، پشت کوهستان محو میشد، مثل تمام انچه که در این سالها محو شده بودند.

گرگینه اهسته پیش میرفت، او میدانست که چه میخواهد، کلبه ای خاکستری و قدیمی، نور ضعیفی که از پنجره هایش میتابید همچون نور خیره کننده و عظیمی مینمود که نیمه های روز از خورشید میتراوید. یگانه نوری که در آن جنگل طلسم شده به چشم میخورد.


تایید شد!
متن خوفی بود!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۲۵ ۱۶:۳۰:۱۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.