هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۴:۱۴ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
#1
خوب راستش ما قبلا عضو شده بودیم ولی حالا اومدیم دیدیم نیستیم! پناه بر خدا جن المرلین! یا سالازار کجایی ببینی اینجا چه خبرهـــــــــــــــــــــــــــــــه
1.نظر شما در مورد اسطوره ی خانه داری مالی ویزلی چیست؟


اسطوره خانه داری مالی ویزلی خوب از اونجایی که اسطورست و اسطوره هم مال افسانه هاست و افسانه هم مال قرون وسطی هست زیاد با سیستم ما امروزیا جور در نمیاد میاد؟؟؟؟؟ ولی مالی ویزلی تو یه جمله فنا شدست مثل زنای دور برمون . زندگیش خوشبختی بچهاشه نه خوشبختی خودش....


2.در صورت مواجه شدن با این صحنه چه واکنشی نشان می دهید؟
دمش گرم من خودم این کاره ام بهش میگم : "همین طور که پسررو گرفتیش صورتشو بیار سمتم خوب آستینمو میزنم بالا گردنمو گج و راست میکنم یه جودانگری زوکی واسه خوشکل شدن دماغش یه چودانگری مایگری واسه این که نفسش بالا نیاد در آخر یه جودانگری ماواشی واسه نقش زمین شه
خوب ما زنا باید هوا همو داشته باشیم دیگه

3.کدامیک از وسایل زیر را انتخاب می کنید؟به چه منظوری؟
الف)ساطور.
ب)دمپایی.
ج)ملاقه.
د)سم.
هـ)جارو.
ساطور چون کارو یک سره میکنه :
smile:
4.نظر شما در مورد صاحب این تصویر چیست؟
ایــــــــــــــــــــــــــــــش چه سوسوله این ژیگول

5.چه توقعی از سازمان حمایت از حقوق ساحرگان دارید؟
جلب نظر خانوما برای ایجاد اتحاد چون تا زمانی که ما پشت هم باشیم کسی جرعت زر زدن نداره




پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۳:۰۳ پنجشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۲
#2
1.فضاپیمایی که در تصورات شما وجود دارد چگونه است؟! (امکانات فضاپیما باید جادویی باشند.)


خوب اول از همه توانایی نامرئی شدن را دارند تا زمان ترک کردن زمین ماگل ها را به خود جلب نکند دارای سرعت بسیار بسیار فراتر از فضاپیمایان ماگلی تا فضانوردان سفرهایی بسیار سریع و راحت را داشته باشند مثلا سفرهای 2 3 روزه!.فضای درون آنها به طوری تعبیه شده که فضانورد احساس دوری از زمین را نداشته باشد و به قول معروف احساس دلتنگی نکند یعنی جازبه زمین را حفظ میکند تا فضانورد به راحتی حرکت کرده استراحت کند بخوابد و از همه مهمتر بدون دردسر غذا بخورد.




2.فضاپیما های جادویی در طی "قرن ها" به نظر شما با چه انرژی ای پرتاب می شدند؟!

خوب فضاپیماهایی که توسط جادوگران ساخته شده به زبان خیلی ساده مدلهای بسیار پیشرفته جاروهای پرنده هستند پس این نظریه که فضاپیمایان با سوخت معجون ها حرکت می کنند کاملا رد میشه به نظر من آنها با جادوی درونی هر جادوگر به حرکت در می آیند.و هیچ ماگلی نمی تواند فضاپیمایان جادوگران را به راه بیندازد به مانند جاروها که برای ماگلها به جز برای نظافت هیچ مورد استفاده ای ندارد.



3.از تخیلتان استفاده کرده و بگوئید فضاپیمای پروفسور دلاکور به کدام سیاره(و به چه دلیل)خواهد رسید!

خوب به چه دلیل که بر همه آشکار است! بدون دلیل و بسیار اتفاقی به خاطر جا خالی دادن دانش آموز خطا کار و فرار از مجازات.اما این که به کجا می رود مامورانی که فضاپیما را به نزد پروفسور آوردند که چغندر نیستند حتما وظیفه دارند از بروز هر حادثه جلوگیری کنند پس دلیلی ندارد پروفسور عزیز ناراحت باشند آنها سه سوته ترتیبش را می دهند.




پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۲
#3
1) بنظر شما چرا در بازی های کامپیوتری مشنگی شخصیت های اول همیشه تحت شرایط سخت هستند؟ این روند چه پیامی را به ما میدهد؟ ( 10 نمره)

خوب شخصیت های اول اگه از همون اول بازی در شرایط مطلوبی باشند دیگه اصلا نیازی به بازی کردن نیست چون هر بازی نیاز به یک هدفی داره.به نظر من این جور بازی های مشنگی اینو به ما ثابت می کنه که آدما چه مشنگا چه حتی جادوگرا تو طول زندگیشون به یه هدف نیاز دارن تا مطابق با اون خودشونو وقف بدن و برای رسیدن بهش تلاش کنند در غیر این صورت زندگی یکنواخت میشه و تا به جایی میرسه که قابل تحمل نیست و شخص دچار بیماری روحی میشه.
پس در نتیجه مشنگها از طریق این بازی ها در واقع درس چطور زندگی کردن رو یاد میگیرن و همچنین این بازی ها میخواد به اونا بفهمونه که هیچ چیز بدون تلاش به دست نمیاد.




2) بازی های کامپیوتری یکی از ............. مشنگ ها است. (5 نمره)

در جای خالی: در ظاهر سرگرمی ولی در واقع آموزش مهارت های زندگی



3) بازی های کامپیوتری مشنگی چه تاثیری را ممکن است در زندگی مشنگ ها بگذارد؟ ( 10 نمره)

این طور که به نظر می رسه این روزا باعث شده به جای این که اوقات فراغت آنها را پر کند بیشترین ساعات روز و ماه و سال آنها را پر کرده است.و خوب این نتیجه خوبی نیست چون هر چیز بیشتر از حد نیاز اعتیاد آور می شود .و باعث شده که اکثر مشنگها یک زندگی توهم زده داشته باشند! و از واقعیات روزمره خود دور شوند.



4) چرا دالاهوف در ابتدای اولین جلسه کلاس با لگد اومد تو در؟ (5 نمره)

چون تحت تاثیر بازی های مشنگی قرار گرفته بود!


5) آیا بازی های کامپیوتری مشنگی انجام میدهید؟ به چه سبکی علاقه دارید؟ نام ببرید و اگر توضیحی دارید میتوانید بدهید. ( سوال اختیاری - نمره اضافی)





پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۵:۰۷ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۲
#4
* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

کور ممد پاتر پسری ناشناس بود که به طور مرموزی وارد مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز شده بود.
فرد مزکور همان طور که پروفسور فرمودند در اثر بلوفی که زد کشته شد اما به نظر من نمیتوان گفت که کور ممد ترس از مرگ داشته یا نه! چون پسرک به دلیل آشنا نبودن با خلق و خوی پروفسور دولورس آمبریج عزیز و این که ایشان تا چه حد درمورد صحبتها و مخصوصا اوامرشان جدی هستند کشته شد و اصلا حتی به این که واقعا از مرگ ترس دارد یا نه نیندیشیده بود! و بسیار بی فکرانه به سوال جواب داد و این جواب تبدیل به بزرگترین و وحشتناک ترین حماقت زندگیش شد.
جلوی مرگ را نمی توان گرفت شتریست که در خانه ی همه می خوابد.
روحش قرین آرامش باد.


* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

لف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزانا
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی


گزینه صحیح: ج) معرفی عنوان درس
دلیل برای نقض بقیه گزینه ها:
لف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزانا :هیچ وقت هیچ معلمی بدون دلیل به دانش آموزانش ترس القا نمی کند.
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور :پروفسور دامبلدور قبل از استخدام معلمین عزیز از هوشیاری و سلامت روحی و روانی استید خود اطمینان حاصل می کند.
د) شوخی دور همی :شوخی کردن سر کلاس درس در حد پروفسور با شخصیتی چون آمبریج نیست!

* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح


گزینه صحیح: ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
دلیل برای نقض بقیه گزینه ها:
الف) حماقت پروفسور آمبریج :حماقت کردن در حد پروفسور با شخصیتی چون آمبریج نیست!
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟ : عزرائیل دختر بچه و کودک خردسال و پیر و جوان نمی شناسد و به سن و سال کسی که می برد اهمیتی نمی دهد.
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح :مگه آمبریج با کسی شوخی داره؟؟!
* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)

مرکز توجیه عملی پیروان ققنوس (واقع در میدان گریمولد)




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۲۷ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۲
#5


1. آل ها بیشتر در کدام کشور ها زندگی می کند؟ (5 نمره)

آل موجودی شبیه به جن و زادگاه آن جنگل سیاه آلمان است.


2. آل ها چگونه کودکان را به خود جذب می کند؟به طور خلاصه توضیح دهید؟ (15 نمره)

صدای کرکر خنده اش کودکان را مسحور می کند.این جانور با استفاده از صدای خنده اش کودکان را به طور پنهانی از بزرگراه ها دور می کند و می بلعد.


3. آخرین حمله توسط آل ها در کجا و به چه کسی گزارش شد و آیا این آل در حمله ی خود موفق بود؟ (10 نمره)

آخرین کودکی که مورد تهاجم یک آل قرار گرفت پسر شش ساله ای به نام برونو اشمیدت بود.این حادثه به مرگ آل منجر شد زیرا جناب اشمیدت با پاتیل تاشوی پدرش به سر جانور کوبید.

سوال امتیازی:وزارت سحر و جادو چگونه بر مشکلات جانوران نظارت دارند؟ (10 نمره)





پاسخ به: بررسی پست های محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۲:۳۹ پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲
#6
با سلام

می خواستم اگه زحمتی نیست این پست رو واسم نقد کنین.


با تشکر
بانوی چاق




پ.ن:فقط یه کم کوتاهه..




پاسخ به: دره گودریک
پیام زده شده در: ۱۵:۲۹ چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۹۲
#7
آیلین از پنجره به بیرون نگاهی انداخت و خمیازه ای کشید از روی صندلیش بلند شد و بی حوصله گفت:
_ ای بابا اینجا از خونه سالمندا هم کسل کننده تره نا سلامتی ما مرگخواریما این اداها چیه که از خودتون در میارین اسم مرگخوار که میاد باید تا چند فرسخی همه از ترس موهاشون سیخ شه انگار واقعا با رفتن لرد از اینجا در مغزاتونم تخته شده.
مرگخواران:
جاگسن دستی به سرش کشید به سمت آیلین چرخید و به او نزدیک شد چشمانش را ریز کرد و گفت:
_خوب اگه راست میگی تو بگو؟چیکار کنیم؟؟ها؟
آیلین که کمی جا خورده بود نگاهی به لشکر شکست خورده مرگخوار انداخت و سریع رویش را از همه برگرداند پس از مکثی طولانی......
جماعت مرگخوار: :zogh:
سالازار سرفه ای کرد تا آیلین را متوجه جمع کند و گفت:
_دختریه تو را چه می شود؟دچار طلسم لالمونی شدیه؟با ما سخن بگویه
آیلین از جابش تکان نخورد و زمزمه وار طوری که انگار تمایلی به درمیان گذاشتن افکارش با مرگخواران منتظر را نداشت گفت:
_اااا...خوب میدونین...
آنتونین دستش را زیر چانه اش گذاشت و در حالی که به سقف خیره شده بود ریه هایش را از هوای خفه اتاق پر کرد:
_خـــــــــــــوب؟
آیلین: راستش من یه نقشه دارم



پاسخ به: بررسی پست های محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۳:۲۷ چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۲
#8
با سلام و سپاس فراوان

لطف می کنید اگر این پست رو واسم نقد کنید.



بانوی چاق عزیز ، چون پستتون داخل انجمن خصوصی گریفیندور بود ، من نقدش رو براتون پیام شخصی کردم ؛ میتونید از این به بعد توی انجمن محفل ققنوس پست بفرستید و نقد پستتون رو هم توی همین تاپیک انجام میدم . موفق باشی

پرسی ویزلی


ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۳۰ ۲۳:۴۱:۴۴



پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۱۲:۱۵ چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۲
#9
هرمیون که کمی خجالت می کشید به سمت پروفسور کوییرل آمد و وقتی کج پا و کوییرل را در آن وضع دید خنده اش گرفت چون در آن لحظه کج پا و مخصوصا پروفسور دیدنی بودند! لباسهای کوییرل پاره پاره شده بود! و صورتش دوده گرفته بود.کج پا نارنجی رنگ هم سیاه شده و تمام موهای تنش سیخ بود.


_هرمیون:" خوش اومدین پروفسور می خواستیم فقط خوشحالتون کتیم ولی یکم زیاده روی کردیم. "

هرمیون سقلمه ای به رون زد و گفت:

_هرمیون:" مگه نه رون؟؟ "

_رون:" نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه "


هرمیون بلافاصله چشم غره ای به رون رفت که......رون آب دهانش را به زور قورت داد و گفت:


_رون:" نه یعنی آرررره "

_هرمیون:" به هر حال ببخشید "


کوییرل در دلش گفت:" هه... زدن مارو ناکارکردن بــــــــعد معذرتم می خوان!!!!! رو رو برم رو که نیست!سنگه پای قزوینه درسته که ما یه کم دربو داغونیم ولی دیگه نگفتن از این بلاها سرمون بیارین کـــــــــــــــه. دانش آموزام دانش آموزایه قدیم. "

پروفسور یه نگاه عاقل اندر صفیه به هرمیون انداخت و یک لحظه حالت چهره اش تغییر کرد و گفت:


_پروفسور کوییرل:" اشکالی نداره دوشیزه گرنجر.! در واقه من از استقبال پـــــــــــــــر شکوهی که ازم کردین جا خوردم...و خوب....در نهایـــــــــــــت خوشحال شودم. "


کوییرل این جمله آخر را با دلخوری گفت.فرد بلافاصله به پشت کوییرل زد و گفت:


_فرد:" ای بابا ناسلامتی مهمونیهاااااااا ما با پروفسور این جرفارو نداربم مگه نه پروفسور؟؟؟؟ "


همه بچها به فرد زل زده بودند و پروفسور کوییرل فقط :pretty: که ناگهان.....
هری که به سمت در ورودی تالار خصوصی گریف ایستاده بود گفت:


_هری:" آآآ....پروفسور؟بزارین توضیح بدم... "


پروفسور مکگونگال در حالی که قاب عکس بانوی چاق در دستش بود در آستانه در ایستاده بود.


ویرایش شده توسط بانوی چاق در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۲۹ ۱۲:۲۶:۱۰



پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱۵:۱۰ شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲
#10
لودو که خیلی تشنه بود سر مگسی نخودی خود را تا می توانست کج کرد تا بتواند از آبمیوه بنوشد که ناگهان....

آبمیوه در گلویش پرید و به سرفه کردن افتاد و تعادلش را از دست داد و درون آبمیوه افتاد

لدو داشت غرق می شد و تند تند دست و پا می زد اما تلاشش بیهوده بود.


ایوان که هواسش جای دیگری پرت بود متوجه تقلاهای لدو برای زنده ماندن نشد و زمانی نگاهش به مگس بیچاره افتاد

که دیگر تکان نمی خورد.اول فقط نگاهش می کرد و بعد از یه دقیقه مغزش که انگار دیر به کار می افتاد شروع به جیغ زدن کرد...

_ایوان: سروررررررررررررررررررم سرورررررررررررررررررررررم

_لرد: ترسوندیم دیوونه بس کن دیگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

_یوان:

_لرد: بسه!!! اگه بازم جیغ بزنی می دم سرتو بزنن و ازش یه کله پاچه حسابی درست کنن اضافاتشم بدن پرنسسم نوش جان کنه که البته از بس گوشتهی لذیذ خورده که نوشخار نکرده تفت می کنه :zogh:

_ایوان: :worry:

_لرد: آخیش حالا شد....

_ایوان: ســــــــــ ر و ر م ؟ لـــــــــــــــــــودو

_لرد: ایوا؟ لودو چی؟آبمیوشو کوفت کرد؟

_ایوان: ن ه سرورم لودو مرده

_لرد: چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی؟؟؟؟؟؟؟؟؟تو جیکار کردی؟؟نکنه واقعا تو امروز دلت واسه کروشیو تنگ شده هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا؟؟

_ایوان: نه س ر و رم نه من غلط بکنم به جون شما نباشه به جون همین مگس مردنی تقصیر من نبود.... خودش افتاد تو ظرف آبمیوه!

_لرد: چی افتاده تو آبمیوه؟!!!!!


ولدی که حسابی عصبانی شده بود ایوان را به کناری پرت کرد وظرف آبمیوره را برداشت و مگس بی جان و پف کرده را با دو انگشت بیرون آورد بنظر میرسید که این بار دیگر مرده باشد.....

_لرد: دیگه بالاخره حکم اعدام تو رو می تونم بگیرم

_ایوان: نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه سرورم نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

_لرد:







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.