لرد با خودش میگه : این چشم باباقوری دیگه از کجا پیداش شد ؟
و بعد داد میزنه : آخه مگه اینجا طویله است که همه عین گوسفندا سرشون میندازن پایین و میان تو ؟ همون گوسفند هم اول ک ببببببببعععععععع میکنه و بعد میره تو طویله آخخخخخخخخخخخخخخخخه
تریلانی میگه : خب اگه طویله نیست پس چرا درش چهارطاق بازه ؟
لرد به در نگاهی میکنه و میبینه خب اینم حرفیه ! بعد برای اینکه جلوی ضایع شدنش رو بگیره میگه : یا همین الان بنال ببینم چی میگی یا اینکه یک کریشو تحویل بگیر !
- نه ارباب .. الان میگم .. پیشگویی مادرتون رو براتون بگم ؟
- اگه پیشگوییت مثل اون چشمای کورت باشه که کریشو حتمی میشه .. بنال!
- لرد و سلستینا و آیلین هم همچنان درحال کتک کاری بودند و جیغ و داد میکردند.
لرد هم چون حوصله اش سر رفته بود سه تا طلسم شیک خوند و هر سه عین چوب خشک ولو شدند کف زمین !
- طبق پیشگویی ، بعد از خوردن اون معجون موهای بدن تون رشد میکنه و بلند میشه و شما در ظاهر مثل دامبلدور میشید
با این تفاوت که موهای اون سفیده ولی مال شما صورتی هست ارباب ! وهمین موها باعث میشه که با یک زن بسیار خوب آشنا بشید که به شدت عاشق رنگ صورتی هست و وقتی شما رو میبینه یک دل نه صد دل عاشق شما میشه و همیشه با شما خواهد بود و یک پسر کاکل صورتی هم برای شما میاره که جانشین شایسته ای برای شما خواهد بود !
لرد درحالی که کله کچلش را میخاراند گفت : یعنی من مو دار میشم ؟ یعنی من زن میگیرم ؟ یعنی من بچه دار میشم ؟ و بعد لامپی روی سرش ظاهر شد و گفت : خب حالا اون کی هست ؟
- نمیدونم ارباب ! مادرتون عکسش رو بهم نشون داد ! صبر کنین فک کنم !!
- ارباب کوتوله بود و کمی تپل ! موهاش هم کوتاه بود ! دیگه درست ندیدم چون عکسش رو نچسبونده بودم به چشمام تا جزئیاتش رو ببینم ! فقط مادرتون این لاخ مو رو هم بهم داد که به شما بدم ! این لاخ موی خودتونه . مادرتون همچین روزی رو پیشبینی کرده و قبل از اینکه طاس بشین یک شب وقتی خواب بودین روحش اومده و یک لاخ از موهاتون رو کنده و ذخیره کرده برای همچین روزی !
و لاخ مو را به سمت لرد گرفت !
پ.ن : [/b]
اون شخص آمبریج است !