هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۵۳ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۰
#1
نام: دیدالوس دیگل
تاریخ تولد: 1923 میلادی
جنسیت: مرد
ظاهر: قد متوسط و لاغر اندام - موی کوتاه و سفید – اغلب یک کلاه ارغوانی به سر دارد
وضعیت خون جادوگری: اصیل
گروه در مدرسه هاگوارتز: هافلپاف
عضویت در: محفل ققنوس – گارد پیشرفته حفاظت از هری پاتر
چوبدستی جادوگری: 11 اینچ – چوب راش – هسته از جنس موی هیپوگریف
معرفی دیدالوس دیگل:

دیدالوس دیگل ساکن دهکده کنت در جنوب شرقی انگلستان است. او هم در محفل ققنوس اول عضو بود و هم پس از تولد دوباره لرد ولدمورت، مجددا به پرفسور دامبلدور وفادار ماند و به محفل ققنوس دوم پیوست. او در هنگام سقوط لرد ولدمورت بدست هری پاتر ، جشن و شادی فراوانی بر پا کرد و از طرفداران سرسخت هری به شمار می آمد. (سال 1981) هری برای اولین بار با دیدالوس دیگل در مهمانخانه لیکی کالدرون آشنا شد. (سال 1991) . آقای دیگل همچنین در گارد پیشرفته حفاظت از هری پاتر به رهبری ریموس لوپین و الستور مودی، عضو بود و در انتقال مخفیانه هری پاتر از پریوت درایو به گریمولد نقش داشت. (سال 1995) دیدالوس دیگل به همراه هستیا جونز مسئولیت انتقال و حفاظت از خانواده دورسلی را بر عهده داشت و پیش از این که هری پاتر پریوت درایو را ترک کند، دیدالوس و هستیا خانواده دورسلی را به جایی امن منتقل کردند. (سال 1997) . دیدالوس دیگل در جنگ جادوگری دوم علیه لرد ولدمورت شرکت کرد و به همراه سایر اعضای محفل ققنوس به هاگوارتز رفت تا در نبرد هاگوارتز شرکت کند. او در این نبرد جنگید ، شکست نخورد و جان سالم به در برد. (سال 1998)


تایید شد!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۲ ۲۰:۱۸:۵۵


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۰۷ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۰
#2
شبیه غروب خورشید نبود. همانند سرخی خون یک رگ از هم گسسته بود. و آن صدای دردمند، صدای زوزه گرگینه ای بود که در آستانه کلبه سوزان و مشتعل هاگرید، سنگری از جنس کدوهای غول پیکر را بغل گرفته بود و از لب هایش خون می چکید. خسته بود. خسته و درمانده تر از آن که در آخرین لحظه به میان بجهد و همگام با آخرین ردپای مرگخواران محو شود و تعقیبشان کند. تنها نور خیره کننده ای را دید که از کنار سرش عبور کرد و به خطا رفت. طلسمی بود که موج عبورش نفس او را در سینه حبس کرد و سایه مرگ را برای لحظه ای روی سرش انداخت. برای آخرین بار زوزه ای عمیق و طولانی کشید. برخاست. و به انوار نماد اسکلت بر فراز هاگوارتز، خیره ماند. پشت سر صدای خش خش برگ ها و طنین قدم های نزدیک شونده سانتورها به گوشش رسید که از جنگل ممنوعه بیرون می آمدند. اما دیگر دیر بود. دیر رسیده بودند.


تایید شد!
توصیفات زیبایی کردین.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۲ ۱۸:۳۴:۱۹


Re: کجای کتاب واقعا اشکتون در اومد؟
پیام زده شده در: ۱۳:۲۴ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۰
#3
وقتی دابی با چاقوی بلاتریکس کشته شد خیلی غمگین بود







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.