دافنه گرینگراس نوشته:
من تمبر کافی ندارم...
میشه ایمیل بزنم؟ ا
با سلام و خسته نباشید خدمت پسر زنده!
بنده مادام استار* هستم از قطب جنوب. با توجه به مد شدن انواع جای زخم در سر، باسن، گوش زیر گردن، ناخن و کف پا در مورد جای زخم حرفه ای شما سوال دارم. شنیدم که شما با کمک فردی به نام اسمشو نبر این زخم را درست کردید. شما از کجا میدونستید که جای زخم مد خواهد شد؟ آیا شما پیش بینی گر( پیش بیننده؟ مپیش بیننده؟ پیش بینی کن؟) هستید؟ اصلا آیا شایع وجود زخم در پس کله شما در اوایل زندگیتان درست است؟ اصلا این جناب کسی که اسمش را نباید برد؛ چگونه این زخم را در پیشانی شما درست کرده؟ آیا این جنابی که اسم خطرناک دارد؛ اجازه داشته که پیشانی فرد یک ساله ای را بکند و حکاکی کند؟ اصلا آیا این خلاف قانون نبود در آن سال ها؟ اصلا از کجا معلوم که اولیای شما به طور غیر قانونی این کار رو نکرده باشند؟ آیا قتل پدر و مادر شما جوسازی نبوده تا آنها از قانون فرار کنند؟ آیا بهایی که شما برا این زخم پرداختید و والدین خود را مفرر( فرار کننده؟ فرار گر؟) از قانون کردید بیش از حد نبود؟ اصلا شما خودتان می دانستید یا این فرار ها برنامه ریزی شده نبود؟
چرا جای زخم شما شبیه رعد و برق و طوفان است؟ آیا شما می خواستید علیه دنیا و زندگی اعتراض کنید و آذرخشی در پیشانی خود کاشتید تا کلا بکوبد توی سر هرچی زندگی است؟
شما یک معترض روانی هستید! شما لایق زندگی کردن نیستید. از کجا معلوم است که شما خودتان و با دستان خودتان پدر و مادرتان را زندانی نکرده اید؟
ایا شما در همان یک سالگی شرور بوده اید یا کسی شما را کنترل می کرد؟ این کس، چی کسی است؟ آیا این فرد هم اکنون کار های شما را زیر سوال دارد؟ آیا این فرد کسی است که پدر و مادرتان را زندانی کرده و شما را همچون دیوانه ای بی والدین رها ساخته؟ این فرد چه کسی است؟
در ضمن، آدرس این آقای اسمشو نبر را بدهید. هر کسی که الان جای زخم داشته باشد، یعنی با فشن پیش میرود. پس لطفا زودتر آدرس او را بدهید تا من این حقایق بالا را افشا نکنم...
...
*: با توجه به فامیلی های عجق وجق(!) رولینگ مانند: بگ من( مرد کیفی)- ریدل( معما)- گرینگرس(چمن سبز) و ...
اينيگو ايماگو نوشته:
میتونم بقیه رو سرکار بزارم !
اونایی که حرفای بیخودی میحرفن در عرض یک دقیقه بفرستم اون دنیا !
پیتر پتی گرو نوشته:
نقل قول:
رون ویزلی نوشته:
اول یه ورد می ساختم که ادم دماغ در بیاره!بعد رو ولدی امتحان می کردم!
اون سه تا طلسم ناز را هم دوست دارم+سکتوم سمپرا
منم يه ورد جهت إصلاح صورت مي ساختم و روي دامبلدور و هاگريد امتحان مي كردم!!!
يه وردم جهت شستشوي مؤ مي ساختم واسه اسنيپ!
پیتر پتی گرو نوشته:
ساختن جان پيچ ها رو به كلي فراموش كرديد.
من اگه مي تونستم ١٥٠٠ تا جان پيچ مي ساختم هم تا أبد زنده باشم و هم هر احمقي نتونه همشونو نابود كنه
طلسم فرمان هم محشره
آوراكداورا كه جا خودشو داره
طلسم شكنجه هم عاليه
LBD نوشته:
شب بود.همه جا را تاریکی و سکوت محض فرا گرفته بود.کسی در خیابان ها(که همیشه شلوغ بودند!) پر نمیزد.عجیب بود!دل هری بیهوده به تپش افتاده بود.انگار اتفاق بدی در راه بود.
اسنیپ و لی لی در خیابانی که مملو از تاریکی از سکوت بود ایستاده بوده و مشغول بحث بودند.دل لی لی نیز مانند هری شور میزد.انگار هر دوی انها(هری و لی لی)میدانستند اتفاق بدی در راه است.اسنیپ با دلی پر از ناراحتی خنجر را در دل لی لی فرو کرد.او دلش نمیخواست که این گونه شود.اما......
چشمانش ناگهان پر از اشک شد اما نمیخواست او بداند که از کارخود ناراضیست.قیافه ای جدی و خشنود از کار خود، به خود گرفت.
-ها ها هاها!هیچ وقت فکر نمیکردی که به دست من کشته شوی هان؟
اما بغض گلویش نمیگذاشت اوخشنود به نظر برسد.
لی لی که داشت اخرین نفس های خود را میکشید با صدایی گرفته گفت:
-تو......
اما نتوانست حرفش را تمام کند و اخرین کلماتش را بر زبان اورد.آری مرگ به سراغش امد.اگر هری میفهمید چه حالی پیدا میکرد؟
اسنیپ گویا کنترل خود را از دست داده بود.پس به سوی لی لی شتافت.او را محکم در اغوش گرفت و با صدایی بلند اه کشید.
وقتی هری موضوع را فهمید گفت.....
___________
من شاد میشم وقتی می بینم اعضای تازه واردمون اینقد خوب از تخیلشون استفاده می کنن!
خیلی خوب بود!
فقط یکم مبهم بود،که بعضی مواقع مثل رول های ادامه دار خیلی بده ولی در رول های تکی باز یکم بهتره!
تائید شد!