دانش آموزانی که به علت برگزار نشدن جلسه ی اول کلاس های پیشگویی اکنون، برنامه ی روز پنج شنبه یشان را طوری ریخته بودند که گویا، این روز هم کلاس برگزار نمیشه با دیدن اعلانیه ی بزرگ روی تابلوی اعلانات که از شروع کلاس پیشگویی از ساعت 8 صبح در کلاسی که بالای آشپزخونه ی هاگورتز قرار داشت، تمام برنامه هاشون نقشه بر آب شد.
فردای آن روز دانش آموزان با عجله خودشون رو به کلاس مذکور رسوندن، اما با دیدن برگه ی بزرگی که روی در کلاس بود، توقف کرده و مشغول خواندن آن شدن.
نقل قول:
دانش آموزان عزیز، اولا خواهشا از ورود به کلاس با کفش های بیرون خودداری کنید. (برکت کلاس میره)
ثانیا، بنده لازم دیدم برای آشنایی بیشتر شما با کلاس های پیشگویی و نیز پروفسور درس مذکور، که بنده باشم، چند مطلبی رو برای شما روشن کنم. تا با باور قلبی بیشتری پا به کلاس من بگذارید و انرژی های منفی را که شامل کلمات این خرافاته، مزخرفه، وقت هدر دادنه، و ... با خودتون نیارین.
1. در صورت شنیدن صدای نفس کشیدن دانش آموز، نفسش را خودم، با دست های خودم، در سینه اش حبس میکنم.
2. در صورت مشاهده ی اینکه حواس دانش آموز به جایی یا کسی جز پروفسور جلب شده، حواس شش گانه ی دانش آموز مذکور، به طور دائم فلج میشه.
3. با دانش آموزانی که رنگ هایی از قبیل صورتی، قرمز، سفید و ... در ست لباس هایشان دیده میشه .... بماند. خودشان متوجه خواهند شد، چگونه برخورد خواهد شد.
با خوندن تذکر شماره ی سه عده ای از دانش آموزان آب دهان خود را قورت داده و در حالی که چهار ستون بدنشون میلرزید و لب های خود را از ترس میگزیدن، به در کلاس پشت کرده و قصد داشتن آنجا را به مقصد سالن عمومی گروه خود ترک کنند، که ناگهان دانش آموزی تذکر شماره ی چهار را با صدای بلند که برای آن ها نیز قابل شنیدن باشه خوندن.
نقل قول:
4. در صورت غایب بودن فردی در کلاس، ابتدا به مریضخانه مراجعه خواهم کرد که از صحت جسمی ایشون مطمئن شوم. در این صورت برای دانش آموز مذکور وقت، در همان جا به مدت 4 ماه وقت خواهم گرفت. چرا که در هر صورت مجبور میشود به آنجا مراجعه کند.
به کلاس پیشگویی خوش آمدین
پرفسور دابز
بعد از خوندن این نکان، سکوت وحشتناکی بین دانش آموزان پشت در ایجاد شده بود. بعد از 1 دقیقه که دانش آموزان از این حالت خارج شدن، دانش آموزان دختر شروع کردن به برداشتن گله سر و پاپیون های روی مو و لباساشون که رنگ های گل گلی و صورتی و ... داشت. دانش آموزان حتی قبل از ورود به کلاس نیز جرئت نفس کشیدن نداشتن. دانش آموزان گروه های دیگر، اسلیترین ها رو جلو انداختن. تا که شاید از غضب او دور بمانند.
بعد از اینکه دانش آموزان در صف های منظمی وارد کلاس شدن و روی نیمکت های خود نشستند، قبل از دیدن پروفسور دابز، بوی خوش قرمه سبزی بود که آن ها رو از این عالم کند و جدا کرد، به طوری که تا هفت آسمان بالای سرشون رو میتونستن ببینن. کلاس کاملا با بوی خوراک های لذیذ، فضایی عرفانی به خود گرفته بود. اکنون از اون استرس و اضطراب گذشته ی بچه ها اثری نبود.
بعد از مشاهده ی چهره ی دلنشین و لبخندزنان پروفسور، لبخندی از روی آسودگی روی لب های دانش آموزان نشست.
بالاخره پرفسور لب به سخن گشود و با صدای رسایی رو به دانش آموزان گفت: به کلاس پیش گویی خوش آمودین. امیدوارم همتون نکاتی رو که روی برگه ی پشت در ذکر کرده بودم رو با دقت خونده باشین. چون اصلا از دوباره گویی و تکرار خوشم نمیاد. اجازه بدین این جلسه رو به انواع و طریقه های پیش گویی بپردازیم.
قابل ذکر هست که، عده ای به پیشگویی اعتقاد ندارن، چرا که معتقدن سرنوشت انسان همواره در حال تغییر است و نمیشه به پیشگویی ها اعتماد کرد. من شخصا با عده ای از این افراد مباحثه داشتم و هر دو طرف به یک نتیجه ی مشخصی و معینی رسیدیم. اما متاسفانه دست سرنوشت، اجازه نداد آن ها این مطالب رو با عموم درمیان بزارن.
برای مثال، من امروز با در نظر گرفتن دو سیاره ی ژوپیتر و مارس، به این نتیجه رسیدم امروز شخصی به اسم اما در این اتاق به سختی جان میدهد.
با این جمله سایه ای از شک و تردید روی چهره ی بچه های کلاس نشست. اما با تعقیب کردن جهت نگاه پروفسور، قضیه برای همه روشن شد. و با یاد جملات او حاکی از تنفرش از چیزهای تکراری براشون تثبیت شد. دانش آموز دیگری در کلاس حضور داشت با نام اما. پروفسور لبخندی با خونسرردی زد و بحث را عوض کرد.
بگذریم از این ها و بریم سراغ انواع پیش گویی ها.
پیش گویی از راه های متفاوتی در دنیای جادوگری جا افتاده اما فقط تعداد معدودی از آن ها قابل اطمینان هستند.
پیشگویی از روی ابر، پیش گویی با کمک علم نجوم شناسی و از روی موقعیت های ستاره ها و سیاره ها، پیشگویی با فال قهوه، با کارت های تاروت و چندتای دیگه از قابل اطمینان ترین آن ها هستن.
خب دیگه، به عنوان تکلیف هم برین پسگویی کنید من چه پیشگویی هایی رو برای تکلیفتون در نظر گرفتم.
با این حرف پروفسور چشم های دانش آموزان گرخیده و سرهایشان به چپ و راست برای یافتن راه چاره ای میچرخوندن.
پرفسور دابز که تماشای این صحنه داشت لذت میبرد، با خنده گفت: شوخی کردم...بیاین اینم تکالیفتون.
و سپس چندتا کاغذ با طرح های کیکی شکلاتی و ... جلوشن ظاهر کرد.
1. در صورتی که اجازه ی پیش بینی کردن تنها یک چیزی را داشته باشید، در چه رابطه ای خواهد بود. (پیشبینی کردن اهداف والایی داره، بچه بازی که نیست)(5 امتیاز)
2. در آخر کلاس چه اتفاقی برای اما، دخترک دانش آموز افتاد؟ لحظه به لحظه بعد از نا پدید شدنش را توصیف کنید.(5 امتیاز)
3. با مراجعه به کتاب های پیشگویی، و انتخاب یک روش مناسب، رخدادی را در هفته ی آینده پیش بینی کنید.(10 امتیاز)
4. نبرد بین جبهه ی سیاه و سفید به چه نتیجه ای میرسه؟ (5 امتیاز)
5. یکی از راه های پیشگویی را که من نام نبردم رو نام ببرید و سپس روش انجامش را شرح دهید؟ (اینجا باید از خلاقیت خودتون استفاده کنید. مثال: پیشگویی به وسیله ی اشکال ابرها! مثلا اگه عکس چاقو باشه، به این معنی هست که یکی از دوستان به زودی ازتون دور میشه... و چندین اشکالش رو توصیف کنین.)(5 امتیاز)
سوال امتیازی: تا به حال فال گرفته اید؟ یا چیزی را پیشگویی کردین؟ چگونه؟ آیا این اتفاق افتاد؟ کی؟ با کی؟ ...امممم...شرح دهید.بعد از خارج شدن دابز از کلاس دانش آموزان با تعجب و دقت خوندن سوال 2 رو از سرگرفتن. بعد از چند ثانیه صدای جیغی از سمت نیمکت اما اومد. وقتی دانش آموزان سرشون رو برگردوندن، مشاهده کردن که نه تنها اما، بلکه میزشم نیست و از داخل درزها و ترک های سطح زمین دود بلند میشه. راهنمایی: به موقعیت کلاس در مدرسه توجه شود.
I don't know which me that I love ... got no reflection!