پس کجا باید چیکار کنم؟؟؟ شماها کی هستین؟؟؟ تو کافه من چیکار میکنین؟؟!!
بلا از پشت مرگخواران بیرون میاد و میگه تو دیگه کی هستی؟؟
_من کی هستم ؟؟گفتم که من صاحب این کافه ام..!
:zogh:
_ بلا که از عصبانیت داشت منفجر میشد گفت ما خیلی وقته تام رو از اینجا بیرون کردیم...پس این یعنی اینکه اینجا صاحب نداره!! حالا یا درست میگی کی هستی یا چند تا کروشیو هم نثار تو میکنم که توی کارمون وقفه ایجاد کردی!
_ باشه حالا که اینطوره میگم...من هانا آبوت هستم صاحب این کافه...هانا مشغول گشتن توی جیبهای شلوارش بود که گفت:اهان پیداش کردم اینم سند منگوله دارش که رولینگ زده به نامم...حالا یا همتون بزنین به چاک یا من میدونم وشما..
مرگخواران دور بلاتریکس جمع شدند..بلا طوری که هانا متوجه نشه سند رو به گروهش نشان داد و پرسید کسی بین شما هست تا از این کاغذه سر در بیاره و بفهمیم که اصله یا نه؟؟
همه سند رو دست به دست میکنن تا اینکه سالازار ظاهر میشه...
سالازار ...سالازار بزرگ میشه به ما بگی که این سند اصله یا نه...
سالازار که به هانا خیره شده بود گفت اره اصله..
_ولی تو که هنوز سندو نگاهش نکردی...!! :vay:
_من از قبل میدونستم که رولینگ این کافه رو داده به یکی دیگه فقط وقتشو نمیدونستم که الان سر رسید!!
_حالا باید چیکار کنیم؟؟ اگه لرد امشب بیاد و ببینه ما کاری نکردیم و اینجا هنوز کثیفه خیلی عصبانی میشه چه برسه به اینکه بفهمه اینجا صاحابم پیدا کرده...!!
_ هانا اهن اوهونی میکنه و میگه اگه بررسیتون تموم شد سندمو بدین بیاد..
بلا سند رو به هانا بر میگردونه و هانا میگه خب حالا تعریف کنین بگین کی هستین و اینجا چیکار میکنین؟؟